( 2373)سگ شناسا شد که میر صید کیست |
|
ای خدا آن نور اشناسنده چیست؟ |
( 2374)کور نشناسد نه از بیچشمی است |
|
بل که از جهل است و تیره خشمی است |
( 2375)نیست خود بیچشمتر کور از زمین |
|
این زمین از فضل حق شد خصم بین |
( 2376)نور موسی دید و موسی را نواخت |
|
خسف قارون کرد و قارون را شناخت |
( 2377)رجف کرد اندر هلاک هر دعی |
|
فهم کرد از حق که یا ارض ابلعی |
اصحاب کهف: اشاره است به داستانى مشهور که در قرآن کریم آمده است.
میر صید: آن که او را به شکار برده است، حق است که هر حرکتی به سوی اوست و برای اوست.
نور اِشناسنده: آگاهی و بیداری است که به اشارت و مشیت حق در دل بنده پیدا میشود. روشنى درونى، آن چه بدان حقیقت را توان شناخت.
تیره خشمی: یعنی بدخشم بودن و لجاج و ستیز؛ یا خشم حاصل از تاریکی درون و روشن نبودن باطن.
خصم بین: یعنی دشمن شناس، اشارت است به فرو بردن زمین قارون را.
خَسف: فرو رفتن در زمین.
خسف قارون: یعنی فروبردن قارون با ثروتش[1]
قارون: ثروتمندی در زمان موسى (ع)، که نام او در قرآن کریم آمده است. قارون مالى فراوان اندوخته بود. گروهى ظاهر بین آرزو مىکردند چون او باشند.
موسى (ع) قارون را نصیحت مىکرد که به راه خدا رود و او نمىپذیرفت و گستاخى را تا آن جا رسانید که زنى را رشوت داد تا در جمع اسرائیلیان بگوید موسى (ع) با او در آمیخته است. لیکن زن چنان نگفت و قارون را رسوا کرد. موسى (ع) در خشم شد و زمین را گفت تا او را فرو برد. قارون گفت تو با من چنین کنى که پس از من مال مرا صاحب شوى. موسى (ع) زمین را گفت تا او و مال او را فرو برد.
رجف کردن: یعنی لرزاندن، زمین لرزید وآنان را فرو برد، مانند بلایی که بر سر قوم ثمود آمد و در اثر نپذیرفتن اندرزهای صالح پیامبر، لرزش شدید زمین آنها را فروبرد: «فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُواْ فِی دَارِهِمْ جَاثِمِینَ»: سرانجام زمین لرزه آنها را فرا گرفت؛ و صبحگاهان، (تنها) جسم بىجانشان در خانههاشان باقى مانده بود.[2]
دعی: مدعی، مخالف، حرامزاده.
یا ارض ابلعی : اشاره به آیه شریفه که بعد از طوفان نوح را بیان مىکند و مىفرماید:« قِیلَ یا أَرْضُ اِبْلَعِی ماءَکِ وَ یا سَماءُ أَقْلِعِی وَ غِیضَ اَلْماءُ وَ قُضِیَ اَلْأَمْرُ وَ اِسْتَوَتْ عَلَى اَلْجُودِیِّ وَ قِیلَ بُعْداً لِلْقَوْمِ اَلظَّالِمِینَ» یعنى گفته شد اى زمین آب خود را که بیرون فرستاده بودى فرو بر و اى آسمان تو نیز آبهایى را که بر زمین ریخته بودى باز گردان آب فرو شد و امر هلاک کفار و نجات مؤمنین خاتمه یافته و کشتى نوح بر کوه جودى استوار گردیده و گفته شد دورى براى قومى است که ستمکار بودند. [3].
( 2373) سگ میر شکار را مىشناسد و صید خود را تقدیم او مىکند بار الها آن نور شناسا چیست؟. ( 2374) کور که نمىشناسد از بىچشمى نیست بلکه نادانى او را مست نموده و از شناسائى باز داشته است. ( 2375) کور از زمین بىچشم تر نیست و همین زمین از فضل خداوندى دشمن شناس گردید. ( 2376) نور موسى را دید و موسى را نوازش کرد و تیرگى قارون را دیده او را فرو برده از میان برد. ( 2377) در هلاک کردن هر زنا زادهاى بلرزه در آمد و فرمانى را که خداوند فرموده بودند «اى زمین آب خود را فرو ببر» فهمید و اطاعت کرد.
در این ابیات مولانا بدین نکتهْ معرفتی اشاره مىکند که: نیروى فرا گیرى راه حقیقت یا به تعبیر او «نور اشناسنده» در طبیعت هر انسان نهاده شده است. لیکن بهره گیرى از آن در صورتى است که آدمى نادانى خود را دریابد و پىِ مرد خدا رود و از او تعلیم گیرد تا از برکت وى آن نور بتابد و راه را براى او روشن کند. و آن که راه را از چاه نمىشناسد نه از آن است که قوت شناسایى بدو ندادهاند بلکه از آن است که نادانى خود را در نمىیابد.
مولانا میگوید: زمین هم از ما آگاهتر است و حق و ناحق را به جای خود تمییز میدهد. و یا شناخت زمین در فرمان حق و فروکش کردن آب پس از طوفان نوح که پروردگار به زمین گفت:« قِیلَ یا أَرْضُ اِبْلَعِی »
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |