تکیه بر دانش اندک، خطرناک است
اهتمام به راهنمایی های استاد راهنما
تأثیرات سازنده، تضرع و زاری
( 1987)ای بسا دانش که اندر سر دود |
|
تا شود سرور بدان خود سر رود |
||||
( 1988)سر نخواهی که رود تو پای باش |
|
در پناه قطب صاحب رأی باش |
||||
( 1989)گرچه شاهی خویش فوق او مبین |
|
گرچه شهدی جز نبات او مچین |
||||
( 1990)فکر تو نقش است و فکر اوست جان |
|
نقد تو قلب است و نقد اوست کان |
||||
( 1991)او توی خود را بجو در اوی او |
|
کو و کو گو فاخته شو سوی او |
||||
( 9286)ور نخواهی خدمت ابناء جنس |
|
در دهان اژدهایی همچو خرس |
||||
( 1993)بوکه استادی رهاند مر تو را |
|
وز خطر بیرون کشاند مر تو را |
||||
|
( 1994)زاریی میکن چو زورت نیست هین |
|
چونکه کوری سر مکش از راهبین |
|
||
|
( 1995)تو کم از خرسی؟ نمینالی ز درد؟ |
|
خرس رست از درد چون فریاد کرد |
|
||
|
( 1996)ای خدا این سنگ دل را موم کن |
|
نالهاش را تو خوش و مرحوم کن |
|
دانش: در اینجا همان دانش ناقص و گمراهکننده است که سر را بر باد میدهد.
دانش که در سر دود: علمى که به خاطر دنیا آموزند. دانشى که بدان بزرگى و ریاست جویند. على (ع) در باره این عالمان فرماید: «و مردى که پشتوارهاى از نادانى فراهم ساخته و خود را میان مردم در انداخته شتابان در تاریکى فتنه تازان. کور در بستن پیمان سازش میان این و آن. آدمى نمایان او را دانا نامیدهاند و او نه چنان است. چیزى را بسیار فراهم آورده که اندکش بهتر از بسیار آن است.»[1]
سر رفتن: تباه شدن.
قطب صاحب رأی: یعنی انسان صاحبنظر و آگاه، اما در اصطلاح صوفیان، به بالاترین فرد اولیای خدا اطلاق میشود.
شاه: کنایه از دارا بودن قدرت مادى. صاحب جلال و دستگاه.
نَبات: شکر (معروف). استعاره از دانش حقیقى.
جز نبات او مچین: یعنی فقط از او بهره بگیر و به او امید داشته باش.
نقد تو قلب است: یعنی دانش ناقص مرید، مانند سکهْ قلابی است و در مقابل آگاهی مرشد مانند طلاست.
او تویى: از آن جا که شیخ مظهر وجود کامل است و مرید مظهر وجود ناقص. و او را اشراف است بر مرید چنان که هیچ گاه از مرید غافل نیست.
کوکو گفتن: استعاره از پیوسته در طلب بودن.
ابناى جنس: به معنای همنوعان است.در این بیت ظاهراً مقصود کسی است که به ظاهر چون دیگر مردماناند. اما پیوسته مدد حق تعالى بدیشان رسد. و آنان دستگیر مردماند.
در دهان اژدها بودن: اسیر شهوت بودن.
استادى رهاند مر تو را: چنان که در سخنان على (ع) است: « مردم سه دستهاند: دانایى که شناساى خداست آموزندهاى که در راه رستگارى کوشاست، و فرومایگانى رونده به چپ و راست.»[2]
راه بین: راهبر، راهنما، آن که آشنا به راه است، آن که دیده حقیقت بین دارد .
( 1987) اى بسا دانشها که در سرکشى پیدا شده مىخواهد سرورى کند و همان باعث مىشود که سرش بر باد رود . ( 1988) اگر مىخواهى سرت بر باد نرود پا باش و تابع اراده سر شو یعنى خود را در پناه قطب صاحب اراده قرار ده . ( 1989) اگر چه شاه هم هستى خود را بالاتر از او مبین و اگر چه شهد و عسلى جز نبات او مطلب. ( 1990) فکر تو چون نقش و فکر او جان است نقد تو قلب است و نقد او طلاى معدنى است . ( 1991) تو تویى خودت را در هویت او بجوى و چون فاخته کوکو گویان بسوى او بشتاب. (- اگر قند رضا بذائقهات ترش است چون خرس در دهان اژدها خواهى بود . ( 1992) اگر خدمت ابناء جنس خود را نخواهى و چون شیطان از سجده آدم سر باز زنى چون خرس در دهان اژدها هستى. ( 1993) براى اینکه شاید استادى تو را از خطر بیرون کشیده و برهاند. ( 1994) چون زور ندارى زارى کن اکنون که کور هستى از راه بین و راهنما سرکشى مکن. ( 1995) خرس نالید و از درد رهایى یافت تو که ناله نمىکنى از خرس کمتر هستى. ( 1996) بار الها دل این سنگ دل را چون موم نرم کرده و نالهاش را رقت آور کن که جالب رحم باشد.
مولانا میگوید: مردان حق و انسان کامل بر همهْ جریانهای هستی احاطه دارند و مریدان در هر مرتبهای که باشند باز از او کمترند. مولانا میگوید: کمال تو از طریق ارشاد و همّت پیر حاصل میشود. پیر هم یکی از ابنای جنس است و خدمت او قبول هدایت و ارشاد اوست.نتیجه داستان هشداری استکه انسان پیوسته در دنیا در معرض خطر اژدهاى نفس است اگر خود به مرتبهاى از سیر وسلوک رسید که به تواند اژدها را مغلوب کند غایت مراد آن است، اما رسیدن به چنین مرتبه نه در توان همگان است. پس باید دست ارادت به راهبر داد و خود را بدو واگذارد و با تضرع و فروتنى نیز ازحضرت حق خواست تا راهنمایى کند. و گر نه هواى نفس چیره خواهد شد و آدمى را مغلوب خواهد کرد. مولانا برای تأکید بیشتر، زاری را موجب عنایت حق میداند و انسان واصل را واسطه این عنایت میشمرد و در پایان میگوید: خداوندا! دل سنگین و سخت ما را مانند موم نرم کن و نالهْ ما را دلنشین ساز و به مهرت آن را اجابت فرما.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |