( 2071)چون دوایَت میفزاید درد، پس |
|
قصه با طالب بگو بر خوان عبس |
( 2072)چونکه اعمی طالب حق آمداست |
|
بهر فقر او را نشاید سینه خست |
( 2073)تو حریصی بر رشاد مهتران |
|
تا بیاموزند عام از سروران |
( 2074)احمدا دیدی که قومی از ملوک |
|
مستمع گشتند گشتی خوش که بوک |
( 2075)این رئیسان یار دین گردند خوش |
|
بر عرب اینها سرند و بر حبش |
( 2076)بگذرد این صیت از بصره و تبوک |
|
زآنکه الناس علی دین الملوک |
( 2077)زین سبب تو از ضریر مهتدی |
|
رو بگردانیدی و تنگ آمدی |
( 2078)کندرین فرصت کم افتد این مناخ |
|
تو ز یارانی و وقت تو فراخ |
( 2079)مُزدَحِم میگردی ام در وقتتنگ |
|
این نصیحت میکنم نه از خشمو جنگ |
طالب: خواهنده، و مقصود حقیقت جوست.
عَبَس: نام سوره 80 از قرآن کریم، واشاره به آیات اول سوره عبس که مىفرماید عَبَسَ وَ تَوَلَّى أَنْ جاءَهُ- اَلْأَعْمى وَ ما یُدْرِیکَ لَعَلَّهُ یَزَّکَّى أَوْ یَذَّکَّرُ فَتَنْفَعَهُ اَلذِّکْرى أَمَّا مَنِ اِسْتَغْنى فَأَنْتَ لَهُ تَصَدَّى وَ ما عَلَیْکَ أَلاَّ یَزَّکَّى وَ أَمَّا مَنْ جاءَکَ یَسْعى وَ هُوَ یَخْشى فَأَنْتَ عَنْهُ تَلَهَّى »: یعنى از اینکه آن کور نزدش آمد روى ترش کرده و پشت باو نمود تو چه مىدانى شاید او از مصاحبت تو از رذائل پاک گردد او متنبه شده موعظه تو بحالش نافع گردد و اما کسى که صاحب ثروت است تو مشغول مىشوى در صورتى که او اگر مسلمان نشده و از رذائل پاک نشود ضررى بحال تو ندارد و تو مورد مؤاخذه نیستى اما کسى که با کوشش خود بطرف تو مىآید و از خدا مىترسد تو از او بدیگرى مشغول مىشوى در شأن نزول این آیات مىنویسند که جمعى از بزرگان قریش نزد حضرت رسول (ص ع) بوده و حضرت آنها را به اسلام دعوت مىفرمود و امید مىرفت که اسلام آنها باعث مسلمان شدن عده زیادى بشود در این وقت ام مکتوم که نابینا بود وارد شده بعلت نابینایى سخن در میان آورده و سخن حضرت را قطع کرد حضرت از این کار متنفر گردید و این آیات نازل شد گویند بعد از این آیات هر موقع این نابینا نزد حضرت مىآمد حضرت مىفرمود «مرحبا بمن عاتبنى فیه ربى»
اعمى: کور، و اشاره است به ابن اُمّ مکتوم که در توضیحات خواهد آمد.
سینه خَستن: بهمعنای به سینهْ کسی کوفتن است.
رَشاد: راهنمایى.
ملوک: جمع ملک: پادشاه، و در اینجا کنایه از تنى چند از مهتران قریش است.
بوک: بود که، شاید.
صِیت: آوازه و شهرت است.
بصره: شهر و بندرى در جنوب شرقى عراق کنار شطّ العرب. بصره در سال شانزدهم یا هفدهم هجرت ساخته شد و تصور و تبدیل بعض شارحان بصره را به بُصرى که شهرى است در حوران در نود کیلو مترى دمشق، تکلّفى است. رسول اکرم (ص) به هنگام کودکى در یکى از سفرها که با عمویش به شام مىرفت در بصرى با بحیراى نصرانى دیدار داشت.
تَبوک: شهرى در شمال شبه جزیره عربستان، و غزوهاى به نام غزوه تبوک یکى از غزوههاى پیغمبر (ص) است و آن در رجب سال نهم از هجرت بود.
النَّاسُ عَلى دین...:روایتی منسوب به پیامبر اسلام است:«النّاسُ عَلى دِینِ مُلُوکِهِم: مردم بر دین پادشاهان خویشاند.» مولانا این جمله را حدیث پنداشته است:[1]
آن رسول حق قُلاوُزِ سُلوک گفت النّاسُ عَلى دینِ المُلُوک
1593 / د /5
ضَریر: کور.
