اگر شیطانها برگرد دلهای فرزندان آدم نمی چرخیدند، آنها به ملکوت نظر می کردند . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
عرشیات
شرح وتفسیرمثنوی دفتردوم(197)
شنبه 93 اسفند 9 , ساعت 8:4 عصر  

ادامه داستان موسی وشبان(2)


 ( 1747)فاطمه مدح است در حق زنان

 

مرد را گویی بود زخم سنان

( 1748)دست و پا در حق ما استایش است

 

در حق پاکی حق آلایش است

( 1749)لم یلد لم یولد او را لایق است

 

والد و مولود را او خالق است

( 1750)هرچه جسم آمد ولادت وصف اوست

 

هرچه مولود است او زین سوی جوست

( 1751)زان‌که از کون و فساد است و مهین

 

حادث است و محدثی خواهد یقین

( 1752)گفت ای موسی دهانم دوختی

 

وز پشیمانی تو جانم سوختی

( 1753)جامه را بدرید و آهی کرد تفت

 

سر نهاد اندر بیابانی و رفت

 

فاطمه: بردن نام به این دلیل مدح است که فاطمه زهرا (ع) مورد ستایش همه است و این حرمت اختصاص به شیعیان ندارد.

سنان: نوک نیزه، سر نیزه است.

 لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ: نزاید و نه زاده است.[1]

والد: پدر.

مولود: زاده، فرزند.

زین سوى جو: استعاره از عالم خلق، عالم طبیعت، عالم مخلوقات.

کون و فساد: دو حالت است که پى در پى بر آن چه در جهان طبیعت موجود است وارد مى‏شود. هر موجود پیوسته صورتى را از دست مى‏دهد و صورتى دیگر به خود مى‏گیرد که آن را خلع و لبس هم گویند، خلع فساد است و لبس کون. مثلاً هیزم سوخته مى‏شود و خاکستر مى‏گردد. نابود شدن صورتِ هیزمى فساد است و صورت خاکستر کون. باز خاکستر با آب مخلوط مى‏شود صورت خاکسترى از میان مى‏رود و آن فساد است... و همچنین.

مَهین: خوار، پست.

حادث: پدید آمده،چیزی که نبوده و پدید آمده باشد.

محدث: پدید آورنده، آفریننده‌ای که خود قدیم است.

دهان دوختن: کنایه از باز داشتن از سخن.

تفت: سوزان.

 ( 1747) فاطمه خطاب کردن بزنى مدح اوست ولى اگر بمرد بگویى چون زخم سنان در او کارگر مى‏شود ( 1748) دست و پا داشتن اسباب آسایش ماست ولى اگر بحق نسبت دهى نقص است‏ ( 1749) او لم یلد و لم یولد است و سزاوار اوست که بگوئیم نه اولاد کسى است و نه اولادى دارد چرا که پدر و اولاد در او بوجود آورده است‏ ( 1750) تولید و تولد از خواص جسم است و هر چیز که مولود باشد در این سر جوى بوده‏ ( 1751) و از عالم کون و فساد است چون از عالم کون و فساد است حادث بوده و احتیاج بمحدث دارد ( 1752) شبان گفت اى موسى دهان مرا دوختى و از پشیمانى جانم را سوختى‏ ( 1753) آهى جان سوز کشیده جامه خود را بدرید و سر ببیابان نهاد .

همچنین مولانا تاکید دارد در نگاه داشتن ادب با خاصان حضرت حق، خواه در گفتار یا در کردار. ونیز این ابیات بیان دیگرى است که پروردگار از صفت‏هایى که بشر را بدان می ستایند پاک ومنزه است. چرا که دست و پا داشتن از خواص جسم است و براى جسم وسیله استفادت است. و جسم زائیده و حادث است ، درحالى که پروردگار نه می زاید و نه زائیده شده است. جسم و جسمانیات در عالم خلق است، درحالى که پروردگار از حادثات منزّه و مبرّاست.


[1] - سوره اخلاص،آیه 3

 


نوشته شده توسط محمدرضا افضلی | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

عرشیات

محمدرضا افضلی
تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد ....
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 374 بازدید
بازدید دیروز: 611 بازدید
بازدید کل: 1402612 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
فهرست موضوعی یادداشت ها
دین . عرفان . مثنوی .
نوشته های پیشین

اردیبهشت 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
دی 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
اردیبهشت 93
خرداد 93
تیر 93
مرداد 93
شهریور 93
مهر 93
آبان 93
آذر 93
دی 93
بهمن 93
اسفند 93
فروردین 94
اردیبهشت 94
خرداد 94
تیر 94
مرداد 94
شهریور 94
مهر 94
آبان 94
آذر 94
دی 94
بهمن 94
اسفند 94
فروردین 95
اردیبهشت 95
خرداد 95
تیر 95
مرداد 95
شهریور 95
لوگوی وبلاگ من

عرشیات
لینک دوستان من

معماری نوین
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(222)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(221)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(220)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(219)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(218)
[عناوین آرشیوشده]