دانشی که بدان عمل نمی شود، مانند گنجی است که از آن خرج نمی شود . صاحبش در گردآوریش خود را به رنج می اندازد و به بهره اش نمی رسد . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
عرشیات
شرح وتفسیر مثنوی دفتردوم(151)
جمعه 93 دی 5 , ساعت 6:23 عصر  

حس نوری و نور حق

( 1296)سوی حسیّ رو که نورشراکب است

 

حس را آن نور نیکوصاحب است

( 1297)نور حس را نور حق تزیین بود

 

معنی نور علی نور این بود

( 1298)نور حسی می‌کشد سوی ثری

 

نور حقش می‌برد سوی علی

( 1299)زان‌که محسوسات دونترعالمی است

 

نور حق دریا و حس چون شبنمی است

( 1300)لیک پیدا نیست آن راکب برو

 

جز به آثار و به گفتار نکو

( 1301)نور حسی کو غلیظ است و گران

 

هست پنهان در سواد دیدگان

( 1302)چون‌که نور حس نمی‌بینی ز چشم

 

چون ببینی نور آن دینی ز چشم

( 1303)نور حس با این غلیظیمختفی است

 

چون خفی نبود ضیائی کآن صفی است

حسى که نور راکب آن است: اولیاى خدا که به ظاهر چون دیگر مردم‏اند اما درونشان روشن به نور الهى است.

تزیین شدن: آرایش کردن، به کمال رساندن.

نور على نور: نور حسى که به نور الهى روشن‏تر شده، مأخوذ است از آیه «اَللَّهُ نُورُ اَلسَّمواتِ وَ اَلْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکاةٍ فِیها مِصْباحٌ اَلْمِصْباحُ فِی زُجاجَةٍ اَلزُّجاجَةُ کَأَنَّها کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَکَةٍ زَیْتُونَةٍ لا شَرْقِیَّةٍ وَ لا غَرْبِیَّةٍ یَکادُ زَیْتُها یُضِی‏ءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ عَلى‏ نُورٍ یَهْدِی اَللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشاءُ وَ یَضْرِبُ اَللَّهُ اَلْأَمْثالَ لِلنَّاسِ وَ اَللَّهُ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیمٌ: خدا نور آسمانها و زمین است. مثل نور او همانند چراغدانى است، در آن چراغى. چراغ در آبگینه‏اى، آبگینه چون ستاره‏اى درخشان، مى‏فروزد از درخت مبارک زیتون که نه شرقى و نه غربى است. روغنش روشنى بخشد،- هر چند آتشى آن را نپسوده بود- روشنى بر روشنى. خدا بدان روشنى هر که را خواهد راه نماید و براى مردمان مثلها زند و خدا به هر چیز داناست.»[1]

ثَرَى: یعنی خاک و به‌طور کلی، زندگی خاکی و مادی، و تعبیر به ثرى از آن جهت که عقل جزئى مقدمات استدلال را از محسوسات مى‏گیرد، و محسوسات در این عالم‏اند.

عُلى: بالایى، برترى. چه این نور از طریق کشف و شهود به سالک مى‏رسد و آن از جانب حق تعالى است.

دون‏تر: از آن جهت که سیر نزولى هم چون سیر صعودى درجاتى دارد.

لیک پیدا نیست: وَلِىِّ خدا در شکل و هیأت چون دیگر مردم است، تنها از گفتار و کردار است که مردم آنان را توان شناخت و به بزرگى ایشان توان پى برد، اما شناخت حقیقى‏شان براى همگان مقدور نیست که: «أولِیائى تَحتَ قِبابِى لا یَعرِفُهُم غَیرى».

دینى: مرد حق، ولى خدا.

مُختَفى: پنهان.

ضیاء: روشنى.

صَفى: گزیده.

( 1296) پیرو حس باش که نور سوار او شده و او است که بهترین رفیق است‏. ( 1297) نور حق بهترین تزیین نور حس بوده و معنى نُورٌ عَلى‏ نُورٍ همین است. ( 1298) نور حسى مرکوب خود را بطرف پستى مى‏کشاند و نور حق بطرف بالا رهبرى مى‏کند. ( 1299) و براى اینکه محسوسات پستترین عوالم است و نور حق بمنزله دریا بوده نور حس چون شبنم‏. ( 1300) ولى آن سوار در ظاهر پیدا نیست و جز به آثار و گفتار نکو پى بوجود او نمى‏توان برد. ( 1301) نور حسى با اینکه از عالم جسمانى بوده داراى وزن و غلظت است در سیاهى چشم پنهان بوده و دیده نمى‏شود. ( 1302) نور حس که با وجود غلظت و جسمانى بودن دیده نشود نور دنیاى دیگر را چگونه در چشم توانى دید. ( 1303) نور حس با این‏ غلظت و سنگینى پنهان است پس نورى که در نهایت لطافت بوده و بر گزیده است چگونه مخفى نخواهد بود.

حسی که نورش راکب است، آن حسی است که به خدمت راه حق درآید و نورحق، صاحب وراکب آن شود. مولانا این حس ظاهری را هم گونه‌ای از نور می‌داند که نور حق را آراسته و "نورٌ علی نور" پدید آورده است. در گفتار عارفان، دل مرد راه حق را فانوسی دانسته‌اند که در آن، نور حق می‌تابد. تشبیه حس مادی به شبنم، بیان ناچیز بودن آن در برابر دریای نور حق است. مولانا باز بر می‌گردد به این نکته که "آن که پنهان است" روح منوّر به نورحق است که با چشم ظاهر دیده نمی‌شود و فقط آثار آن را می‌توان دریافت. او می‌گوید که پنهان بودن نور حق یا روح منوّر به نورحق، بدیهی است؛ زیرا نور حسی هم قابل مشاهده نیست. بینایی چشم ظاهر هم با این‌که از خواص حیات مادی است، باز در سیاهی دیدگان پنهان است. پس واضح است که آن "ضیای صَفی" که روشنایی ذاتی حق است، باید با این چشم دیده نشود. همچنین این ابیات اشاره یی است به اولیای خدا که میان مردم‏اند و برکات حق تعالى به وسیله آنان به مردمان مى‏رسد، اما شناختشان از طریق حواس ظاهر مقدور نیست جز آن که خدا دیده حقیقت بین به کسى ارزانى کند.



[1] - سوره نور،آیه 35


نوشته شده توسط محمدرضا افضلی | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

عرشیات

محمدرضا افضلی
تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد ....
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 86 بازدید
بازدید دیروز: 514 بازدید
بازدید کل: 1401712 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
فهرست موضوعی یادداشت ها
دین . عرفان . مثنوی .
نوشته های پیشین

اردیبهشت 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
دی 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
اردیبهشت 93
خرداد 93
تیر 93
مرداد 93
شهریور 93
مهر 93
آبان 93
آذر 93
دی 93
بهمن 93
اسفند 93
فروردین 94
اردیبهشت 94
خرداد 94
تیر 94
مرداد 94
شهریور 94
مهر 94
آبان 94
آذر 94
دی 94
بهمن 94
اسفند 94
فروردین 95
اردیبهشت 95
خرداد 95
تیر 95
مرداد 95
شهریور 95
لوگوی وبلاگ من

عرشیات
لینک دوستان من

معماری نوین
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(222)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(221)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(220)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(219)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(218)
[عناوین آرشیوشده]