( 1920)همچو بوبکر ربابی تن زنم |
|
دست چون داود در آهن زنم |
( 1921)تا محال از دست من حالی شود |
|
مرغ پر برکنده را بالی شود |
( 1922)چون یدالله فوق ایدیهم بود |
|
دست ما را دست خود فرمود احد |
( 1923)پس مرا دست دراز آمد یقین |
|
بر گذشته ز آسمان هفتمین |
( 1924)دست من بنمود بر گردون هنر |
|
مقریا برخوان که انشقالقمر |
( 1925)این صفت هم بهر ضعف عقلهاست |
|
با ضعیفان شرح قدرت کی رواست |
( 1926)خود بدانی چون برآری سر ز خواب |
|
ختم شد والله اعلم بالصواب |
بو بکر رَبابى: از صوفیانی است که سالها در سکوت زندگی کرد. عرفا ناگفتن اسرار را به حالت او تشبیه میکنند.
دست در آهنزدن: پرداختن به کارهای سخت است و این ناگفتن رازها خود یکی از آن کارهای دشوار پیشوا و مرشد است.
چون داود: اشاره است بدان چه مفسران در باره داود (ع) نوشتهاند که: چون بر بنى اسرائیل ولایت یافت شبها ناشناس مىگردید و از مردم در باره خود مىپرسید. شبى فرشتهاى به صورت آدمى بر وى پدید شد از او در باره داود (ص) پرسید، فرشته گفت نیک است، اما از بیت المال مىخورد. داود پیشه زره سازى گرفت و خدا آهن را در دست او نرم ساخت.[1]
محال حالی شود: یعنی ناممکن امکان پذیرد و همچنانکه مرغ بیبال و پر به پرواز آید، روح مردم ناآگاه نیز از هدایت پیامبر بال بگیرد و پرواز کند.
چون یَدُ اللَّه: برگرفته است از آیه «إِنَّ اَلَّذِینَ یُبایِعُونَکَ إِنَّما یُبایِعُونَ اَللَّهَ یَدُ اَللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ: آنان که با تو بیعت مىکنند همانا با خدا بیعت مىکنند. دست خدا برتر دست آنان است».[2]
دست او را حق چو دست خویش خواند تا ید اللَّه فوق ایدیهم براند
2972/ د / 1
دستِ دراز: کنایه از قدرت فراوان.
مُقرى: قرآن خوان.
انشَقَّ القَمَر: ماه شکافته شد. برگرفته است از آیه «اِقْتَرَبَتِ اَلسَّاعَةُ وَ اِنْشَقَّ اَلْقَمَرُ.»[3]
این صفت: قدرت رسول (ص) بر کارهاى خارق عادت.
خواب: استعاره از ادراک حسى.
سر از خواب بر آوردن: مردن و حشر شدن پس از آن یا حس را رها کردن و به عقل گراییدن.
خواب و خورت ز مرتبه عقل دور کرد آن گه رسى به خویش که بىخواب و خور شوى
(حافظ)
وَ اللَّهُ أعلَمُ بالصَّواب: و خدا بدان چه درست است داناتر است.
در این ابیات مولانا به آیهْ شریفه سوره «فتح» اشاره میکند که: «دست خدا بالای دست کسانی است که در راه حق کار میکنند و دست آنها در کارها دست خداست.» مولانا از زبان پیامبر میگوید: چون دست انبیا دست خداست، دست من میتواند از عالم خاک فراتر رود. به همین دلیل معجزهْ شکافتن ماه صورت میگیرد. به آیهْ شریفه سوره «قمر» اشاره دارد که درباره این معجزه پیامبر است. البته اینها حقایق توصیفناپذیری است که ما فقط در حد عقلهای ضعیف آنها را توصیف میکنیم. اگر تو سر از خواب برداری و اسرار الهی را درک کنی، میدانی چه میگویم. همین و بس. خدا بهتر میداند.
( 1927)مر تو را نه قوت خوردن بدی |
|
نه ره و پروای قیکردن بدی |
( 1928)میشنیدم فحش و خر میراندم |
|
رب یسّر زیر لب میخواندم |
( 1929)از سبب گفتن مرا دستور نی |
|
ترک تو گفتن مرا مقدور نی |
( 1930)هر زمان میگفتم از درد درون |
|
اهد قومی انهم لایعلمون |
( 1931)سجدهها میکرد آن رسته ز رنج |
|
کای سعادت ای مرا اقبال و گنج |
( 1932)از خدا یابی جزاها ای شریف |
|
قوت شکرت ندارد این ضعیف |
( 1933)شکر حق گوید تو را ای پیشوا |
|
آن لب و چانه ندارم و آن نوا |
( 1934)دشمنی عاقلان زین سان بود |
|
زهر ایشان ابتهاج جان بود |
( 1935)دوستی ابله بود رنج و ضلال |
|
این حکایت بشنو از بهر مثال |
خر میراندم: یعنی بدون توجه به دشنامهای تو کار خودم را میکردم،
رَبِّ یَسِّر: (جمله دعائیه) یعنیپروردگار من آسان کن، اشاره دارد که موسی برای مقابله با فرعون از خدا یاری میخواهد: «قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِیوَیَسِّرْ لِی أَمْرِی»:(موسى) گفت: «پروردگارا! سینهام را گشاده کن؛و کارم را برایم آسان گردان![4]
مرد عاقل میگوید: من فرصت نداشتم یا عقلاً مُجاز نبودم که سبب تازیانهزدن را برای تو بگویم و از طرفی نمیتوانستم تو را در آن حال واگذارم. من هم مثل پیامبر در واقعه احُد میگفتم: خدایا، این مردم نمیدانند، آنها را هدایت کن.مولانا می گوید: واقعیت این است که: مردان خدا مظهر شفقت وهادیان مردم نادان اند، که در خواب غفلتاند، آنان که خواهان مار و کژدمِ شهوت اند. اولیاى حق آنان را اندرز مىدهند و گاه تکلیفهاى سخت بر عهدهشان مىنهند تا آن کژدم و مارها را از درون خود برون اندازند. در عین حال نه اجازه دارند تا سبب این تکلیفها را چنان که باید بیان دارند و نه می توانند غافلان را به حال خودشان گذارند، ناچار پى در پى هدایت آنان را از خدا خواهاناند.
[1] - (کشف الاسرار، ج 8، ص 112)
[2] - سوره فتح،آیه 10
[3] - سوره قمر،آیه 1
[4] - «طه»، آیههای 25 و26
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |