راه رهایی از چاه دنیا، تمسک به حبل الله است(2)
( 1280)یوسفِ حُسنی و این عالم چوچاه |
|
وین رسن صبر است بر امراله |
( 1281)یوسفا آمد رسن در زن دو دست |
|
از رسن غافل مشو بیگه شد است |
( 1282)حمدلله کین رسن آویختند |
|
فضل و رحمت را بهم آمیختند |
( 1283)تا ببینی عالم جان جدید |
|
عالم بس آشکار ناپدید |
( 1284)این جهان نیست چون هستان شده |
|
وان جهان هست بس پنهان شده |
( 1285)خاک بر بادست و بازی میکند |
|
کژنمایی پردهسازی میکند |
( 1286)اینک بر کار است بیکارست وپوست |
|
وآن که پنهان است مغز و اصل اوست |
( 1287)خاک همچون آلتی در دست باد |
|
باد را دان عالی و عالینژاد |
( 1288)چشم خاکی را به خاک افتد نظر |
|
بادبین چشمی بود نوعی دگر |
رَسَن: ریسمان. و در آن اشاره است به ریسمانى که کاروانیان براى بالا آوردن آب در چاه انداختند و یوسف بدان ریسمان از چاه به در آمد.
عالم جان: عالم روح، جهانى که به مادیات تعلّقى ندارد.
عالم جان جدید: هستی مطلق حقیقی است.
جهان نیست: عالم ماده، جهان فانى، دنیا، همین هستی مجازی و دنیای فناپذیر است.
هستان: این کلمه در مثنوى جمع «هست» به معنى «موجود زنده» آمده است.
کاشکى هستى زبانى داشتى تا ز هستان پردهها برداشتى
4725 /د3
خاک: استعاره است از جسم، هستی مادی و وجود ظاهری است که بر باد است و نخواهد ماند و مانند عروسکی در صحنه خیمه شب بازی کژ و راست میشود.
باد: استعاره است از روح.
نقش چون کف کى بجنبد بىز موج خاک بىبادى کجا آید بر اوج
چون غبار نقش دیدى باد بین کف چو دیدى قلزم ایجاد بین
1460- 1459/د 6
اینکه بر کار است: اندام و جسم.
آن که پنهان است: روح.
چشم خاکی: دید ظاهری و مادی است .
بادبین: نور باطنی است که حقیقت را میبیند.
( 1280) تو یوسف حسن بوده و این عالم چون چاه است و این ریسمان که تو را از چاه نجات مىدهد صبر بر امر خداوندى است . ( 1281) پس اى یوسف هشیار باش که ریسمان نجات بچاه آویخته شد آن را با هر دو دست محکم بگیر و غفلت نکن که وقت مىگذرد . ( 1282) شکر خدا را که این ریسمان آویخته و فضل و رحمت را بهم آمیخته است . (- باین ریسمان متوسل شده از چاه بیرون آى تا بارگاه شاه را ببینى . ( 1283) و عالم تازهاى که عالم جان است مشاهده کرده عالم ظاهر از نظر تو پنهان شود . ( 1284) این جهان ظاهرى نیستى است که چون هست جلوه کرده و آن جهانى که هست از نظر پنهان گردیده ( 1285) خاک در دست باد است و با او بازى همىکند و از آن پردهها ساخته و نقشها پرداخته نیست راهست جلوه مىدهد.(1286 ) این پردهها و نقشها که اکنون در کار است بىکار بوده و پوششى بیش نیست مغز و اصل آن است که از چشم خاک بین پنهان است. ( 1287) خاک در دست باد آلتى است مرتبه باد عالى و این عنصر عالى نژاد است. ( 1288) چشم خاکى بخاک مىنگرد و فقط خاک مىبیند چشمى که باد بین باشد چشم دیگرى است.
در این ابیات انسانی که با ترک شهوات در راه خدا قدم میزند و در این راه صبر پیشه میکند، به یوسف تشبیه شده است. مولانا میگوید: ای انسان خداجو، تو مانند یوسفی و صبر و خودداری از لذّت دنیا، ریسمانی است که تو را از چاه نجات میدهد و این ریسمان، فضل و رحمت خداوند است. در نظر عرفا این هستی مجازی است و پس از ترک این جهان، هستی حقیقی را میتوان دریافت. البته برای کسانی که اسرار حقیقت را میدانند این دریافت در حیات این جهانی نیز صورت میپذیرد. مولانا می گوید: این که روی کار است همین حیات ظاهری است که ظاهراً متصدّی امور است و آن که پنهان است، هستی حقیقی و قدرت پروردگار است. که به باد تشبیه شده است. همچنین اشارتى دارد به تأثیر قدرت پروردگار در جهان ماده و عالم ظاهر، و اینکه هر چه در عالم است خداست و همه چیز به اراده او بر کار و در حرکت است اما دیده ظاهرى مُحرِّک اصلى را نمىبیند.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |