بخشنده باش نه با تبذیر و اندازه نگهدار و بر خود سخت مگیر . [نهج البلاغه]
عرشیات
شرح وتفسیرمثنوی دفتردوم(230)
یکشنبه 94 فروردین 9 , ساعت 5:6 صبح  

وظیفهْ پیامبری (قسمت پایانی نگاهی به سوره عبس)


( 2087)گفت از اقرار عالم فارغم

 

آن‌که حق باشد گواه او را چه غم

( 2088)گر خفاشی را ز خورشیدی خوریست

 

آن دلیل آمد که آن خورشید نیست

( 2089)نفرت خفاشکان باشد دلیل

 

که منم خورشید تابان جلیل

( 2090)گر گلابی را جُعَل راغب شود

 

آن دلیل ناگلابی می‌کند

( 2091)گر شود قلبی خریدار محک

 

در محکی‌اش درآید نقص و شک

( 2092)دزد شب خواهد نه روز این را بدان

 

شب نیم روزم که تابم در جهان

( 2093)فارقم فاروقم و غربال‌وار

 

تا که کاه از من نمی‌یابد گذار

( 2094)آرد را پیدا کنم من از سبوس

 

تا نمایم کین نقوش‌ است آننفوس

( 2095)من چو میزان خدایم در جهان

 

وانمایم هر سبک را از گران

 

( 2096)گاو را داند خدا گوساله‏اى            

 

خر خریدارى و در خور کاله‏اى‏

 

 

( 2097)من نه گاوم تا که گوساله‏ام خرد            

 

من نه خارم که اشترى از من چرد

 

 ( 2098)او گمان دارد که با من جور کرد

 

بلکه از آیینهْ من روفت گرد

 از اقرار عالم فارغم: نیازى به گواهى دیگران ندارم. ظاهراً اشارت است به آیه «قُلْ یا أَیُّهَا اَلنَّاسُ إِنْ کُنْتُمْ فِی شَکٍّ مِنْ دِینِی فَلا أَعْبُدُ اَلَّذِینَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اَللَّهِ وَ لکِنْ أَعْبُدُ اَللَّهَ اَلَّذِی یَتَوَفَّاکُمْ وَ أُمِرْتُ أَنْ أَکُونَ مِنَ اَلْمُؤْمِنِینَ بگو اى مردم، اگر در دین من شک دارید من نمى‏پرستم آن را که شما به جاى خدا مى‏پرستید بلکه خدایى را مى‏پرستم که شما را مى‏میراند و مأمور شده‏ام که از مؤمنان باشم.» (یونس، 104)

خَور: مخفف خوردن. مجازاً: به معنای بهره و فایده، نصیب است.

خفاش: کنایه از کافر و بی‌ایمان .

جُعَل: حشره‏اى سیاه رنگ، سرگین گردان.

قلب: سکهْ ناخالص؛

مِحَکّ: سنگى که براى آزمایش زر به کار برند و با آن معلوم دارند که خالص است یا نه.

دزد: همان منکران‌اند .

روز: پیامبر است.

فرق: به معنای مشخص‌کننده و

فاروق: (صیغه مبالغه) جدا سازنده حق از باطل.

غلبیر: غربال.

آرد: استعاره از آن که در او حقیقتى است. آن که خالص است. آن که در او معنویتى است.

کاله: کالا، اسباب، متاع.

میزان خدا: به معنای ترازوی حق یا داور عادل است.

گَرد از آینه روفتن: کنایت از جلا دادن.

( 2087) حضرت فرمود که دیگر من از اقرار و گفته تمام عالم فراغت دارم آن که حق گواه او باشد دیگر چه غم دارد. ( 2088) اگر خفاش از خورشیدى لذت ببرد دلیل بر این است که آن خورشید نیست‏. ( 2089) نفرت خفاشان دلیل این است خورشید تابنده منم‏. ( 2090) اگر جعل طالب یک گلابى گردد دلیل بر این است که آن گلاب نیست‏. ( 2091) اگر قلبى محک را طالب شود معلوم مى‏شود که در آن محک‏ عیب و نقص هست و باید در محک بودن آن در شک بود. ( 2092) دزد طالب شب است نه روز من شب نیستم و روزم که در جهان تابیده و روشن کرده‏ام‏. ( 2093) من جدا کننده حق از باطل بوده و چون غربال مانع از آن خواهم بود که کاه عبور کرده داخل گندم خالص گردد. ( 2094) من سبوس را از آرد جدا مى‏کنم تا نقش را از نفس و جماد را از انسان جدا کنم‏. ( 2095) من ترازوى خداوندى هستم که در عالم افراد سبک و سنگین را مى‏نمایانم‏. ( 2096) آن گوساله پرست گاو را خدا مى‏داند تو که خریدار خر هستى خود نیز از همان جنس بوده و شایسته گاله هستى‏. ( 2097) من گاو نیستم تا گوساله خریدارم شود و خار نیستم تا شتر طالب چریدنم باشد. ( 2098) دشمن گمان مى‏کند که بوسیله انکار خود بمن جور کرده است ولى نه چنین است بلکه او زنگ آئینه مرا پاک کرده و معلوم نمود که چه گوهرى هستم‏.

مولانا پس از بیان مضمون آیات سوره «عبس» دربارهْ پیامبر، از زبان حضرت سخن می‏‏گوید: «از اقرار عالم فارغم»، یعنی نیازی ندارم که همه به من معتقد باشند. البته این سخن را باید چنین تفسیرکرد: پیامبر(ص) خود از این اقرار بی‌نیاز است؛ اما وظیفه رسالت او را به مبارزه در راه همین اقرار وامی‌دارد. گوساله‌ای, گاو را خدا می‌داند و به نظرش اهمیت دارد. چه خریدار احمقی و چه کالای مناسبی برای نادانی او! ستمِ سران قریش به سود من و اسلام بود. مولانا می گوید: دنیا پرستان کور دل پیوسته در پى آزار پیمبران و اولیاى حقّ‏اند. مشرکان مکه آن چه توانستند به رسول (ص) صدمه زدند و خداى بزرگ در دل دارى او این آیه شریفه را فرستاد که: «فَلَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ عَلى‏ آثارِهِمْ إِنْ لَمْ یُؤْمِنُوا بِهذَا اَلْحَدِیثِ أَسَفاً شاید خویشتن را از اندوه هلاک سازى که به این قرآن نمى‏گروند.»[1]

          مصطفى را وعده کرد الطاف حق             گر بمیرى تو نمیرد این سبق‏

          رونقت را روز روز افزون کنم             نامِ تو بر زرّ و بر نقره زنم‏

1201، 1197 / د /3

مولانا می گوید: رسول حق (ص) میزان و ترازوی شناخت انسان با ایمان از بى‏ایمان است. آنان که گرد اویند خدا را مى‏خواهند و آنان که او را وا مى‏گذارند شیطان را مى‏جویند. «وَ اِصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ اَلَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ اَلْعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجْهَهُ و خود را به شکیبایى وادار با آنان که پروردگار خود را مى‏خوانند در بامداد و شامگاه و خشنودى او را مى‏جویند.»[2] مشرکان مکه چون دیده بصیرت نداشتند، کسانى را بزرگ مى‏پنداشتند که از مال و مکنت برخوردار بودند. مى‏گفتند: «لَوْ لا نُزِّلَ هذَا اَلْقُرْءانُ عَلى‏ رَجُلٍ مِنَ اَلْقَرْیَتَیْنِ عَظِیمٍ چرا این قرآن بر مردى بزرگ از دو شهر (مکه و طائف) فرود نیامد.»[3] اینان خریدارانى خر صفت‏اند که بزرگى را در اسباب و متاع دنیا مى‏دانند. همچون گوساله‏اند که گاو را چون جثّه‏اى بزرگ دارد به خدایى مى‏گیرند. ابو سفیان، ابو جهل، و دیگر مشرکان مى‏پنداشتند آزارى که به رسول (ص) مى‏رسانند قدر او را پست خواهد نمود، اما رسول (ص) تحمّل نمود و بر قدر و قیمت او افزود.



[1] - سوره کهف،آیه 6

[2] - سوره کهف،آیه 28

[3] - سوره زخرف،آیه 31


نوشته شده توسط محمدرضا افضلی | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

عرشیات

محمدرضا افضلی
تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد ....
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 89 بازدید
بازدید دیروز: 611 بازدید
بازدید کل: 1402327 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
فهرست موضوعی یادداشت ها
دین . عرفان . مثنوی .
نوشته های پیشین

اردیبهشت 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
دی 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
اردیبهشت 93
خرداد 93
تیر 93
مرداد 93
شهریور 93
مهر 93
آبان 93
آذر 93
دی 93
بهمن 93
اسفند 93
فروردین 94
اردیبهشت 94
خرداد 94
تیر 94
مرداد 94
شهریور 94
مهر 94
آبان 94
آذر 94
دی 94
بهمن 94
اسفند 94
فروردین 95
اردیبهشت 95
خرداد 95
تیر 95
مرداد 95
شهریور 95
لوگوی وبلاگ من

عرشیات
لینک دوستان من

معماری نوین
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(222)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(221)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(220)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(219)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(218)
[عناوین آرشیوشده]