تنها راه راهایی از دام نفس جذب عنایت حق است(ادامه)
( 2314)مینماید موجِ خونَش تََّلمُشک |
|
مینماید قعر دریا خاک خُشک |
( 2315)خشک دید آن بحر را فرعون کور |
|
تا درو راند از سر مردی و زور |
( 2316)چون در آید در تک دریا بود |
|
دیدهْ فرعون کی بینا بود |
( 2317)دیده بینا از لقای حق شود |
|
حق کجا همراز هر احمق شود |
( 2318)قند بیند خود شود زهر قتول |
|
راه بیند خود بود آن بانگ غول |
( 2319)ای فلک در فتنهْ آخر زمان |
|
تیز میگردی بده آخر زمان |
( 2320)خنجر تیزی تو اندر قصد ما |
|
نیش زهرآلودهای در فصد ما |
( 2321)ای فلک از رحم حق آموز رحم |
|
بر دل موران مزن چون مار زخم |
( 2322)حق آن که چرخهْ چرخ تو را |
|
کرد گردان بر فراز این سرا |
( 2323)که دگرگون گردی و رحمت کنی |
|
پیش از آن که بیخ ما را بر کنی |
( 2324)حق آن که دایگی کردی نخست |
|
تا نهال ما ز آب و خاک رست |
( 2325)حق آن شه که تو را صاف آفرید |
|
کرد چندان مشعله در تو پدید |
مینماید قعر دریا خاک خُشک : اشاره دارد به قصه فرعون اشاره میکند که سپاه او قوم موسی را دنبال کردند و رود نیل برای موسی راه گشود، ولی هنگامی که فرعونیان به گذرگاه رود آمدند، آب آنها را فرو برد.[1]
کور: کنایه از نابیناى حقیقت، که دل او روشنى ندارد.
از سر مردى و زور: از غرور و کبر.
قتول: بسیار کشنده.
بانگ غول: صدایی است که انسان را به بیراهه میبرد.
آخر زمان: دور هفتم از هفت دور سبعه سیاره که آخر دور است و پایان آن قیامت است و این دور را که دور آخر زمان است منسوب به قمر دانند. در باره آخر زمان و فتنههاى آن روایات فراوان از طریق شیعه و سنّى رسیده است که در کتابهاى حدیث، در بابهایى به نام «فِتَن و مِحَن» یا «اشراط الساعة» مىتوان دید.
درصحیح بخارى به اسناد خود از اسامة بن زید روایت کند که «رسول خدا (ص) بر دیوار قلعهاى از دیوارهاى مدینه بر آمد و فرمود: آن چه من مىبینم مىبینید؟ گفتند: نه. گفت: فتنهها مىبینم که همچون قطره باران درون خانه شما مىافتند.»[2] و نیز فرمود: «پیش از رسیدن قیامت روزهایى است که در آن دانش بر افتد و جهل فرود آید و هرج و کشتار فراوان شود.»[3]
فتنه آخر الزمان: آشفتگیهای انسان این زمانه در ادراک حقیقت عالم است که سرگردان وبیپناه در پی چیزی هستیم که نمیشناسیم و نمییابیم. و امیر مؤمنان (ع) فرماید: «همانا آغاز پدید آمدن فتنهها پیروى خواهشهاى نفسانى است و نو آورى در حکمهاى آسمانى. نو آوریهایى که کتاب خدا آن را نمىپذیرد.»[4]
تیز: تند. تیز گردیدن: کنایت از پى در پى جفا کردن، سخت گرفتن.
زمان: مهلت، فرصت.
قَصد: کشتن.
فَصد: رگ زدن، و در اینجا کنایه از خون ریختن است.
چَرخه: چرخ، و بیشتر به معنى آن چه زنان بدان پنبه ریسند. در اینجا «فلک» به «چرخه» تشبیه شده است.
این سرا: عالم طبیعت.
موران: بندگان خداجویند.
دایگی: آسمان ابر و باران است.
دایگى کردن: موجب تکامل را فراهم آوردن تا از جمادى به نباتى و از نباتى به حیوانى رسد. بعض شارحان «دایگى کننده» را خدا گرفتهاند. لیکن با توجه به بیت بعد، ظاهر است که مخاطب «فلک» است. افلاک را مدبّران عالم طبیعت مىشمردند، هر چند عارفان این معنى را نمىپذیرند .
مَشعَله: کنایه از ستارگان و ماه و آفتاب.
( 2314) موج خون او توده مشگ و قعر دریا خاک خشک بنظر مىآید. ( 2315) همان دریا را فرعون کور خاک خشک دیده و از سر مستى در او اسب رانده ( 2316) وقتى داخل شد در قعر دریا بود آرى چشم فرعون کى ممکن است بینا باشد ( 2317) دیدهها از لقاى حق بینا مىگردد حق کجا با هر احمقى هم راز مىگردد ( 2318) او اگر قند بیند زهر کشنده اگر راه ببیند بانگ غول است. ( 2319) اى فلک از فتنه آخر زمان چقدر تند مىگردى آخر دمى مهلت بده. ( 2320) تو چون خنجر تیز در قصد ما و چون نیش زهر آلود بخیال فصد ما هستى. ( 2321) اى فلک رحم را از رحمت حق یاد بگیر و چون مار بر دل موران این قدر نیش مزن. ( 2322) بحق آن که گردونه چرخت را بر فراز این سراى جهان بگردش انداخته. ( 2323) آرى بحق همان کس که تو را بگردش انداخته پیش از آن که بیخ و بن ما را بر کنى ترحم کنى و دگرگون بگردى. ( 2324) ترا بحق آن دایگى که کردى تا نهال ما از آب و خاک روئیده و بزرگ شد. ( 2325) بحق آن پادشاهى که تو را با صفاى مخصوص آفریده و مشعلهاى فروزان از ستارگان در سینه تو پدید آورده.
چنان که مىدانیم دریا به امر حق براى موسى (ع) و پیروان او شکافته شد تا از آن گذشتند. فرعون چون به کنار دریا رسید، آن را خشک دید پنداشت که براى او هم چنان خواهد ماند، به دریا راند و غرقه گردید. موسى به قدرت حق در دریا مىراند و فرعون را هواى نفس بدان تازاند، لاجرم درماند. چنین است حال آن که از حق دور ماند و شیطانش گمراه گرداند.
مولانا میگوید: آن بینایی باطنی را کسی پیدا میکند که خدا را شناخته باشد. کسی که چنین دید باطنی ندارد، زهر کشنده را قند میبیند. مولانا خطاب به فلک میگوید: اگر آسمان تیز بگردد، عمر ما زود به پایان میرسد، پیش از آن که حقیقت را شناخته باشیم. گردش آسمان و گذشت عمر، نشتری است که ما برای فصد بهکار میبریم ولی آلودهْ به زهر است.
[1] - آیههای 50 سورهْ بقره و90 سورهْ یونس.
[2] - (صحیح بخارى، ج 9، ص 60)
[3] - (همان مأخذ، ص 61)
[4] - (نهج البلاغه، خطبه 50، و نگاه کنید به: سفینة البحار، ج 2، ص 345)
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |