آزمند بودن ، جاودان بندگى نمودن است . [نهج البلاغه]
عرشیات
شرح وتفسیرمثنوی دفتردوم(218)
شنبه 93 اسفند 23 , ساعت 8:34 صبح  

راه برخورداری از رزق معنوی

( 1959)هوی هویِ باد و شیرافشانِ ابر

 

 

در غم ما اند، یک ساعت تو صبر

 

  ( 1960)فی السماء رزقکم بشنیده‌ای

 

اندرین پستی چه بر چفسیده‌ای؟

( 1961)ترس و نومیدی‌ات دان آواز غول

 

می‌کشد گوش تو تا قعر سفول

( 1962)هر ندایی که تو را بالا کشید

 

آن ندا میدان که از بالا رسید

( 1963)هر ندایی که تو را حرص آورد

 

بانگ گرگی دان که او مردم درد

( 1964)این بلندی نیست از روی مکان

 

این بلندی‌هاست سوی عقل و جان

 فِى السَّماءِ رزقُکُم: برگرفته است از آیه «وَ فِی اَلسَّماءِ رِزْقُکُمْ وَ ما تُوعَدُونَ: و در آسمان است روزى شما و آن چه وعده داده مى‏شوید.»[1]معنای دیگرش آن است که: این دنیای پست ارزش ندارد، آن را رها کنید تا ارزش‌های بالاتر را به شما بدهند.

چفسیدن: چسبیدن.

آواز غول: ممکن است غول را استعاره از نفس گرفت چنان که نیکلسون نوشته است ولى به احتمال قوى مقصود شیطان است که آدمى را از درویشى مى‏ترساند چنان که در قرآن کریم است: «اَلشَّیْطانُ یَعِدُکُمُ اَلْفَقْرَ وَ یَأْمُرُکُمْ بِالْفَحْشاءِ.»[2]

          نک ز درویشى گریزانند خلق             لقمه حرص و امل ز آنند خلق‏

          ترس درویشى مثال آن هراس             حرص و کوشش را تو هندستان شناس‏

962- 961 / د /1

سُفول: به زیر فرو شدن، پستى.

بالا کشیدن: کنایه از دعوت به سوى حق و ترک دنیا.

مولانا می گوید: آن چه برای سالک مانع از رسیدن به قرب حق تعالى است، رذائل نفسانی ، و ناتوان داشتن روح و اندیشه جمع آوری مال و ثروت وصرف ناکردن آن در راه خدا است. اگر این موانع وحجابها از میان برداشته شود، به مقامی که بایسته و شایسته سالک است خواهد رسید. او می گوید: ترس از نداشتن، صدای شوم نفس است که مانند آواز غول، رهروان را می‌ترساند و گمراه می‌کند و به پستی (سُفول) می‌کشاند ویا وسوسهْ شیطان است که انسان را ازفقر می ترساند. در ادامه«بالا» عالم معنا و عالم غیب است‌ و این بلندی‌، بلندی جسمی و ظاهری نیست‌؛ بلکه کمال روح و عقل است که به روح مطلق و عقل کل، پیوند می‌یابد.

 

 ( 1965)هر سبب بالاتر آمد از اثر

 

سنگ و آهن فایق آمد بر شرر

( 1966)آن فلانی فوق آن سرکش نشست

 

گرچه در صورت به پهلو‌یش نشست

( 1967)فوقی آن‌جا است از روی شرف

 

جای دور از صدر باشد مستخف

( 1968)سنگ و آهن زین جهت که سابقاست

 

در عمل فوقی این دو لایق است

( 1969)وآن شرر از روی مقصودی خو‌یش

 

ز آهن و سنگ است زین رو پیش و پیش

( 1970)سنگ و آهن اول و پایان شرر

 

لیک این هر دو تنند و جان شرر

( 1971)کآن شررگر در زمان واپس تر است

 

در صفت، از سنگ و آهن برتر است

( 1972)در زمان شاخ از ثمر سابق‌تر است

 

در هنر از شاخ او فایق‌تر است

( 1973)چون‌که مقصود از شجر آمد ثمر

 

پس ثمر اول بود و آخر شجر

( 1974)خرس چون فریاد کرد از اژدها

 

شیرمردی کرد از چنگش جدا

( 1975)حیلت و مردی به هم دادند پشت

 

اژدها را او بدین قوت بکشت

( 1976)اژدها را هست قوّت، حیله نیست

 

نیز فوق حیله‌ْ تو حیله‌ایست

 

سو: جهت.

هر سبب بالاتر آمد: اشارت به سابق بودن علت بر معلول در رتبت.

فایق: مقدم. چنان که سنگ و آهن که موجد شررند بر شرر مقدم‏اند یعنى در وجود بر آن پیشى دارند.

سرکش: مغرور، خود خواه.

فوق آن سرکش نشست...: چنان که در مثل است: «شَرَفُ المَکانِ بِالمَکین»

آن جا: عالم تأثیر.

مُستَخَفّ: (اسم مفعول از استخفاف) سبک داشته، سبک شمرده، پست.

فوقى: پیشى، تقدم.

مقصودى: مطلوب بودن.

فوق حیله‌ْ تو حیله‌ایست: ظاهراً اشاره بمفهوم این آیه شریفه دارد که مى‏فرماید «وَ فَوْقَ کُلِّ ذِی عِلْمٍ عَلِیمٌ » یعنى بالاتر از هر دانایى داناترى هست.[3]

سخن از مقامات معنوی وبلندی‌های عقل و جان بود که بلندی مکانی نیست. در این ابیات نیز مولانا با زدن مثال‌هایی همان مطلب را روشن‌تر می‌کند: سبب ها در ظاهر مقدم بر آثار خود هستند، اما ارزش وجودی آنها در این است که همان آثار را پدید می‌آورند. مولانا می‌گوید: سرکشان و سرافرازان دنیا در ظاهر برتری دارند، اما شخصی گمنام ممکن است در هستی برتر از آنها باشد. البته سبب‌ها در عمل مقدم هستند، اما آثار و نتایج آنها به دلیل هدف بودن از سبب‌ها پیش‌ترند. جرقه‌ای که از ضربه آهن بر سنگ خارا برمی‌خیزد، مانند جان آهن و سنگ است و از این نظر برتری دارد. میوه درخت هم نسبت به شاخه همین حالت را دارد، زیرا مقصود عالی از درخت، میوه آن است. بنابراین در واقع‌، میوه‌، اول است و درخت آخر. پس تقدم مقامی ارجمندتر از تقدم زمانی است و رمز این برتری و رجحان، داشتن مقام معنوی است، نه حشمت و جاه صوری.



[1] - سوره ذاریات،آیه 22

[2] - سوره بقره،آیه 268

[3] - سوره یوسف،آیه 76

 


نوشته شده توسط محمدرضا افضلی | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

عرشیات

محمدرضا افضلی
تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد ....
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 102 بازدید
بازدید دیروز: 611 بازدید
بازدید کل: 1402340 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
فهرست موضوعی یادداشت ها
دین . عرفان . مثنوی .
نوشته های پیشین

اردیبهشت 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
دی 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
اردیبهشت 93
خرداد 93
تیر 93
مرداد 93
شهریور 93
مهر 93
آبان 93
آذر 93
دی 93
بهمن 93
اسفند 93
فروردین 94
اردیبهشت 94
خرداد 94
تیر 94
مرداد 94
شهریور 94
مهر 94
آبان 94
آذر 94
دی 94
بهمن 94
اسفند 94
فروردین 95
اردیبهشت 95
خرداد 95
تیر 95
مرداد 95
شهریور 95
لوگوی وبلاگ من

عرشیات
لینک دوستان من

معماری نوین
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(222)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(221)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(220)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(219)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(218)
[عناوین آرشیوشده]