دانش، همنشین نیکویی برای ایمان است . [امام علی علیه السلام]
عرشیات
شرح وتفسیرمثنوی دفتردوم(154)
پنج شنبه 93 دی 11 , ساعت 11:26 صبح  

تحول و شایستگی دل و پیوند آن با حضرت یار 

( 1328)دل به دست او چو موم نرم رام

 

مهر او گه ننگ سازد گاه نام

( 1329)مُهر مومش حاکی انگشتریست

 

باز آن نقش نگین حاکی کیست؟

( 1330)حاکی اندیشهْ آن زرگر است

 

سلسلهْ هر حلقه اندر دیگر است

مُهر: استعاره از رد و قبول شیخ.

مُهر موم: در روزگاران گذشته کیسه‏هاى زر یا گوهر را دوخته، و بر سر آن پاره‏اى موم مى‏نهادند و بر آن مهرى مى‏زدند تا دست نخورده بماند یا اگر بدان دستبردى زدند از مُهر شکسته معلوم شود که کیسه دست خورده است.

سلسله هر حلقه اندر دیگر است: اشاره است بدان که هر یک از اولیا مقام و رتبت خود را از ولى پیشین مى‏گیرند.

مولانا تأثیر شیخ را به نقشِ نگینِ فرمانروایان تشبیه می کند که آن را روی موم گرم شده می نهادند وموم ازآن نقش می گرفت.اما نقش این نگین همیشه یکسان نیست. دل آدمیان و عالمیان در دست باطن حضرت یار چون موم، نرم و مطیع است و مُهر او گاهی نقش خوش‌نامی بر قلب می‌زند و گاهی نقش بدنامی می‌آفریند. دل و روح انسان واصل، ساخته دست زرگر است که مس وجود همه را زر می‌کند. حلقه‌های هستی نیز این‌گونه به حق پیوند دارند.

( 1331)این صدا در کوه دلها بانگ کیست؟

 

گَه پُراست از بانگ این کُه گَه تهی است

( 1332)هر کجا هست او حکیم‌ است اوستاد

 

بانگ او زین کوه دل خالی مباد

( 1333)هست کُه، کآوا مُثَنّا می‌کند

 

هست کُه کآواز صدتا می‌کند

( 1334)می‌زهاند کوه از آن آواز و قال

 

صد هزاران چشمه‌ْ آب زلال

( 1335)چون ز کُه آن لطف بیرون می‌شود

 

آبها در چشمه‌ها خون می‌شود

( 1336)زان شهنشاه همایون ‌نعل بود

 

که سراسر طورِ سینا لعلبود

( 1337)جان پذیرفت و خرد اجزای کوه

 

ما کم از سنگیم آخر ای گروه

( 1338)نه ز جان یک چشمه جوشان می‌شود

 

نه بدن از سبزپوشان می‌شود

( 1339)نی صدای بانگ مشتاقی در او

 

نی صفای جرعه‌ْ ساقی در او

( 1340)کو حمیت تا ز تیشه وز کلند

 

این چنین که را به کلی بر کنند

( 1341)بوکه بر اجزای او تابد مهی

 

بوک در وی تاب مه یابد رهی

مُثَنَّى کردن: دو تا کردن، دو نمودن. اشارت است به رتبت اولیا و نسبت ایشان با قطب. گاه یکى از اینان از او تعلیم مى‏پذیرد و خود عمل مى‏کند و گاه چنان به کمال مى‏رسد که موجب ارشاد دیگران مى‏گردد.

 زهانیدن: برون آوردن.

آواز و قال: استعاره از اثرى که تصرف قطب در دلها پدید مى‏آورد.

چشمه آب زلال: استعاره از معارف و حکمتهاى الهى که بر اثر تعلیم ولى حق در دل متعلّم پدید مى‏گردد.

بیرون شدن لطف: ظاهراً اشاره است به آیه « ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ فَهِیَ کَالْحِجارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً»[1] که چون نور هدایت از دل بیرون شود. دل جز به راه شقاوت و تبه‏کارى نیندیشد. نیز در آن تلمیحى است به خون شدن آب نیل براى قبطیان.

شهنشاه همایون نعل: شارحان آن را موسى (ع) معنى کرده‏اند و به قرینه همایون نعل مناسب مى‏نماید. امّا گذشته از آن که تفسیر شارحان با ظاهر قرآن منطبق نیست، غرض مولانا این است که قدرت اولیا از قطب است و قطب آن قدرت را از خدا دارد. پس «همایون نعل» را مطلق قدرت گرفتن مناسب‏تر مى‏نماید.

لعل بودن طور: محتملاً اشارت است بدان چه بعض مفسران در ذیل آیه 143 سوره اعراف نوشته‏اند که چون حق تعالى بر کوه تجلّى کرد، هر آبى گوارا شد و هر دیوانه عاقل گشت و هر بیمار بهبود یافت. (کشف الاسرار، ج 3، ص 76)

جوشان نشدن چشمه جان: استعاره از روشن نشدن آن به نور حق.

سبزپوش: کنایه از تر و تازه شدن، و نیز اشارت به رنگ سبز که لباس بهشتیان است، چنان که در قرآن کریم آمده است.[2] سبزپوش در ادب فارسى به معنى «بهشتى» به کار رفته است.

و در این حدیث نیز اشارتى است به رنگ سبز لباس بهشتیان «أیّما مؤمنٌ کَسا مُؤمِناً ثَوباً عَلى عُرىً کَساهُ اللَّهُ مِن خُضرِ الجَنَّةِ: هر مؤمنى مؤمن برهنه‏اى را بپوشاند خدا او را از سبزهاى بهشت بپوشاند.»[3] و نیز این حدیث «مَن کَسا مُؤمِناً کَساهُ اللَّه مِنَ الثِّیابِ الخُضرِ»[4]

مشتاقى: (مشتاق «یاء» مصدرى) خواهان هدایت بودن، خواهان رسیدن به حق شدن.

صفاى جرعه ساقى: استعارت از تجلّى نور هدایت.

کُه: استعارت از جسم خاکى است که حجاب چهره جان است و تا از میان نرود، نور الهى بر دل نمى‏تابد.

بو: بود، شاید که.

قیامت: در اینجا استعاره از ولى کامل است.

بر کندن کوهها در قیامت: اشاره است به درهم ریختن کوهها که در قرآن کریم. آمده است.[5]

سایه افکندن: عنایت کردن، توجه نمودن، دستگیرى.

مولانا می گوید: دل‌ها مانند سلسه کوه‌هایی است که آواز خدا در آنها می‌پیچد و بازمی‌گردد. این آواز صوت فیزیکی نیست، بلکه احوال و واردات قلبی است که به اراده حق می‌آید و می‌رود و به همین دلیل کوه دل گاهی پر از بانگ است و گاهی تهی از آن، و امید است که این کوه از بانگ الهی خالی مباد. سپس مولانا از درجه شایستگی دل‌ها سخن می‌گوید‌. همه دلها صدای خدا را می‌شنوند و باز می‌گردانند، اما دلی هست که از یک وارد غیبی صد سخن می‌آفریند. دل شایسته، از یک سخن، صد هزاران چشمه می‌جوشاند؛ اما اگر لطف حق این دل را فراموش کند دیگر نمی‌تواند آوای حق را به دیگران برساند. مولانا کوه طور را مثال می‌زند که به درخواست موسی(ع)، پروردگار بر آن جلوه‌ای کرد و کوه از این جلوه ویران شد و موسی بیهوش افتاد. مولانا می‌گوید: چرا از دل ما، چشمه معرفت و حیات معنوی نمی‌جوشد؟ در حالی که جان ما می‌تواند مانند فرشتگان (سبز پوشان) از زندگی تن فارغ باشد، اما این جان نه اشتیاقی دارد و نه یک جرعه از می حقیقت نوشیده است. مولانا می‌گوید: باید این دل یا این وجود مادی را که بازتاب احوال الهی در آن نیست، نابود کرد.



[1] - سوره بقره،آیه 74

[2] - سوره کهف،آیه 31 . سوره دخان،آیه 53 . سوره انسان،آیه 21

[3] - (مسند احمد، ج 1، ص 14)

[4] - (اصول کافى، ج 2، ص 205 بحار الانوار، ج 71، ص 381)

[5] - سوره تکویر،آیه 3 و سوره قارعه،آیه 5


نوشته شده توسط محمدرضا افضلی | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

عرشیات

محمدرضا افضلی
تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد ....
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 362 بازدید
بازدید دیروز: 514 بازدید
بازدید کل: 1401988 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
فهرست موضوعی یادداشت ها
دین . عرفان . مثنوی .
نوشته های پیشین

اردیبهشت 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
دی 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
اردیبهشت 93
خرداد 93
تیر 93
مرداد 93
شهریور 93
مهر 93
آبان 93
آذر 93
دی 93
بهمن 93
اسفند 93
فروردین 94
اردیبهشت 94
خرداد 94
تیر 94
مرداد 94
شهریور 94
مهر 94
آبان 94
آذر 94
دی 94
بهمن 94
اسفند 94
فروردین 95
اردیبهشت 95
خرداد 95
تیر 95
مرداد 95
شهریور 95
لوگوی وبلاگ من

عرشیات
لینک دوستان من

معماری نوین
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(222)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(221)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(220)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(219)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(218)
[عناوین آرشیوشده]