[ و فرمود : ] آن که به عیب خود نگریست ، ننگریست که عیب دیگرى چیست ، و آن که به روزى خدا خرسندى نمود ، بر آنچه از دستش رفت اندوهگین نبود ، و آن که تیغ ستم آهیخت ، خون خود بدان بریخت ، و آن که در کارها خود را به رنج انداخت ، خویشتن را هلاک ساخت ، و آن که بى‏پروا به موجها در شد غرق گردید ، و آن که به جایهاى بدنام در آمد بدنامى کشید ، و هر که پر گفت راه خطا بسیار پویید ، و آن که بسیار خطا کرد شرم او کم ، و آن که شرمش کم پارسایى‏اش اندک هم ، و آن که پارسایى‏اش اندک ، دلش مرده است ، و آن که دلش مرده است راه به دوزخ برده . و آن که به زشتیهاى مردم نگرد و آن را ناپسند انگارد سپس چنان زشتى را براى خود روا دارد نادانى است و چون و چرایى در نادانى او نیست ، و قناعت مالى است که پایان نیابد ، و آن که یاد مرگ بسیار کند ، از دنیا به اندک خشنود شود ، و آن که دانست گفتارش از کردارش به حساب آید ، جز در آنچه به کار اوست زبان نگشاید . [نهج البلاغه]
عرشیات
شرح وتفسیرمثنوی دفتردوم(199)
شنبه 93 اسفند 9 , ساعت 8:8 عصر  

ادامه داستان موسی وشبان(4)


( 1763)ما زبان را ننگریم و قال را

 

ما روان را بنگریم و حال را

( 1764)ناظر قلبیم اگر خاشع بود

 

گرچه گفت لفظ ناخاضع بود

( 1765)زآن‌که دل جوهر بود گفتن عرض

 

پس طفیل آمد عرض جوهر غرض

( 1766)چند ازین الفاظ و اضمار و مجاز

 

سوز خواهم سوز با آن سوز ساز

( 1767)آتشی از عشق در جان بر فروز

 

سر به سر فکر و عبارت را بسوز

( 1768)موسیا آداب‌دانان دیگرند

 

سوخته جان و روانان دیگرند

( 1769)عاشقان را هر نفس سوزی‌دنی‌است

 

بر ده ویران خراج و عشر نیست

قال:یعنی ظاهر، گفتار.

حال: یعنی نیت، قصد درونى، باطن و جنبهْ روحانی سالک. در این بیت اشاره دارد به این حدیث نبوی: «انّ الله لاینظر الی صورکم وامواکم ولکن ینظر الی قلوبکم واعمالکم؛ همانا خداوند، ننگرد به صورت‏ها و دارایی‏های شما، بلکه به دل‏ها و رفتار شما می‏نگرد»[1]

خاشع: شکسته، ترسان. که «أنَا عِندَ المُنکَسِرةُ قَلبُهم لِأجلِى.»[2]

 ناخاضع: یعنی ظاهر کلام مانند سخن چوپان، آمیخته به احترام نباشد، نافروتنانه.

جوهر: آن چه وجود آن به خود باشد.

اضمار:در لغت نهفتن و نهان داشتن است، یعنی منظور را به صراحت نگفتن و به لفظ دیگر بیان کردن.

مجاز:در لغت برابر حقیقت است و در اصطلاح علماى معانى بیان، استعمال لفظ بود در غیر معنیى که براى آن وضع شده ، امادر این جا یعنی منظور را به صراحت نگفتن و به طور کلی الفاظ و اضمار و مجاز یعنی به لفظ چسبیدن و معنا را نادیده گرفتن.

آداب دانان: آنان که در دعا و هنگام طلب شرط ادب رعایت مى‏کنند. کسانى که رسم ادب به جا مى‏آورند.

سوخته جان و روان: که نفس حیوانى و روح انسانى را سوخته. کنایت از عاشقى که همه چیز خود را در راه معشوق از دست داده.

سوز: کنایه از اثر عشق. درد عشق که دل را آزار دهد.

ساز: ساز را بعض شارحان فعل امر گرفته‏اند: «با آن سوز بساز.» لیکن بعید مى‏نماید. ساز ظاهراً به معنى ساختن و تحمل کردن است. سوز و ساز سوختن و ساختن: سوزى که از حد ادب تجاوز نکند.

          بر خود چو شمع خنده زنان گریه مى‏کنم             تا با تو سنگ دل چه کند سوز و ساز من‏

(حافظ)

خراج: مالیاتى که از زمین حاصلخیز گرفته مى‏شود.

بر ده ویران...: از عاشقى که از خود خبر ندارد هنگام مخاطبه با معشوق توقع لفظهاى سنجیده نباید داشت.

عُشر: یعنی ده یک و مالیاتی بوده که از کشاورزان می‏گرفتند.

