قضاوت ، قدرت و حکومت نبایددر دست نادانها باشد
( 1402) چون قلم در دست غدّارى بود |
|
بىگمان منصور بردارى بود |
( 1403) چون سفیهان راست این کار و کیا |
|
لازم آمد یَقتُلُونَ الأنبِیا |
( 1404) انبیا را گفته قومى راه گم |
|
از سَفَه إنَّا تَطَیَّرنا بِکُم |
( 1405) چون به قول اوست مَصلُوبِ جهود |
|
پس مر او را أمن کى تاند نمود |
( 1406) جهل ترسا بین أمان انگیخته |
|
ز آن خداوندى که گشت آویخته |
( 1407) چون دل آن شاه ز یشان خون بود |
|
عصمتِ وَ أنتَ فِیهِم چون بود |
( 1408) زرّ خالص را و زرگر را، خطر |
|
باشد از قَلاّبِ خائن بیشتر |
غَدّار: (صیغه مبالغه از غدر) حیلتگر، مکّار.
منصور: ابو مغیث حسین بن منصور حلاّج، عارف مشهور. وى را به خاطر ظاهر سخنانش به سال 309 هجرى قمرى در بغداد به دار آویختند.
سَفیه: نابخرد.
کار و کیا: کنایه از قدرت، فرمانروایى. «کار و کیا با سفیهان بودن» متأثر است از فرمودهى امیر المؤمنین (ع): «بأرضٍ عالِمُها مُلجَمٌ و جاهِلُها مُکَرَّم.»[1]
یَقتُلُونَ الأنبیاء: مىکشند پیمبران را. برگرفته است از آیه «ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کانُوا یَکْفُرُونَ بِآیاتِ اَللَّهِ وَ یَقْتُلُونَ اَلْأَنْبِیاءَ بِغَیْرِ حَقٍّ: آن بدان سبب بود که آنان به نشانههاى خدا کافر مىشدند و پیمبران را به ناروا مىکشتند.»[2]
إنَّا تَطَیَّرنا بِکُم: برگرفته است از آیه «قالُوا إِنَّا تَطَیَّرْنا بِکُمْ لَئِنْ لَمْ تَنْتَهُوا لَنَرْجُمَنَّکُمْ وَ لَیَمَسَّنَّکُمْ مِنَّا عَذابٌ أَلِیمٌ: گفتند ما شما را به فال بد بگرفتهایم، اگر باز نایستید البته سنگسارتان مىکنیم و از ما به شما شکنجههاى دردناک خواهد رسید.»[3]
مَصلُوب: دار زده.
او: (ضمیر) راجع به ترسا.
امان انگیختن: امان خواستن.
خداوند آویخته: کنایه از عیسى (ع).
عصمت: نگاهدارى.
آن شاه: حضرت مسیح است که خود از اندیشهْ نادرست مسیحیان دل خون است. ویا با توجه به شأن نزول آیه می تواند حضرت رسول(ص) باشد.
وَ أنتَ فِیهِم: برگرفته است از آیه وَ ما کانَ اَللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِیهِمْ وَ ما کانَ اَللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ: و خدا عذاب نمىکند آنان را چند که تو در میان آنانى و خدا عذاب کننده آنان نیست حالى که آمرزش مىخواهند.»[4] این آیه در شأن رسول (ص) است و مولانا آن را بر عیسى (ع) تطبیق کرده است از آن جهت که پیمبران همگى مایه امن امّتاند.
قَلاّب: (مبالغت از قلب) که سکه ناسره زند، که در زر تقلّب کند.
قلاب خائن: کسی است که به ظاهر مؤمن است، اما خیانت میکند؛ یعنی انسان حیلهگر و حقّهباز.
( 1402) وقتى قلم در دست یک ظالم غدارى باشد البته منصور به سردار مىرود . ( 1403) وقتى در دست سفها باشد لازمهاش همین است که انبیا را مىکشند . ( 1404) اقوام گمراه از راه سفاهت بانبیا گفتند که ما آمدن و دعوى شما را بفال بد گرفتیم. ( 1405) نادانى ترسایان بین: خداوندى را که بقول خودشان بدار آویخته شده پناه خود قرار مىدهند. ( 1406) کسى که بنا بگفته خودشان مغلوب یهود شده و بدست آنان سردار رفته چگونه ممکن است آنان را پناه دهد. ( 1407) وقتى دل آن شاه از قوم خود خون بوده و از آنان راضى نباشد چگونه ممکن است وجود او در میان قوم باعث حفظ آنها از عذاب باشد. ( 1408) زرگر و زر خالص خطرش از قلب و قلب زن خائن بیشتر است .
وقتی قلم حکم و داوری، در دست حیلهگرانِ پیمانشکن باشد، یقیناً عارفی همانند منصور حلّاج باید به دار کشیده شود. وقتی که قدرت و حکومت در دست نادانها باشد، لزوماً آن سفیهان روزگار، پیامبران را خواهند کشت.
مولانا به پیروان مسیح اشاره میکند و میگوید: اینها میگویند که مسیح مصلوب شد و با این حال او را امان و پناه خود میدانند. مولانا به آیهْ 33 سوره انفال اشاره دارد که سخن از دشمنان پیامبر اسلام است که میگفتند: اگر محمد برحق است خدایا ما را سنگباران کن و خداوند در این آیه به پیامبر میفرماید: درحالیکه تو در میان آنها هستی پروردگار بر آنها عذاب نمیفرستد. مولانا میگوید: چه حکمتی است که پروردگار بر این گمراهان عذاب نمیبارد و آنها را در پناه عصمت حق میآورد.
[1] - (نهج البلاغه، خطبه 2)
[2] - (سوره آل عمران،آیه 112)
[3] - (سوره یس،آیه 18) (براى اطلاع از احوال این رسولان که فرستادگان عیسى (ع) بودند نگاه کنید به: تفسیرها، ذیل همین آیه. و مخصوصاً: کشف الاسرار، ج 8، ص 209 به بعد).
[4] - سوره انفال،آیه 33
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |