[ و او را گفتند اگر در خانه مردى را به رویش بندند روزى او از کجا سوى او آید ؟ فرمود : ] از آنجا که مرگش بر وى در آید . [نهج البلاغه]
عرشیات
شرح وتفسیرمثنوی دفتردوم(244)
چهارشنبه 94 فروردین 26 , ساعت 11:2 صبح  

دانستن ِپیغامبر علیه السّلام که سبب رنجورى

آن شخص گستاخى بوده است در دعا 

 اهمیت آگاهی و معرفت در دعا

( 2258)چون پیمبر دید آن بیمار را

 

خوش نوازش کرد یار غار را

( 2259)زنده شد او چون پیمبر را بدید

 

گوییا آن دم مر او را آفرید

( 2260)گفت بیماری مرا این بخت داد

 

کآمد این سلطان بر من بامداد

( 2261)تا مرا صحت رسید و عافیت

 

از قدوم این شه بی‌حاشیت

( 2262)ای خجسته رنج و بیماری و تب

 

ای مبارک درد و بیداری شب

( 2263)نک مرا در پیری از لطف و کرم

 

حق چنین رنجوریی داد و سقم

( 2264)درد پشتم داد هم تا من ز خواب

 

بر جهم هر نیم‌شب لابد شتاب

( 2265)تا نخسبم جمله شب چون گاومیش

 

دردها بخشید حق از لطف خویش

( 2266)زین شکست آن رحم شاهان جوش کرد

 

دوزخ از تهدید من خاموش کرد

( 2267)رنج گنج آمد که رحمت‌ها دروست

 

مغز تازه شد چو بخراشید پوست

( 2268)ای برادر موضع تاریک و سرد

 

صبر کردن بر غم و سستی و درد

( 2269)چشمه‌ْ حیوان و جام مستی است

 

کان بلندی‌ها همه در پستی است

( 2270)آن بهاران مضمر است اندر خزان

 

در بهار است آن خزان مگریز از آن

( 2271)همره غم باش و با وحشت بساز

 

می‌طلب در مرگ خود عمر دراز

یار غار: عامه این لقب را به ابو بکر داده‏اند، چون او در هجرت رسول (ص) از مکه به مدینه همراه وى بود و رسول (ص) براى پوشیدن خویش از چشم مشرکان مکه در غارى که به نام ثَور معروف است رفتند.[1] و در محاوره یعنی دوست صمیمى، رفیق شفیق.

          غار جهان گر چه تنگ و تار شده است             عقل بسنده است یار غار مرا

(ناصر خسرو)

دم: ظاهراً مقصود نفس، دم رسول (ص) است و به «آن لحظت» نیز معنى کرد ه اند.

بى‏حاشیت: بى‏تجمل و شکوه ظاهرى. چنان که در نهج البلاغه آمده است: «رسول خدا (ص) روى زمین (غذا) مى‏خورد و چون بنده مى‏نشست و به دست خود پاى افزار خویش را پینه مى‏بست و جامه خود را وصله مى‏نمود و بر خر بى‏پالان مى‏نشست و دیگرى را بر ترک خود سوار مى‏فرمود.»[2]

دوزخ از تهدید من...: یعنی دوزخ دیگر مرا نمی ترساند.

رنج گنج آمد:

          تا رنج تحمل نکنى گنج نبینى             تا شب نرود روز پدیدار نباشد

(سعدى)

موضع تاریک: کنایه از تحمل ریاضت در زاویه‏ها و تحمل سختیها، و در آن اشاره است به «چشمه حیوان» که در تاریکى است.

          ز کارِ بسته میندیش و دل شکسته مباش             که آب چشمه حیوان درون تاریکى است‏

(سعدى، بوستان)

صحابی بیمار همین که پیامبر را دید، زنده شد، به حدّی که گویا همان دم آفریده شده است. مولانا می‏گوید: چه خجسته است رنج بیماری و تب، چه فرخنده است درد و بیداری شب. حق تعالی از روی لطف و احسان در دوران سال‌خوردگی‌ام به من این چنین کسالت و بیماری عطا کرد و دردی به من داد، تا مبادا سراسر شب را مانند گاومیش بخوابم. از این درد و رنجِ من دریای رحمت الهی برای من به جوش و خروش آمد و دوزخ از تهدید من خاموش شد. رنج، گنج‌خانه‌ای است که رحمت‏های فراوانی در آن نهفته است. صبر و تحمل بر اندوه و ناراحتی‌، سرچشمهْ آب حیات و جام مستی الهی است، زیرا همهْ مقامات والای معنوی در سایهْ انکسار و خواری و بردباری بر مشقات به دست می‏آید. به تعبیر مولانا در چنین خزانی «بهار» پنهان است. البته هر درد و رنجی نمی‌تواند به تصفیه روح و تهذیب نفس کمک کند‌، بلکه منظور از درد، دردی است که فرزانگان و روشن‌بینان دارند.در قرآن کریم در چندین آیه بدین نکته توجه داده شده است، از جمله در آیه «وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْ‏ءٍ مِنَ اَلْخَوْفِ وَ اَلْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ اَلْأَمْوالِ وَ اَلْأَنْفُسِ وَ اَلثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ اَلصَّابِرِینَ: و مى‏آزماییم شما را به چیزى از بیم و گرسنگى و کاهش مال و جان و محصولها و شکیبایان را مژده ده.»[3]

          آن کسى را کش چنین شاهى کُشد             سوى بخت و بهترین جاهى کشد

          گر ندیدى سودِ او در قهر او             کى شدى آن لطفِ مطلق قهر جو

243- 242 / د /1

در ناز و نعمت به سر بردن، و از آسیب و بیمارى بر کنار بودن، و عمر دراز داشتن از خواهشهاى نفسانى است، وچه بسا متنعم بودن به این نعمت ها، مکر الهی و استدراج باشد. آنان که با نفس و خواهشهاى آن مخالفت کردند، و مال و خواسته را ندیده گرفتند، و حیات آن جهان را بر زندگى این جهان ترجیح دادند، سود بردند که دستور راهنمایان دین چنین است. امام صادق (ع) فرمود: «خوشا بنده‏اى که با نفس و هواهاى خود جهاد کند و آن که سپاه هواى خویش را بگریزاند به خشنودى خدا ظفر یابد.»[4]



[1] - (نگاه کنید به: سوره توبه، آیه 40)

[2] - (نهج البلاغه، خطبه 160)

[3] - سوره بقره،آیه 155

[4] - (بحار الانوار، ج 67، ص 69، از مصباح الشریعة)


نوشته شده توسط محمدرضا افضلی | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

عرشیات

محمدرضا افضلی
تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد ....
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 116 بازدید
بازدید دیروز: 447 بازدید
بازدید کل: 1402801 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
فهرست موضوعی یادداشت ها
دین . عرفان . مثنوی .
نوشته های پیشین

اردیبهشت 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
دی 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
اردیبهشت 93
خرداد 93
تیر 93
مرداد 93
شهریور 93
مهر 93
آبان 93
آذر 93
دی 93
بهمن 93
اسفند 93
فروردین 94
اردیبهشت 94
خرداد 94
تیر 94
مرداد 94
شهریور 94
مهر 94
آبان 94
آذر 94
دی 94
بهمن 94
اسفند 94
فروردین 95
اردیبهشت 95
خرداد 95
تیر 95
مرداد 95
شهریور 95
لوگوی وبلاگ من

عرشیات
لینک دوستان من

معماری نوین
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(222)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(221)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(220)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(219)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(218)
[عناوین آرشیوشده]