 ( 1763) ما بقیل و قال ظاهرى اهمیت نداده بحال خضوع درونى مى‏نگریم‏ ( 1764) ما بقلب خاشع مى‏نگریم اگر چه در الفاظ و عبارات خضوعى نباشد ( 1765) براى اینکه دل جوهر است و آن چه حقیقت دارد او است و گفتار عرض است و عرض طفیلى جوهر و تابع اوست و اصل مقصود جوهر است نه عرض‏ ( 1766) من لفظ و اضمار و مجاز و محسنات لفظى نمى‏خواهم سوزش دل و سوز و ساز عشق را طالبم‏ ( 1767) آتشى از عشق در خانه دل بر افروز و هر چه لفظ و فکر و عبارت پردازى است آتش بزن‏ ( 1768) اى موسى آداب دانهاى ظاهر با سوخته جانها خیلى فرق دارند ( 1769) عاشقان را در هر نفس سوختنى است این طایفه چون ده ویرانى هستند که مالیات و عشریه ندارد و از آنها آداب ظاهرى نمى‏خواهند .

پروردگار منزه از آن است که در تصور آید یا به وصفى که بندگان به تصویر ناقص خود از او کنند متصف شود. نفسهاى ضعیف هنگام مخاطبه با حق تعالى به توهم خویش براى او صورتى در خاطر آرند، و هر یک به مقدار دانش و درک خود با وى خطابى دارند. خداى تعالى به اخلاص آنان مى‏نگرد و به مقدار آن اخلاص ایشان را پاداش مى‏دهد. اگر بنده‏اى دارای ضعف اندیشه است، به هنگام ستایش حضرت حق سخنى بر زبان آرد که به ظاهر زشت و نادرست باشد لیکن قصد او معنى درست باشد خداوند بر وى ببخشد و آن نادرست را درست حساب کند. چنان که در حدیث است که «إنَّ اللَّهَ لا یَنظُرُ إلى صُوَرِکُم وَ لکِن یَنظُرُ إلى قُلُوبِکُم.» و نیز این حدیث که مجلسى از خصال و معانى الاخبار از رسول (ص) خطاب به ابو ذر آورده است: «یا ابا ذر إنَّ اللَّهَ تَعالى لا یَنظُرُ اِلى صُوَرِکُم وَ لا اِلى أموالِکُم وَ لکِن یَنظُرُ إلى قُلُوبکُم وَ أعمالِکُم».[3]

          ذکر حق پاک است چون پاکى رسید             رخت بر بندد برون آید پلید

186/ د / 3

و نظیر آن روایت است، آن چه از رسول (ص) آمده است «إنّما الاعمالُ بِالنِّیَّاتِ.»[4]

در رابطه بنده با پروردگار، «دل» وجود ذاتی و اصلی دارد و آن‌چه بر زبان می‏آید «عرض» است. پس باید ببینی که در دل چه می‏گذرد. جان کلام مولانا این است: کلمات در ستایش خدا فرق ندارد، آن‌چه مهم است سوز دل و خلوص نیت است. مولانا می‏گوید: حتی اندیشیدن را هم کنارگذار و فقط عاشق باش. «آداب دانان» کسانی هستند که به خوش‌آیندیِ ظاهر و لفظ می‏اندیشند و هرگز عاشق نیستند. مولانا انتظارِ نظم و رعایت آداب را به خراج و مالیات و حال عاشقان را به دهِ ویران تشبیه کرده است. از عاشقان نباید انتظار آداب دانی داشت.



[1] - (احادیث مثنوى، ص 59)

[2] - تمهیدات عین القضاة، ص 24

[3] - (بحار الانوار، ج 74، ص 88)

[4] - (سفینة البحار، ج 2، ص 628)


نوشته شده توسط محمدرضا افضلی | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

عرشیات

محمدرضا افضلی
تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد ....
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 404 بازدید
بازدید دیروز: 611 بازدید
بازدید کل: 1402642 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
فهرست موضوعی یادداشت ها
دین . عرفان . مثنوی .
نوشته های پیشین

اردیبهشت 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
دی 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
اردیبهشت 93
خرداد 93
تیر 93
مرداد 93
شهریور 93
مهر 93
آبان 93
آذر 93
دی 93
بهمن 93
اسفند 93
فروردین 94
اردیبهشت 94
خرداد 94
تیر 94
مرداد 94
شهریور 94
مهر 94
آبان 94
آذر 94
دی 94
بهمن 94
اسفند 94
فروردین 95
اردیبهشت 95
خرداد 95
تیر 95
مرداد 95
شهریور 95
لوگوی وبلاگ من

عرشیات
لینک دوستان من

معماری نوین
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(222)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(221)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(220)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(219)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(218)
[عناوین آرشیوشده]