آگاهی ومعرفت از شرایط دعاست
ریاضتِ ممدوح و هدفمند
( 2464)گفت پیغمبر مر آن بیمار را |
|
چون عیادت کرد یار زار را |
( 2465)که مگر نوعی دعایی کردهای |
|
از جهالت زهربایی خوردهای |
( 2466)یاد آور چه دعا میگفتهای |
|
چون ز مکر نفس میآشفتهای |
( 2467)گفت یادم نیست الا همتی |
|
دار با من یادم آید ساعتی |
( 2468)از حضور نوربخش مصطفی |
|
پیش خاطر آمد او را آن دعا |
( 2469)تافت زآن روزن که از دل تا دل است |
|
روشنی که فرق حق و باطل است |
( 2470)گفت اینک یادم آمد ای رسول |
|
آن دعا که گفتهام من بوالفضول |
( 2471)چون گرفتار گنه میآمدم |
|
غرقه دست اندر حشایش میزدم |
( 2472)از تو تهدید و وعیدی میرسید |
|
مجرمان را از عذاب بس شدید |
( 2473)مضطرب میگشتم و چاره نبود |
|
بند محکم بود و قفل ناگشود |
( 2474)نی مقام صبر و نی راه گریز |
|
نی امید توبه نی جای ستیز |
تتمّه نصیحت: نگاه کنید به: شرح بیت 2146، 2217، 2253 / د /2
یار زار: دوست بیمار. مقصود همان صحابى است که رسول (ص) به بیمار پرسى او رفته بود.
زهر با: یعنی آش زهر، در اینجا کنایه از عملی است که مورد پسند پروردگار نباشد یا در حدی بالاتر از شایستگی گوینده باشد، کنایه از گستاخى با حضرت حق کردن، و چیزى را فوق تحمل خود در خواست نمودن.
همّتی با من دار: یعنی با نفوذ روحانی خود مرا یاری کن.
ساعتى: در ساعت، بىدرنگ، در حال.
تافت ز آن روزن: تعبیر دیگرى است از عبارت «القَلبُ یَهدِى اِلَى القَلب: دل را به دل رهى است». رابطهْ باطنی صحابه و پیامبر است.
بوالفضول: یعنی پُرگوی و بیهودهگوی.
حشایش: جمع حشیشه به معنای خار و خس و علف است، کنایت از توسل به وسیلتهاى ناسودمند. برگرفته است از مثل معروف «الغَرِیقُ یَتَشَبَّثُ بِکُلِّ حَشِیشٍ».
وعید: وعدهْ بد و خبر عذاب و کیفر است.
بند محکم و قفل ناگشود: همان غلبه هوای نفس و علایق دنیایی است؛ یعنی نه میتوانستم توبه کنم و نه میتوانستم بیش از این با نفس بستیزم.
( 2464) پیغمبر خدا همین که بیمار را عیادت کرد فرمود. ( 2465) مگر تو یک قسم دعایى کرده و از نادانى آش زهر خوردهاى؟. ( 2466) فکر کن و بیاد بیاور که از مکر نفس آشفته شده و چه دعایى کردهاى؟. ( 2467) عرض کرد من یادم نیست همتى بکنید که یادم بیاید. ( 2468) از حضور نور بخش حضرت محمد مصطفى (ص ع) آن دعا بخاطرش آمد. ( 2469) و از همت آن منبع روشنى گمشده خود را پیدا کرد، همان روشنى که حق را از باطل جدا مىکند از روزنه که از دل بدل هست تابیدن گرفت. ( 2470) عرض کرد یا رسول اللَّه اکنون دعائیکه من نادان دانا نما کردهام یادم آمد. ( 2471) من وقتى گرفتار گناه بوده و نزد تو مىآمدم چون غریق دست و پا مىزدم. ( 2472) از طرف شما تهدید و وعید براى مجرمین مىرسید و به آنها وعده عذاب دردناک مىداد. ( 2473) من مضطرب مىشدم ولى چارهاى نداشتم بند محکم بود و قفل قابل گشودن نبود. ( 2474) نه مىتوانستم صبر کنم و نه راه فرار داشتم نه جاى ستیزه بود و نه امید توبه.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |