در هر کاری باید قصد تقرب به خدا باشد(ادامه)
( 2250)حق آن حقی که جانت دیده است |
|
که مرا بر بیت خود بگزیده است |
( 2251)کعبه هرچندی که خانه برّ اوست |
|
خلقت من نیز خانه سرّ اوست |
( 2252)تا بکرد آن خانه را در وی نرفت |
|
واندرین خانه بهجز آن حی نرفت |
( 2253)چون مرا دیدی خدا را دیدهای |
|
گرد کعبهْ صدق بر گردیدهای |
( 2254)خدمت من طاعت و حمد خداست |
|
تا نپنداری که حق از من جداست |
( 2255)چشم نیکو باز کن در من نگر |
|
تا ببینی نور حق اندر بشر |
( 2256)بایزید آن نکتهها را هوش داشت |
|
همچو زرین حلقهاش در گوش داشت |
( 2257)آمد از وی بایزید اندر مزید |
|
مُنتهی در مُنتها آخر رسید |
حق: به حق. (سوگند است).
بر بیت گزیدن: اشاره است بدان که انسان خلیفة اللَّه است و اولیاى حق که گزیدگان اویند از دیگر موجودات برترند.
خانه بر: خداوند در آن جا بر بندگان و خاصه حاجیان رحمت آرد و گناهشان را ببخشد.
خانه سِرّ: از آن رو که سینه عارف مخزن سرّ الهى است. دل مرد خدا خانه حق است. چنان که در حدیث قدسى است: «الانسان سرى و انا سره» یعنى انسان سر من و من سر او هستم.
واندرین خانه بهجز آن حی نرفت: اشاره دارد به این حدیث قدسی که: «لا یَسَعُنِى أرضِى وَ لا سَمائِى وَ یَسعُنِى قَلبُ عَبدِىَ المُؤمِنِ.»[1]
در زمین و آسمان و عرش نیز من نگنجم این یقین دان اى عزیز
در دل مؤمن بگنجم اى عجب گر مرا جویى در آن دلها طلب
2655- 2654 / د /1
کردن: ساختن، بنا نهادن. و نسبت ساختن خانه کعبه به خدا، از آن جهت است که پروردگار ابراهیم (ع) را دستور داد تا خانه کعبه را بنا نهد.
حىّ: (اسمى است از اسمهاى خدا) زنده.
چون مرا دیدى:
ما رَمَیتَ إِذ رَمیت احمد بُدست دیدنِ او دیدن خالق شده است
خدمت او خدمت حق کردن است روز دیدن، دیدنِ این روزن است
3198- 3197/ د / 6
و در حدیث است که رسول فرمود: «مَن رَآنِى فَقَد رَأى الحَقَّ: آن که مرا دید خدا را دیده است.»[2]
در مزید آمدن: کمال بیشتر یافتن، نیک از اسرار آگاه شدن.
مُنتَهِى: به کمال رسیده، منتها، نهایت. و در اینجا مراد وصول به حق است که «وَ أَنَّ إِلى رَبِّکَ اَلْمُنْتَهى.»[3]
( 2250) بحق آن حقى که با چشم جان دیدهاى همان خدا مرا بخانه خود برترى داده. ( 2251) کعبه اگر چه خانه بر اوست ولى خلقت من خانه سر او است . ( 2252) حق از وقتى که آن خانه را ساخته به آن خانه نرفته ولى در این خانه جز آن حى و زنده جاوید داخل نشده . ( 2253) مرا که دیدى خدا را دیده و گرد کعبه صدق گردیدهاى . ( 2254) طاعت و حمد خداوندى خدمت من است و براى اینکه تصور نکنى خدا از من جدا است . ( 2255) خوب چشم بگشا و بمن بنگر تا نور خدا را در بشر آشکارا ببینى . ( 2256) این نکتهها را بایزید دریافت و چون حلقه زرینى در گوش هوش خود بیاویخت . ( 2257) و همین نکات بود که مقام بایزید را بالا برد تا بمنتها درجه مقام معرفت رسید .
کعبه، خانهْ برّ و نیکوییحق است، ولی دل من نیز سرای اسرار الهی است. مضمون این بیت به حدیث قدسی اشاره دارد: «الانسان سرّی و أنا سرّه؛ انسان سرّ من است و من سرّ او. یا ابایزید، آن خانهْ خداست و این دل من خانهْ خدا، اما به آن خدایی که خداوند آن خانه و این خانه است؛ که تا آن خانه را بنا کردهاند در آن خانه درنیامده است و از آن روزی که این خانه را بنا کردهاند، از این خانه خارج نشده است. مضمون این بیت به حدیث قدسی دیگر اشاره دارد که: نه زمین، گنجایش مرا دارد و نه آسمان، ولی دل مؤمن گنجایش من را دارد.» ابایزید، همین که مرا دیدهای، خدا را دیدهای و تو در واقع کعبهْ صدق و راستی را طواف کردهای. این مضمون نیز از حدیث گرفته شده است: «من رأنی فقد رأی الحق». مولانا میگوید: ابایزید از تأثیرات سخنان پیر دگرگون شد و پایهْ معنوی وی بالا رفت. او که در جستوجوی پایان راه بود، به منتهای طریقت خود و به کمال روحانی رسید.
[1] - احادیث مثنوى، ص 26
[2] - (احادیث مثنوى، ص 63 ، نهایه ابن اثیر، ذیل «حق» بحار الانوار، ج 58، ص 235)
[3] - سوره نجم،آیه 42
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |