[ و در ستایش انصار فرمود : ] به خدا آنان اسلام را پروراندند چنانکه کره اسب از شیر گرفته را پرورانند ، با توانگرى و دستهاى بخشنده و زبانهاى برنده . [نهج البلاغه]
عرشیات
شرح وتفسیرمثنوی دفتردوم(226)
یکشنبه 94 فروردین 9 , ساعت 4:54 صبح  

مضرات کج‌اندیشی و کژروی(پایانی)


 ( 2060)زآن‌که هر جنسی رباید جنسِ خَود

 

گاو سوی شیر نر کی رو نهد

( 2061)گرگ بر یوسف کجا عشق آورد

 

جز مگر از مکر تا او را خورد

( 2062)چون ز گرگی وا‌رهد محرم شود

 

چون سگ کهف از بنی‌آدم شود

( 2063)چون ابوبکر از محمد برد بو

 

گفت هذا لیس وجه کاذب

( 2064)چون نبد بوجهل از اصحاب درد

 

دید صد شق قمر باور نکرد

( 2065)دردمندی کش ز بام افتاد طشت

 

زو نهان کردیم حق پنهان نگشت

( 2066)وآن‌که او جاهل بد از دردش بعید

 

چند بنمودند و او آن را ندید

( 2067)آینهْ دل صاف باید تا در او

 

وا‌شناسی صورت زشت از نکو

 هر جنسى رباید جنس خود: مثلى است معروف «الجِنسُ إلَى الجِنسِ یَمِیلُ».

          ذرّه ذرّه کاندرین ارض و سَماست             جنس خود را هر یکى چون کهرباست‏

2900 / د /6

از گرگى وارهیدن: خوى بد را واگذاردن، خوى آدمى گرفتن.

 بو بردن: کنایت از شناختن.

هَذا لَیسَ وَجهٌ کاذِبٌ: این چهره‏اى دروغ‏گو نیست. مرحوم فروزانفر در احادیث مثنوى (ص 27) شرحى را از شرح تعرّف به اختصار آورده‏اند، براى توضیح بیشتر ترجمه عبارتى از سیره ابن هشام را مى‏آورم: «مردم نزد ابو بکر رفتند و گفتند یار تو مى‏گوید وى به بیت المقدس رفته و در آن جا نماز خوانده و به مکه باز گشته. ابو بکر گفت شما او را دروغ‏گو مى‏خوانید؟ گفتند: آرى، او اکنون در مسجد نشسته و این سخن را با مردم مى‏گوید. ابو بکر گفت به خدا اگر او گفته راست گفته. سپس نزد رسول (ص) رفت و از او خواست تا بیت المقدس را وصف کند و او وصف مى‏فرمود و ابو بکر مى‏گفت: صَدَقتَ. رسول خدا (ص) ابو بکر را فرمود تو صِدّیقى.»[1]

بو جهل: عمرو بن هشام بن مغیره، از تیره مخزوم. کنیت او «ابو الحکم» بود، به خاطر آزارى که به پیغمبر مى‏رساند و او را تکذیب مى‏کرد ابو جهلش خواندند. در جنگ بدر کشته شد.

اصحاب درد: آنان که سوز عشق دارند. عاشق حق، حقیقت جو، که در پى رسیدن به حق باشد.

صد شَقِّ قَمَر: کنایه از معجزه‏هاى فراوان، که یکى از آنها «شکافتن ماه» است به اشارهْ حضرت رسول(ص) .

طشت از بام افتادن: کنایه از آشکار شدن، پنهان نماندن. چنان که طشت چون از بام بر زمین افتد آوازى بلند از آن بر آید، و بیشتر این کنایه را در مورد «رسوا شدن» گویند:

          طبل پنهان چه زنم طشت من از بام افتاد             کوس رسوایى ما بر سر بازار زدند

در بیت مورد بحث، مقصود شهره به عشق حق تعالى است و ایمان آوردن بدو و آیات او.

دردش: ظاهراً ضمیر «ش» راجع به جاهل است. (آن که از دیدن درد خود ناتوان بود.)

آینهْ دل صاف باید تا در او: مولانا می گوید: باید آیینهْ دل صاف و پاک باشد تا بتوانی رخسار زیبای حقیقت و چهرهْ زشت باطل را در آن، از یک‌دیگر بازشناسی و آن دو را از هم تمیز دهی. کسی گمان نکند به وسیله ستیز و عنادش به من ستم کرده‌ است؛ نه، بلکه او از آینه من گرد و غبار را زدوده است‌؛ انکار و دشمنی او با من جفا نیست بلکه عین صفاست؛ چون کمالات مرا به ظهور می‌رساند و آینه وجود من نقایص و معایب آنان را نشان می‌دهد. پس باید آینه دل صاف و پاک باشد‌ تا بتوانی رخسار زیبای حقیقت و چهره زشت باطل را در آن از یک‌دیگر بازشناسی و آن دو را از هم تمیز دهی.

 

 ( 2060) البته هر جنسى جنس خود را مى‏رباید گاو چگونه ممکن است بشیر نر متمایل گردد . ( 2061) گرگ کى بیوسف عشق مى‏ورزد مگر اینکه بخواهد با تزویر و عشق دروغى با او نزدیک شده و او را بخورد . ( 2062) ولى اگر از گرگ بودن رهایى یافت محرم اسرار مى‏گردد و چون سگ اصحاب کهف مصاحب آدم و جزء جرگه آدمیان مى‏شود . ( 2063) چون ابو بکر از محمد (ص ع) بویى برد گفت این دروغ‏گو نیست‏. ( 2064) ولى ابو جهل صاحب درد نبود صد شق القمر دید و باور نکرد. ( 2065) دردمندى که دردمندیش مسلم بود حق را از او پنهان کردیم ولى حق بروى ظاهر شده پنهان نماند. ( 2066) و آن که بى‏درد و نادان بود هر چه حق را باو نمودیم او ندید و نه پذیرفت‏ . ( 2067) آینه دل باید صاف باشد تا صورت زشت و نکو در آن نمایان گردد .

مولانا برای بیان ناپاکی باطن و کج‌اندیشی گمراهان، گفت‌وگویی را میان حضرت موسی و یکی از پیروان سامری بیان می‏کند. موسی به گوساله‌پرست که مست خیال شده بود، می‏گوید: چه شده در مورد پیامبری من، صدگونه شک و گمان آوردی، در‌حالی‌که من برهانی روشن دارم و صدها معجزه از من دیده‌ای، ولی با این حال، بدگمانی تو نسبت به من افزون شد و به جای آن‌که تو را به ایمان و یقین وادارد، به بدگمانی فراوان دچار کرده است.

مولانا در این چند بیت اخیر، با مَثل‏ها و تعبیرات گوناگون، اصل جذب و انجذاب را در پدیده‏های مادی و روحی بیان فرمود، بدین معنا که جذب و انجذاب در پدیده‏های هم‌جنس صورت می‏گیرد و دو پدیدهْ غیر هم‌جنس، یک‌دیگر را دفع می‏کنند.



[1] - (سیره ابن هشام، ج 2، ص 4- 5، و نگاه کنید به: الطبقات الکبرى، ج 1، ص 144)

 


نوشته شده توسط محمدرضا افضلی | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

عرشیات

محمدرضا افضلی
تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد ....
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 241 بازدید
بازدید دیروز: 611 بازدید
بازدید کل: 1402479 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
فهرست موضوعی یادداشت ها
دین . عرفان . مثنوی .
نوشته های پیشین

اردیبهشت 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
دی 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
اردیبهشت 93
خرداد 93
تیر 93
مرداد 93
شهریور 93
مهر 93
آبان 93
آذر 93
دی 93
بهمن 93
اسفند 93
فروردین 94
اردیبهشت 94
خرداد 94
تیر 94
مرداد 94
شهریور 94
مهر 94
آبان 94
آذر 94
دی 94
بهمن 94
اسفند 94
فروردین 95
اردیبهشت 95
خرداد 95
تیر 95
مرداد 95
شهریور 95
لوگوی وبلاگ من

عرشیات
لینک دوستان من

معماری نوین
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(222)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(221)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(220)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(219)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(218)
[عناوین آرشیوشده]