مردم باید خدا به هنگام نعمت شما را ترسان بیند ، چنانکه از کیفر هراسان . آن را که گشایشى در مالش پدید گردید و گشایش را چون دامى پنهان ندید ، خود را از کارى بیمناک در امان پنداشت ، و آن که تنگدست شد و تنگدستى را آزمایشى به حساب نیاورد پاداشى را که امید آن مى‏رفت ، ضایع گذاشت . [نهج البلاغه]
عرشیات
شرح وتفسیرمثنوی دفتردوم(198)
شنبه 93 اسفند 9 , ساعت 8:6 عصر  

ادامه داستان موسی وشبان(3)

عتاب کردن حق تعالى موسى را علیه السّلام از بهر آن شبان

( 1754)وحی آمد سوی موسی از خدا

 

بنده‌ْ ما را ز ما کردی جدا

( 1755)تو برای وصل کردن آمدی

 

نی برای فصل کردن آمدی

( 1756)تا توانی پا منه اندر فراق

 

ابغض الاشیاء عندی الطلاق

( 1757)هر کسی را سیرتی بنهاده‌ام

 

هر کسی را اصطلاحی داده‌ام

( 1758)در حق او مدح و در حق تو ذم

 

در حق او شهد و در حق تو سم

( 1759)ما بری از پاک و ناپاکی همه

 

از گران‌جانی و چالاکی همه

( 1760)من نکردم امر تا سودی کنم

 

بلکه تا بر بندگان جودی کنم

( 1761)هندوان را اصطلاح هند مدح

 

سندیان را اصطلاح سند مدح

( 1762)من نگردم پاک از تسبیحشان

 

پاک هم ایشان شوند و دُرّفشان

فصل کردن: یعنی جدا کردن. پیامبر نباید بندهْ ما را از ما جدا کند، نزد من ناپسندترین چیزها جدایی است.

فِراق: جدا کردن، جدایى.

أبغَضُ الأشیاء...: ناخوشایندترین چیزها نزد من جدا کردن زن است از شوى. عن معاذ ابن جبل قال: قال رسول اللَّه (ص) «یا معاذ ما خلق اللَّه شیئاً على وجه الارض احب إلیه من العتاق و ما خلق شیئاً على وجه الارض ابغض إلیه من الطلاق» یعنى معاذ بن جبل روایت مى‏کند که رسول خدا فرمود معاذ خداى تعالى چیزى را در زمین نیافریده که نزد او محبوبتر از آزاد کردن باشد و چیزى را در روى زمین نیافریده که در نزد او مبغوض‏تر از طلاق و جدایى باشد. ویا از امام صادق (ع) از رسول خدا (ص) نقل است که فرمود «هیچ چیز نزد خدا محبوب‏تر از خانه‏اى نیست که با ازدواج آبادان شود. و مبغوض‏تر از خانه‏اى در اسلام که به جدایى یعنى طلاق ویران گردد.» و در این باب هشت روایت آمده است.[1]مولانا در این‌جا طلاق را به معنای مطلق دوری و جدایی گرفته است.

سیرت: روش.

اصطلاح: لفظی است که هر ملتی برای بیان بندگی و خدایی به کار می‏برد.

در حق او: براى او، خاص او. یعنی از نظر او یا به نظر او. پروردگار می‏گوید: با گفتن «سبحان الله» یا نگفتن آن، خدا پاک یا ناپاک نمی‏‏شود.

مدح: ستایش.

ذم: نکوهش.

شهد: انگبین.

برى: بری‏ء، منزه، پاک، به دور.

پاک و ناپاکى: که او را به پاکى بستایند، و تنزیه کنند. یا او را به چیزى همانند سازند. که این صفتها در حد اندیشه محدود بندگان است و خداى تعالى مبرّا از آن است.

گران جانى: کاهلى، تنبلى.

گران‌جانی و چالاکی : صفاتی است که بر شما موجودات خاکی تعلق می‏گیرد.

امر: آن چه انجام آن بر مکلّف واجب است، یا همان فرمان آفرینش است: :«بَدِیعُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَإِذَا قَضَى أَمْراً فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُ کُن فَیَکُونُ»:هستى بخش آسمانها و زمین اوست! و هنگامى که فرمان وجود چیزى را صادر کند، تنها مى‏گوید: «موجود باش!» و آن، فورى موجود مى‏شود.[2] آفرینش لطفی بر بندگان است تا به دنیا بیایند و به بندگی پروردگار راه بیابند و از آلایش‌های جهان خاکی پاک شوند.

سندیان: جمع سندى، منسوب به سند، که اکنون یکى از ایالتهاى غربى پاکستان است. اما در قدیم به منطقه بزرگى گفته مى‏شده است که در خاور مکران است و قسمتى از آن بلوچستان را تشکیل مى‏دهد.

( 1754) از طرف خداى تعالى بحضرت موسى وحى رسید که اى موسى بنده ما را از ما جدا کردى‏ ( 1755) تو براى پیوند دادن و وصل کردن مبعوث بپیغمبرى شده‏اى نه براى جدا کردن و نومید ساختن بندگان‏ ( 1756) تا مى‏توانى در وادى فراق قدم نگذار که «ابغض الاشیاء عندى الطلاق» مبغوض‏ترین چیزها در نزد من طلاق است‏ ( 1757) در درون هر کسى روش و اخلاقى بودیعه نهاده‏ایم و بهر کس اصطلاحى داده‏ایم که مخصوص او بوده بهمان روش و بهمان زبان سخن مى‏گوید ( 1758) که آن روش و آن سخن اگر از او ناشى شود مدح و اگر از تو سر بزند ذم است‏ ( 1759) ما از پاکى و ناپاکى از گران جانى و چالاکى برى بوده اینها مورد اعتناى ما نیستند ( 1760) من بندگان خود را خلق نکردم که از آنها سودى ببرم بلکه خلق کردم تا به آنها بخشش وجودى بنمایم‏ ( 1761) از هندیان اصطلاح هند و از سندیان اصطلاح سند پسندیده است‏ ( 1762) من با تسبیح و تنزیه آنها پاک و منزه نمى‏شوم بلکه خود آنها پاک و تسبیح گو مى‏گردند .

خدا از هرگونه صفات ـ اعم از صفات ثبوتیه و سلبیه ‌ـ پاک و منزه است. حضرت امیرالمؤمنین(ع) فرمود: «و کمال توحیده نفی الصفات عنه؛ کمال توحید و یگانگی او نفی هرگونه صفات از اوست.»



[1] - (وسائل الشیعة، ج 15، ص 266- 268. احادیث مثنوى، از طریق عامه، ص 58)

[2] - بقره،ایه117


نوشته شده توسط محمدرضا افضلی | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

عرشیات

محمدرضا افضلی
تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد ....
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 224 بازدید
بازدید دیروز: 611 بازدید
بازدید کل: 1402462 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
فهرست موضوعی یادداشت ها
دین . عرفان . مثنوی .
نوشته های پیشین

اردیبهشت 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
دی 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
اردیبهشت 93
خرداد 93
تیر 93
مرداد 93
شهریور 93
مهر 93
آبان 93
آذر 93
دی 93
بهمن 93
اسفند 93
فروردین 94
اردیبهشت 94
خرداد 94
تیر 94
مرداد 94
شهریور 94
مهر 94
آبان 94
آذر 94
دی 94
بهمن 94
اسفند 94
فروردین 95
اردیبهشت 95
خرداد 95
تیر 95
مرداد 95
شهریور 95
لوگوی وبلاگ من

عرشیات
لینک دوستان من

معماری نوین
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(222)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(221)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(220)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(219)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(218)
[عناوین آرشیوشده]