( 1646)گر بنالیدی و مُستغفِر شدی |
|
نور رفته از کرم ظاهر شدی |
( 1647)لیک استغفار هم در دست نیست |
|
ذوق توبه نقل هر سرمست نیست |
( 1648)زشتی اعمال و شومی جحود |
|
راه توبه بر دل او بسته بود |
( 1649)دل به سختی همچو روی سنگ گشت |
|
چون شکافد توبه آن را بهرِ کَشت؟ |
( 1650)چون شُعَیبی کو که تا او ازدعا |
|
بهر کشتن خاک سازد کوه را |
( 1651)از نیاز و اعتقاد آن خلیل |
|
گشت ممکن امر صعب و مستحیل |
( 1652)یا بدریوزه مُقَوقِس از رسول |
|
سنگلاخی مزرعی شد با اصول |
( 1653)همچنین بر عکس آن انکار مرد |
|
مس کند زر را و صلحی را نبرد |
( 1654)کهربای مسخ آمد این دغا |
|
خاک قابل را کند سنگ و حصا |
( 1655)هر دلی را سجده هم دستور نیست |
|
مزد رحمت قسم هر مزدور نیست |
( 1656)هین به پشت آن مکن جرم و گناه |
|
که کنم توبه در آیم در پناه |
نالیدن: تضرع کردن، زاری کردن به درگاه خدا.
مُستَغفِر: (اسم فاعل از استغفار) آمرزش خواهنده.
نور رفته: کنایه از بینایى چشم.
در دست: در اختیار.
ذوق: چشیدن، لذت بردن. و در اصطلاح عارفان شهودى است که در اثناى بارقههاى پى در پى باشد.
نُقل: نوعى شیرینى که گاه درون آن مغز بادام یا پسته نهند. ولى در اینجا سخن از سر مست است و به مناسبت، معنى دیگر نُقل مقصود است و آن چیزى است که میخواران پس از نوشیدن مى خورند، ترش یا شور و اصطلاح دیگر آن مزه است.
جُحود: انکار.
دل چون سنگ شدن: سخن حکمت در آن اثر نکردن.
بر سیه دل چه سود خواندن وعظ نرود میخ آهنین بر سنگ
(سعدى)
چون روى سنگ شدن: سخت شدن. چیزى در آن فرو نرفتن و برگرفته است از آیه «ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ فَهِیَ کَالْحِجارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً وَ إِنَّ مِنَ اَلْحِجارَةِ لَما یَتَفَجَّرُ مِنْهُ اَلْأَنْهارُ: پس سخت شد دلهاى شما پس از این، پس آن همچون سنگ است یا سختتر و از برخى سنگها جویهاى روان شود.»[1]
توبه: باز گشت بنده است از کار زشتى که مرتکب شده. و آن نخستین منزل از منزلهاى سالکان است. و توفیقى است از جانب حضرت حق به انسان، چنان که در داستان آدم (ع) است که: «فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ فَتابَ عَلَیْهِ: آدم کلمهاى چند از پروردگارش فرا گرفت پس خدا توبه او پذیرفت که او توبه پذیر و مهربان است.»[2] ابو حفص را از توبه پرسیدند گفت:« بنده را در توبه چیزى نیست چه، توبه به سوى او (حق) نه از او شدن است».[3] منظورش از این سخن این است که توبه هم از جانب خداست نه از بنده اگر خدا را به بنده عنایتى بود میل او را به توبه کند.
چون خدا خواهد کهمان یارى کند میل ما را جانب زارى کند
اى خنک چشمى که آن گریان اوست وى همایون دل که آن بریان اوست
818- 817/ د /1
کشت: کاشتن، ونهادن پایههای ایمان است.
شُعَیب: پیمبرى که در مداین مىزیست. از نسل ابراهیم (ع) بود پس از هود و صالح. موسى (ع) چون از فرعون گریخت نزد او رفت و دختر وى را به زنى گرفت. نام او در سورههاى اعراف، هود، شعراء، و عنکبوت آمده است.
دریوزه : گدایى.
مُقَوقِس: وزیر هراکلیتوس و حاکمِ قبطیِ اسکندریه، که رسول (ص) بدو نامه نوشت و او را به اسلام خواند و نامه آن حضرت را حاطب بن ابى بلتعه نزد مقوقس برد.
یا بدریوزه مُقَوقِس از رسول :آورده اندکه مقوقس یکى از سلاطین بوده و اسلام آورده بر حسب خواهش او حضرت رسول (ص ع) دعا کرده و سنگلاخ بدل بزمین زراعتى گردیده ، مولانا داستان مقوقس را از کتاب معارف بهاء ولد آورده است، البته این مطلب سند تاریخى ندارد.[4]
کهربا: رباینده کاه. ماده صمغى شکننده و شفاف است.[5]
مسخ: دگرگون ساختن صورت و هیأت به صورت و هیأت زشت.
دَغا: ناراست، دغل.
سجده: کنایه از خضوع و فروتنى.
دستور: دستورى، رخصت، اجازت.
قِسم: بهره، نصیب.
پشت: دل گرمى، اعتماد.
اگر آن فیلسوفنما به درگاه خدا مینالید و آمرزش میخواست، مسلماً از فضل الهی، بینایی از دست رفتهاش را بازمییافت. ولی باید به این نکته توجّه داشت که آمرزش خواستن آسان به دست نمیآید و چشیدن لذت توبه نصیب هر سرمست غافلی نمیشود. کسی که مستوجب قهر الهی باشد خداوند دَرِ توبه را نیز بر او میبندد. در اعتقادات ما، پذیرش توبه همیشه از جانب پروردگار است: « لَوَجَدُواْ اللّهَ تَوَّابًا رَّحِیمًا» مولانا میگوید: رفتار بد و عناد و ستیزهگری، راه توبه را به روی انسان میبندد. دل انسان عنود، از شدت سختی مانند سنگ می شود؛ پس چگونه توبه میتواند آن دل سنگ شده را بشکافد و برای کاشت بذرهای حق و معرفت آماده سازد.
مگر ایمان مردان حق، سنگ را به خاک نرم بدل کند. کسانی همچون شعیب پیامبر که بر اثر دعا، کوه سنگی را برای زراعت به خاک دگرگون ساخت. و یا چون ابراهیم، خلیل خدا که آتش برای او گلستان شد. یا مردی چون مُقَوقس (حاکم مصری) که ایمان آورد و گفتهاند که به دعای پیامبر، سنگلاخی برای او مزرعهای حاصلخیز شد. و نیز برعکس موارد گفته شده، انکار آن مرد، طلا را مس میسازد و صلح را به جنگ مبدّل میکند. این ناخلف، کهربای وارونه است و خاک حاصلخیز را به سنگ و سنگریزه تبدیل میکند. مولانا میگوید: این دغا و نادرستی ممکن است چیزی را دگرگون کند اما این دگرگونی مسخ است و هر چیز را به صورت ناخوش آیندی درمیآورد. بله؛ رحمت حق، مزد عبادت و اعتقاد است اما به هر معتقدی هم این مزد را نمیدهند. سخن از لوازم و شرایط توبه است که اگر نباشد توبه انسان پذیرفته نمیشود. «به پشت آن» یعنی به پشتگرمی آن.
[1] - سوره بقره،آیه 74
[2] - سوره بقره،آیه 37
[3] - (رساله قشیریه، ص 51- 52)
[4] - مآخذ قصص و تمثیلات مثنوى (ص 58- 59)
[5] - (فرهنگ معین)
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |