قسمت پایانی داستان موسی وشبان
( 1809)پس چو کافر دید کو در داد و جود |
|
کمتر و بیمایهتر از خاک بود |
( 1810)از وجود او گل و میوه نرست |
|
جز فساد جمله پاکیها نجست |
( 1811)گفت واپس رفتهام من در ذهاب |
|
حسرتا یا لیتنی کنت تراب |
( 1812)کاش از خاکی سفر نگزیدمی |
|
همچو خاکی دانهای میچیدمی |
( 1813)چون سفر کردم مرا راه آزمود |
|
زین سفر کردن رهآوردم چه بود |
( 1814)زآن همه میلش سوی خاک است کو |
|
در سفر سودی نبیند پیش رو |
( 1815)روی واپس کردنش آن حرص و آز |
|
روی در ره کردنش صدق و نیاز |
( 1816)هر گیاه را کش بود میل علا |
|
در مزید است و حیات و در نما |
( 1817)چونکه گردانید سر سوی زمین |
|
در کمی و خشکی و نقص و غبین |
( 1818)میل روحت چون سوی بالا بود |
|
در تزاید مرجعت آنجا بود |
( 1819)ور نگونساری، سرت سوی زمین، |
|
آفلی. حق لا یحب الافلین |
داد: بخشیدن.
واپس رفتن: باز گشتن، تراجع.
ذَهاب: رفتن.
حسرتا: دریغا.
یا لَیتَنِى کُنتُ تُراب: کاش خاک مىبودم. مأخوذ است از آیه «یَوْمَ یَنْظُرُ اَلْمَرْءُ ما قَدَّمَتْ یَداهُ وَ یَقُولُ اَلْکافِرُ یا لَیْتَنِی کُنْتُ تُراباً: روزى که مىنگرد آدمى آن چه را که دو دست او پیش فرستاده است و کافر مىگوید کاش خاک بودمى.»[1]
خاکى: خاک بودن، مرحله جمادى.
دانه چیدن: دانه را در خود فرو بردن.
ره آورد: سوغات.
کاش از خاکی سفر نگزیدمی : انسان همواره در حال سفر است. و سفر او را مرحلههاست. نخست مرحله جمادى است که خاک بوده است، پس مرحله نباتى، سپس مرحله حیوانى، و آخرین مرحله مرحله انسانى است. و در هر مرحله کمالى مىیابد تا به مرحله برتر رسد:
گندمى را زیر خاک انداختند پس ز خاکش خوشهها بر ساختند
بار دیگر کوفتندش ز آسیا قیمتش افزود و نان شد جان فزا
باز نان را زیر دندان کوفتند گشت عقل و جان و فهم هوشمند
باز آن جان چون که محو عشق گشت یُعجِبُ الزُّرّاع آمد بعد کشت
3168- 3165 / د /1
میل علا: تمایل به رشد و بالا رفتن است.
غبین: یعنی زیاندیدگی، کاستی، مغبون.
ره آوردم چه بود: یعنی زندگیام حاصلی نداشت.
عُلى : بلندى، بالا رفتن.
نَما: نماء، بالیدن، رشد کردن.
تزایُد: افزونى، افزون شدن.
مرجع: باز گشت.
مرجعت آنجا بود: یعنی بازگشت به سوی حق داری.
آفل: فرو شونده. یعنی ستارهای است که غروب میکند و نمیپاید.
لا یُحِبُّ الآفِلِینَ: برگرفته است از قرآن کریم از گفته ابراهیم (ع): «فَلَمَّا أَفَلَ قالَ لا أُحِبُّ اَلْآفِلِینَ چون فرو شد (ستاره) گفت فرو شوندگان را دوست ندارم.»[2]مولانا میگوید: خدا هم بندهْ آفل را نمیخواهد. بنده باید برآید و بالا رود تا به بقای حق جاودانه گردد.
( 1809) پس آن کسى که در سخا و بخشش کمتر و بىمایه تر از خاک بوده خود را طورى دید که کافران دیدند. ( 1810) همان که از وجودش گل و لاله نرسته و در عوض همواره طالب فساد پاکیها بوده است. ( 1811) همین که خود را چنین دید گفت من در رفتار خود از خاک هم عقب تر رفتهام وا حسرتا کاش من خاک بودم ( 1812) کاش از عالم خاک سفر نمىکردم و چون مرغ دراین خاکدان دانهاى مىچیدم. ( 1813) من که سفر کردم راه مرا امتحان کرد آخر من از این سفر چه بدست آوردم. ( 1814) از این جهت بطرف خاک متمایل مىگردد که در جلو رفتن سودى در مقابل خود نمىبیند. ( 1815) عقب بر گشتن او از راه حرص و آز است و در راه او هیچ صدق و نیازى نیست. ( 1816) و گرنه هر گیاهى که مایل ببالا رفتن باشد همواره در رشد و نمو و حیات است. ( 1817) ولى همین که سر بسوى زمین خم کرد کمى و خشکى نقص و غبن او شروع شده است. ( 1818) وقتى روحت متمایل ببالا باشد رو به ازدیاد مىروى و مرجعت بالا خواهد بود. ( 1819) و اگر نگون سار بوده متمایل به پستى و دنیا هستى غروب کننده و آفل هستى و خداوند آفلین را دوست نمىدارد .
منظور مولانا این است که: زندگانى سراسر سفر است از نقصان (مرحله جمادى) به سوى کمال تا سرانجام به بقا، یعنى وصول به حضرت حق پایان یابد که «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ.»[3] آدمى از هر سفر تجربتى به دست مىآورد که «سفر آزموده کند مرد را.» مؤمنان در هر مرحله کمالى کسب مىکنند و چون به حضرت حق رسند، مورد عنایت او واقع شوند، اما کافران با دست خالى او را دیدار نمایند. بدین رو آرزو کنند که کاش در مرحله خاکى مانده بودند و بار گناه خود را در دنیا سنگین نکرده بودند. سپس فرماید حرص و آزى که در کافران است و مىکوشند تا از دنیا بیشتر بهره گیرند نشانه تمایل آنان به باز گشت و نقصان است و صدق و نیازى که در مؤمنان است و دشمنى که با دنیا نشان مىدهند نشانه تمایل آنان به پیمودن راه کمال.
مولانا میگوید: «حرص و آز»، بازگشت به عالم خاک و به سوی پستی و «صدق و نیاز» روی آوردن به راه حق است. انسانِ متعالی مثل گیاهِ سالم سر به سوی بالا و توجه به جانب حق دارد.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |