( 1854)ترک عیسی کرده، خر پروردهای |
|
لاجرم چون خر برون پردهای |
( 1855)طالع عیسی است علم و معرفت |
|
طالع خر نیست ای تو خر صفت |
( 1856)نالهْ خر بشنوی رحم آیدت |
|
پس ندانی خر خری فرمایدت |
( 1857)رحم بر عیسی کن و بر خر مکن |
|
طبع را بر عقل خود سرور مکن |
( 1858)طبع را هل تا بگرید زار زار |
|
تو از او بستان و وام جان گزار |
( 1859)سالها خر بنده بودی بس بود |
|
زآن که خربنده ز خر واپس بود |
( 1860)ز اخروهن مرادش نفس تست |
|
کو بخر باید و عقلت نخست |
( 1861)هممزاج خر شد است این عقل پست |
|
فکرش این که چون علف آرم به دست |
عیسی: منظور روح خداجوست .
ترک عیسى کردن: نظیر آن چه سعدى گفته است:
همىمیردت عیسى از لاغرى تو در بند آنى که خر پرورى
(بوستان، ب 1727)
برون پرده بودن: به عالم معرفت و روح راه نیافتن. چنان که خر را بر درگاه بندند و به درون راه ندهند.
طالع عیسى: اشاره است به بدان چه از عیسى (ع) به معجزت پدید مىگردید، از بهبود بخشیدن بیماران و زنده کردن مردگان. (چون عیسى باید که علم و معرفت یابد، جسم پروران را از این گونه دانشها بهرهاى نیست).
ناله خر: استعاره از هواهاى نفسانى.
خرى فرمودن: نفس حیوانى پیوسته آدمى را به شهوترانى و کارهاى زشت وامىدارد.
خر: استعاره از جسم.
تو از او بستان: در پرورش روح از جسم بکاه. تن را به ریاضت ده تا جان پرورش یابد.
خربنده بودن: کنایه از پاى بند بودن به پروردن جسم، کسی که در خدمت نفس است.
خر بنده از خر واپس است: کنایه از پستى مقام آن کس که پیوسته به پرورش جسم پردازد. چنان که مىدانیم خر بنده خران را از پیش مىراند و خود از پس آنهاست. پس آن که بنده تن است مرتبهاى بسیار پست دارد. و عقل: عقلی است که در خدمت سیرالی الله است.
طبع: طبیعت و زندگی مادی و همان جنبه نفسانی زندگی است.
أخِّرُوهُنَّ: واپس نهید آنان را. برگرفته است از روایت «أخِّرُوهُنَّ مِن حَیثُ أخَّرَهُنَّ اللَّه.» و آن در نماز گزاران زنان است که باید در واپسین صف قرار گیرند. [1] و در بحار الانوار از دعائم الاسلام آورده است: «إِذا صَلَّى النِّساءُ مَعَ الرِّجالِ قُهنَ فِى آخِر الصُّفُوفِ...» [2]
عقل پست: عقلی است که به دنیا و نفسانیات میپردازد؛ یعنی عقل حسابگر
علف به دست آوردن: برآوردن حاجات نفس است. «خربنده»
مولانا پیروان نفس را سرزنش میکند، و میگوید: شما روح خداجو (عیسی) را رها کردهاید و به جای آن نفس و جنبه مادی زندگی (خر) را پرورش دادهاید. کسی که پیرو نفس میشود به «پرده» اسرار حق راه نمییابد. «علم و معرفت» اسرار حق در طالع روح است نه در طالع نفس. «ناله خر» وسوسههای نفس است که اگر ما را در پی خود بکشاند، اسیر آن میشویم که: «وَمَا أُبَرِّىءُ نَفْسِی إِنَّ النَّفْسَ لأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ مَا رَحِمَ رَبِّیَ إِنَّ رَبِّی غَفُورٌ رَّحِیمٌ»:من هرگز خودم را تبرئه نمىکنم، که نفس (سرکش) بسیار به بدیها امر مىکند؛ مگر آنچه را پروردگارم رحم کند! پروردگارم آمرزنده و مهربان است.»[3].
مولانا میگوید: از تن و نفس و طبع؛ کم کن و به تکامل روح خود پرداز که این وامی است به گردن تو. سپس مولانا به این حدیث نبوی اشاره می کند که در آن پیامبر فرموده است: زنها در پشت سرمردها قرار بگیرند زیرا پروردگار هم غالباً زنان را پس از مردان یاد کرده است: «اخّروهُنّ من حیث اخرهنّ الله». مولانا برای این حدیث تفسیر دیگری آورده است، میگوید: مراد پیامبر این است که نفس را پشت سر عقل و روح قرار بدهید.
[1] - (احادیث مثنوى، ص 60، نیز نگاه کنید به: جواهر الکلام، کتاب الصلاة)
[2] - (بحار الانوار، ج 85، ص 112)
[3]. یوسف، آیهْ 53.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |