چون توانایى بیفزاید ، خواهش کم آید . [نهج البلاغه]
عرشیات
شرح وتفسیرمثنوی دفتردوم(171)
شنبه 93 بهمن 4 , ساعت 9:9 صبح  

مقام ومنزلت اولیای خدا(ادامه)


( 1496)چشم‌پُر بودند و سیر از خواجگی

 

کارها را کرده‌اند آمادگی

( 1497)وین غلامان هوا بر عکس آن

 

خویشتن بنموده خواجه‌ْ عقل و جان

( 1498)آید از خواجه ره افکندگی

 

ناید از بنده به غیر بندگی

( 1499)پس از آن عالم بدین عالم چنان

 

تعبیت‌ها هست بر عکس این بدان

( 1500)خواجه‌ْ لقمان ازین حال نهان

 

بود واقف دیده بود از وی نشان

( 1501)راز می‌دانست و خوش می‌راند خر

 

از برای مصلحت آن راهبر

( 1502)مر ورا آزاد کردی از نخست

 

لیک خشنودی لقمان را بجست

( 1503)زآن که لقمان را مراد این بود تا

 

کس نداند سر آن شیر و فتی

( 1504)چه عجب گر سر ز بد پنهان کنی

 

این عجب که سر ز خود پنهان کنی

( 1505)کار پنهان کن تو از چشمان خود

 

تا بود کارت سلیم از چشم بد

 

چشم پُر: چشم سیر، بى‏اعتنا، نظر بلند،مستغنی از حرمت و تجمل دنیایی.  

خواجگى: مهترى، کنایه از حشمت دنیاوى.

کارها: آن چه براى آن جهان لازم است.

آمادگی: یعنی آمادگی برای راه یافتن به اسرار حق.

از آن عالم بدین عالم: از عالم واقع تا عالم ظاهر.

تَعبیت: تعبیة. در لغت آماده کردن لشکر است و در اینجا به معنى رابطه‏هاى پنهانى و مرموز، کارهایی که خلاف منطق و انتظار اهل دنیاست.

حال نهان: اینکه لقمان بنده نیست.

خر راندن: استعاره از پوشاندن آن چه مى‏داند، یعنی کار خودش را می‌کرد و به روی خود نمی‌آورد.

          داند و خر را همى‏راند خموش             در رخت خندد براى روى‏پوش‏

3030 /د1

آن راهبر: همان خواجه لقمان است که به اسرار راه می‌برد.

فَتى: جوانمرد.

آن شیر و فتی: اشاره به خود لقمان است.

سِر از خود پنهان کردن: خود را ناآگاه گرفتن.

کار از خود پنهان کردن: براى پرستش جز خدا را ناظرى ندیدن، کنایت از اخلاص است در عمل.

سَلیم: بى‏گزند.

 ( 1496) آنها از خواجگى سیر بوده و چشمشان پر بوده و کارها را سهل گرفته‏اند. ( 1497) ولى بندگان هوا بعکس آنها خویشتن را خواجه عقل و جان نمایش مى‏دهند؟. ( 1498) غافل از اینکه از خواجه بندگى کردن بر مى‏آید ولى از بنده جز بندگى بر نمى‏آید. ( 1499) چون از عالم خواجگى بعالم بندگى تدابیر و تعبیت‏ها هست که با آمدن خواجه بمقام بندگى انجام مى‏شود و بالعکس بنده در عالم خواجگى کارى و راهى ندارد. ( 1500) خواجه لقمان هم از این راز پنهانى بویى برده و واقف شده بود. ( 1501) مى‏دانست آن که غلامش مى‏خواند خواجه است ولى رفتارى که داشت براى مصلحت بود. ( 1502) او از اول لقمان را آزاد مى‏کرد ولى رضایت خاطر او را مراعات مى‏نمود. ( 1503) براى اینکه مقصود لقمان این بود که کسى بر اسرار آن جوانمرد واقف نگردد .( 1504) اگر اسرار خود را از بیگانگان و بدان پنهان کنى عجبى نیست تعجب در این است که راز خویش را از خود پنهان نمایى‏ . ( 1505) کار را از چشم خود پنهان کن تا کارت از چشم بد دور بوده و سالم باشد .

مولانا می‌گوید: هواپرستان مدعی‌‌اند که عقلشان به کمال رسیده و سیر به عالم جان دارند اما آنها فقط بنده هوا هستند و کاری جز این از آنها ساخته نیست؛ درحالی‌که مردان حق، هم می‌توانند خواجه باشند و هم می‌توانند چون لقمان به صورت بنده‌ای درآیند.

مولانا ابیات را چنین ادامه می دهد ومی گوید: کارهای آن جهان و این جهان برعکس یک‌دیگرند؛ مثلا مراد حق تعالی چیزی است و ما عکس آن را درک می‌کنیم. خواجهْ لقمان از همان روز نخست می‌خواست او را آزاد کند، ولی رضایت و خوشنودی لقمان را مراعات می‌کرد. مولانا می‌گوید: لقمان برای آن که راز آگاهی خود را پنهان کند، حتی از خود نیز پنهان می‌کرد و در ظاهر خود را برده جلوه می‌داد.

در توضیح سخن مولانا باید گفت: حقیقت این است که در پى جاه و نام بودن مطلوب کسانى است که خدا را چنان که باید نشناخته‏اند و بدین جهان و زیور آن دل باخته‏اند. اما بندگان خاص حضرت حق دنیا را براى آن خواهند که در آن کار آخرت را آماده سازند. على (ع) در خطبه شقشقیه فرماید: «اگر این بیعت کنندگان نبودند، و یاران حجت بر من تمام نمى‏نمودند، و خدا علما را نفرموده بود تا ستمکار شکم باره را بر نتابند و به یارى گرسنگان ستمدیده بشتابند رشته این کار از دست مى‏گذاشتم.»[1] و در ذو قار هنگامى که پاى افزار خود را پینه مى‏زد به پسر عباس فرمود بهاى این نعلین چند است؟ پاسخ داد بهایى ندارد. فرمود به خدا این را از حکومت شما دوست‏تر دارم مگر آن که حقى را بر پا سازم یا باطلى را بر اندازم.[2] بندگان خاص خدا اگر دنیا را مى‏خواهند براى آن است که در آن کارهاى آخرت را آماده کنند اما دنیا پرستان به خدمت هوا تازند و خرد و جان را بنده آن سازند چنان که در قرآن کریم است «أَ فَرَأَیْتَ مَنِ اِتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ: نمى‏بینى آن را که هواى خویش را خداى خود گرفته است.»[3]



[1] - (نهج البلاغه، خطبه 3)

[2] - (نهج البلاغه، خطبه 33)

[3] - سوره جاثیه،آیه 23


نوشته شده توسط محمدرضا افضلی | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

عرشیات

محمدرضا افضلی
تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد ....
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 205 بازدید
بازدید دیروز: 678 بازدید
بازدید کل: 1401317 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
فهرست موضوعی یادداشت ها
دین . عرفان . مثنوی .
نوشته های پیشین

اردیبهشت 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
دی 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
اردیبهشت 93
خرداد 93
تیر 93
مرداد 93
شهریور 93
مهر 93
آبان 93
آذر 93
دی 93
بهمن 93
اسفند 93
فروردین 94
اردیبهشت 94
خرداد 94
تیر 94
مرداد 94
شهریور 94
مهر 94
آبان 94
آذر 94
دی 94
بهمن 94
اسفند 94
فروردین 95
اردیبهشت 95
خرداد 95
تیر 95
مرداد 95
شهریور 95
لوگوی وبلاگ من

عرشیات
لینک دوستان من

معماری نوین
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(222)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(221)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(220)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(219)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(218)
[عناوین آرشیوشده]