( 1578)در تماشای دل بدگوهران |
|
میزدی خنبک بر آن کوزهگران |
( 1579)مکر میسازند قومی حیلهمند |
|
تا که شه را در فقاعی در کنند |
( 1580)پادشاهی بس عظیمی بی کران |
|
در فقاعی کی بگنجد ای خران |
( 1581)از برای شاه دامی دوختند |
|
آخر این تدبیر از او آموختند |
( 1582)نحس شاگردی که با استاد خویش |
|
همسری آغازد و آید به پیش |
( 1583)با کدام استاد استاد جهان |
|
پیش او یکسان هویدا و نهان |
( 1584)چشم او ینظر بنور الله شده |
|
پردههای جهل را خارق بده |
( 1585)از دل سوراخ چون کهنه گلیم |
|
پردهای بندد به پیش آن حکیم |
خنبک: دست زدن، کف زدن، مجازاً استهزا کردن.
کوزه گران : کنایه از حیلهگر، کسانی که می خواهند دیگران را گول بزنند.
فقاع: فقاع در بیت مورد بحث به معنى «کوزه فقاع» به کار رفته است. اما فقاع شرابى بوده است که از جو و مویز و جز آن مىساختهاند. و آن را به خاطر گازى که در آن تولید مىشده با کوزه سر مىکشیدهاند.
در فقاع کردن یا در کوزه فقاع کردن: فریب دادن.
بىکران: بسیار بزرگ. که قدرت خدایى دارد. که به خدا پیوسته است.
دام دوختن: استعاره از حیلت انگیختن، مکر نمودن.
تدبیر آموختن از او: کنایه از آن است که اگر در ناقصان، قوت تدبیرى هم باشد، آن را از کاملى فرا گرفتهاند. پس نباید با او در افتند.
استاد جهان: کنایه از ولى کامل، استادی است که همه اسرار عالم را میداند.
چشم ینظر بِنُور اللَّه: دیدهاى که به نیروى خدا مىنگرد. حقیقت بین.
خارق: پاره کننده.
کهنه گلیم : منظور دل حسود است که مثل گلیم کهنه هزار سوراخ دارد.
( 1578) آن کوزه گران را تماشا کرده و بر آنها دست مىزد و مسخرهشان مىنمود. ( 1579) که این قوم حیله گر مکر مىکنند تا با صنعت کوزهگرى خود حبابى ساخته و دام براى شاه قرار دهند و درون حباب اندازند. ( 1580) آخر اى خران نفهم پادشاه بزرگ نامحدود کى ممکن است در حبابى بگنجد. ( 1581) بلى براى شاه دامى مهیا کردند چون این تدبیر را از شاه یاد گرفته بودند. ( 1582) چه شاگرد نحسى است که با استاد خود دعوى همسرى نموده و براى نبرد با او بمیدان مبارزه پیش آید. ( 1583) آن هم با کدام استاد؟ استادى که مهندس و سازنده جهان بوده ظاهر و باطن در پیش او آشکار است. ( 1584) استادى که چشم او پردههاى جهل را دریده و ینظر بنور اللَّه گردیده است. ( 1585) راز و تزویر را در دل خود که چون گلیم کهنه سوراخ است پنهان مىکند و آن را پرده آن استاد حکیم قرار مىدهد.
مولانا میگوید: شاه، درون آن حسودان را تماشا میکرد و به ظاهر برای آنها کف میزد اما میدانست که آنها حیلهای در کار دارند. ناگفته نماند که در این ابیات مولانا با این که از شاه و غلام خاص او سخن میگوید، اما نظر به رابطه پیر و مرید دارد؛ لذا نیکو است هنگام مطالعه از این زاویه به ابیات نگریسته شود. مولانا ادامه میدهد که مرد کامل، از دمدمه مریدان گول نمیخورد، زیرا مریدان هرچه دارند از پیر آموختهاند و ممکن نیست که پیر حیله آنها را در نیابد. زیرا او به نور خدا میبیند و نادانی و ناآگاهی را از پیش چشم خود دریده و کنارزده است. مولانا درباره مرید حسود میگوید: دل حسود مثل گلیم کهنه، هزار سوراخ دارد و رازی در آن نمیماند. خنده آور است که او بخواهد از چنین دلی پردهای بسازد و مانع دید استاد راهنما بشود.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |