دوست داشتن اولیای خداوند متعال، واجب است . همچنین، دشمنی با دشمنان خدا و بیزاری از آنان وپیشوایانشان، واجب است . [امام رضا علیه السلام]
عرشیات
شرح وتفسیرمثنوی دفتردوم(196)
شنبه 93 اسفند 9 , ساعت 8:2 عصر  

ادامه داستان موسی وشبان

توحید عاشقانه وتنزیه عالمانه


  ( 1742)آن‌که گفت انّی مرضت لم تعد

 

من شدم رنجور او تنها نشد

( 1743)آن‌که بی‏یسمع و بی‏یبصر شده ا‌ست

 

در حق آن بنده این هم بیهده‌است

( 1744)بی ادب گفتن سخن با خاص حق

 

دل بمیراند سیه دارد ورق

( 1745)گر تو مردی را بخوانی فاطمه

 

گرچه یک جنس‌اند مرد و زن همه

( 1746)قصد خون تو کند تا ممکن است

 

گرچه خوش‌خو و حلیم و ساکن است

آن‌که گفت انّی مرضت لم تعد: یعنی آن کس که خدا به او گفت: بیمار شدم و تو به عیادتم نیامدی، فقط بنده‌ام رنجور نشد، بلکه من (خالق) نیز بیمار شدم. اشاره دارد به حدیث: « إنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلّ یَقُولُ یَومَ القِیامَةِ یَا بنَ آدَمَ مَرِضتُ فَلَم تَعُدنِى. قالَ یا رَبِّ کَیفَ اَعُودکَ وَ أنتَ رَبُّ العالَمِینَ. قالَ أما عَلِمتَ أنَّ عَبدِى فلانًا مَرِضَ فَلَم تَعُدهُ أما عَلِمتَ أَنَّکَ لَو عُدتَهُ لوجَدتَنِى عِندهُ؟: پروردگار در روز قیامت می‏گوید: ای فرزند آدم! من بیمار شدم و تو به عیادت من نیامدی؟ می‏گوید: پروردگارا چگونه به عیادت تو بیایم که تو پروردگار جهانیان هستی. خداوند می‏گوید: آیا نمی‏‏دانستی که فلان بندهْ من بیمار است و به عیادت او نرفتی. آیا نمی‏‏دانستی که اگر او را عیادت می‏کردی مرا آن‌جا می‏یافتی.[1] این خبر از طریق امیر مؤمنان از رسول خدا آمده است.[2]

 بى‏یَسمَع: برگرفته است از حدیث قدسی «وَ ما یَزالُ عَبدِى یَتَقَرَّبُ إِلَیَّ بِالنَّوافِلِ حَتَّى أُحِبَّهُ فَإذا أحبَبتُهُ کُنتُ سَمعُهُ الَّذِى یَسمَعُ بِهِ وَ بَصَرُهُ الَّذِى یُبصر به...: پیوسته بنده من با نافله‏ها به من نزدیکى مى‏جوید تا آن که او را دوست گیرم و چون او را دوست گرفتم گوش اویم که بدان مى‏شنود و دیده او که بدان مى‏بیند.»[3]

          رو که بى‏یسمع و بى‏یبصر تویى             سر تویى چه جاى صاحب سر تویى‏

1938/ د / 1

خاص حق: بنده‏اى که خدا او را به خود مخصوص کرده است، ولى حق.

ورق: استعاره از دل یا نامه اعمال که خطا و صواب در آن نویسند.

حَلیم: بردبار.

ساکن: آرام.

 ( 1742) و فرمود «انى مرضت لم تعد» من بیمار شدم و عیادتم نکردى زیرا تنها بنده من مریض نشد بلکه من مریض شدم‏. ( 1743) آن بنده‏اى که گوش و چشمش در خداوند سمیع و بصیر فانى شده شنوائى و بینایى از خود ندارد این سخنان در حق او هم سزاوار نیست‏ . ( 1744) با خاصان حق سخنان بى‏هوده گفتن دل را مى‏میراند و نور جان را سیاه مى‏کند . ( 1745) اگر تو بمردى فاطمه خطاب کنى با اینکه مرد و زن همه یک جنسند ( 1746) هر چه هم آن مرد خوش خلق و با حوصله باشد تا مى‏تواند بر علیه تو قیام کرده حتى قصد جان تو را مى‏کند .

تا این‌جا مولانا از نسبت دادن صفات بنده به پروردگار سخن گفت. اکنون می‏گوید: در مورد مردانِ حق و واصلان و پیران هم نباید چنین نسبت‏ها و تشبیهاتی به کار برد. مولانا می‏گوید: ترک ادب به خاصان حق، باعث دل‌مردگی ما و سیاهی نامهْ اعمال ما می‏شود.



[1] - (احادیث مثنوى، ص 57، از صحیح مسلم و مسند احمد، با مختصر اختلاف در عبارت)

[2] - (سفینة البحار، ج 2، ص 534 و بحار الانوار، ج 7، ص 304، از امالى طوسى).

[3] - (احادیث مثنوى، ص 18)



نوشته شده توسط محمدرضا افضلی | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

عرشیات

محمدرضا افضلی
تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد ....
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 31 بازدید
بازدید دیروز: 447 بازدید
بازدید کل: 1402716 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
فهرست موضوعی یادداشت ها
دین . عرفان . مثنوی .
نوشته های پیشین

اردیبهشت 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
دی 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
اردیبهشت 93
خرداد 93
تیر 93
مرداد 93
شهریور 93
مهر 93
آبان 93
آذر 93
دی 93
بهمن 93
اسفند 93
فروردین 94
اردیبهشت 94
خرداد 94
تیر 94
مرداد 94
شهریور 94
مهر 94
آبان 94
آذر 94
دی 94
بهمن 94
اسفند 94
فروردین 95
اردیبهشت 95
خرداد 95
تیر 95
مرداد 95
شهریور 95
لوگوی وبلاگ من

عرشیات
لینک دوستان من

معماری نوین
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(222)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(221)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(220)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(219)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(218)
[عناوین آرشیوشده]