مُهتَدِى: راهنمایى خواه، که طالب راهنمایى است.
ضریر مُهتدی: به معنای نابینای هدایتپذیر است.
مُناخ: جایى که شتر در آن بخوابد، و در اینجا کنایه از رام و مطیعکردن سران قریش است.
مُزدَحِم: (اسم فاعل از ازدحام) انبوهى کننده. مجازاً تنگ کننده مجال.
سوره «عبس» از سورههای مکی است و مفسران نوشتهاند: در اوایل اسلام روزی پیامبر(ص) با یکی از سران قریش سخن میگفت و امید میرفت که سخن در او اثر خواهد کرد. در میان سخن ابنامّمکتوم که نابینا بود وارد شد و سؤالی کرد. پیامبر از این نابینا روی گردانید و جوابش را نداد و به همین مناسبت آیات 1 تا10 سوره عبس نازل شد که در آن پروردگار به پیامبرش هشدار میدهد. مولانا در این بیت همان مضمون آیات را میآورد: سخن را به کسی بگو که میخواهد بشنود, همانطور که در سوره عبس آمده است. اگر مرد نابینا طالب حق است نباید به دلیل نابینایی و فقر او را برانی. ای پیامبر، تو به امید اینکه شاهان و امیران و در پی آنها مردم ولایات به تو روی آورند، نابینا را رنجاندی. مولانا سخنی را که پیامبر به نابینا گفته است باز میگوید: چنین فرصتی کم به دست میآید. تو وقت زیاد داری و بعد بیا و بپرس.
( 2071) چون دواى تو باعث افزونى درد است پس با کسى سخن بگو و نصیحت کن که طالب است و در این خصوص آیه «عَبَسَ وَ تَوَلَّى» را بخوان که خداوند امر مىفرماید نباید از کسى که از ترس خداوند با شتاب بسوى تو آمده بکس دیگر که شاید ناپاک باشد روى آورى. ( 2072) اى پیغمبر چون کور بطلب حق آمده نباید چون فقیر است دل او را رنجانید. ( 2073) تو بشدت مایل هستى که بزرگان قوم را ارشاد کنى تا عوام هم از آنها پیروى کرده مسلمان شوند. ( 2074) اى احمد دیدى که جمعى از سروران بمواعظ تو گوش مىدادند تو خوشحال شدى و گفتى باشد که. ( 2075) این رؤساى قوم طرفدار دین شوند چون اینها برعرب و بر حبش سرورى دارند. ( 2076) بنا بر این صیت اسلام از بصره و تبوک و بلاد دور دست مىگذرد زیرا که الناس على دین ملوکهم (حدیث) مردم روش پادشاهان و سروران خود را پیش مىگیرند. ( 2077) از این جهت از آن کور هدایت جو تنگ آمده و رو گرداندى. ( 2078) و گفتى چنین فرصت و مقامى کم بدست مىآید و تو اى کور از یاران هستى و وقت زیادى براى شنیدن کلمات من دارى. ( 2079) در یک وقت تنگى عرصه را بر من تنگ مىکنى این را نه از خشم مىگویم بلکه نصیحت مىکنم.
سوره «عبس» از سورههای مکی است و مفسران نوشتهاند: در اوایل اسلام روزی پیامبر| با یکی از سران قریش سخن میگفت و امید میرفت که سخن در او اثر خواهد کرد. در میان سخن ابنامّمکتوم که نابینا بود وارد شد و سؤالی کرد. پیامبر از این نابینا روی گردانید و جوابش را نداد و به همین مناسبت آیات 1 تا10 سوره عبس نازل شد که در آن پروردگار به پیامبرش هشدار میدهد. مولانا در این بیت همان مضمون آیات را میآورد: سخن را به کسی بگو که میخواهد بشنود, همانطور که در سوره عبس آمده است. اگر مرد نابینا طالب حق است نباید به دلیل نابینایی و فقر او را برانی. «سینه خَستن» بهمعنای به سینهْ کسی کوفتن است. ای پیامبر، تو به امید اینکه شاهان و امیران و در پی آنها مردم ولایات به تو روی آورند، نابینا را رنجاندی. «صیت» هم به معنای آوازه و شهرت است. «الناس علی دین ملوکهم» روایتی منسوب به پیامبر اسلام است. «ضریر مُهتدی» به معنای نابینای هدایتپذیر است. مولانا سخنی را که پیامبر به نابینا گفته است باز میگوید: چنین فرصتی کم به دست میآید. تو وقت زیاد داری و بعد بیا و بپرس. «مُناخ» کنایه از رام و مطیعکردن سران قریش است.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |