آگاهی ومعرفت از شرایط دعاست
( 2475)من چو هاروت و چو ماروت از حزن |
|
آه میکردم که ای خلاق من |
( 2476)از خطر هاروت و ماروت آشکار |
|
چاه بابل را بکردند اختیار |
( 2477)تا عذاب آخرت اینجا کشند |
|
گُر بُزند و عاقل و ساحروشند |
( 2478)نیک کردند و به جای خویش بود |
|
سهلتر باشد ز آتش رنج دود |
( 2479)حد ندارد وصف رنج آن جهان |
|
سهل باشد رنج دنیا پیش آن |
( 2480)ای خنک آن کو جهادی میکند |
|
بر بدن زجری و دادی میکند |
( 2481)تا ز رنج آن جهانی وا رهد |
|
بر خود این رنج عبادت مینهد |
( 2482)من همیگفتم که یا رب آن عذاب |
|
هم درین عالم بران بر من شتاب |
( 2483)تا در آن عالم فراغت باشدم |
|
در چنین درخواست حلقه میزدم |
هاروت و ماروت: اشاره به دو فرشته یی است که می پنداشتند هرگز گناه نمی کنند و به امتحان حق گرفتار آمدند.(نگاه کنید به: شرح بیت 3334 و 3355 / د/1 به بعد).
آشکار: ممکن است آن را صفت «خطر» گرفت (از خطرى که آشکار بود) و ممکن است قید «اختیار کردن» گرفت.
آشکارا: از روى علم. علانیه. (با علم و اطلاع چاه بابل را گزیدند که آن عذاب دنیوى بود و پایان یافتنى).
چاه بابل: جایى که هاروت و ماروت در آن زندانى شدند. [1]
گُربُز: دانا، زیرک، حیلهگر
عاقل: یعنی عقل حسابگر و منافع طلب.
ساحروش: اشاره است بدان چه در برخى از تفسیرها، از جمله تفسیر درّ المنثور، در ذیل همین آیه (سوره بقره، ذیل آیه 102،)آمده است که سحر دو گونه است یکى سحرى که شیاطین مىآموختند و دیگر سحرى که هاروت و ماروت مىآموختند. اما کسانى که ملایکه را معصوم مىدانند نسبت سحر به هاروت و ماروت- پیش از مغضوب شدن آنها- نمىدهند.
آتش: عذاب آخرت .
سهلتر بودن: اشاره است بدان که عذاب این جهان تمام شدنى است و عذاب آخرت سخت، و به سر نیامدنى. چنان که در قرآن کریم است «وَ لَعَذابُ اَلْآخِرَةِ أَکْبَرُ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ: همانا عذاب آن جهان بزرگتر است اگر مىدانستند.»[2] و نیز در دعاى کمیل است: «فَکَیفَ احتِمالِی لِبَلآءِ الآخِرَةِ وَ جَلِیلِ وُقُوعِ المَکارِهِ فِیها وَ هُوَ بَلاءٌ تطُولُ مُدَّتُهُ وَ یَدُومُ مَقامُهُ وَ لا یُخَفَّفُ عَن أهلِهِ لِأنَّهُ لا یَکُونُ اِلاّ عَن غَضَبِکَ وَ انتِقامِکَ وَ سَخَطِکَ».
بر بدن دادی میکند: یعنی نفس را کیفری میدهد.
رنج دود: عذاب دنیاست. اشاره است بدان که در چاه بابل که آن دو فرشته در آن سر نگوناند آتش و دود است.
اى خنک: خوشا، خرما
اى خنک جان عیش پرور تو کز چنین فتنه دور شد سر تو
(نظامى)
جهاد: مجاهدت. در این بیت مقصود در افتادن با نفس است و مقهور ساختن آن.
زَجر: سخت گرفتن، باز داشتن، تحمّل ریاضت کردن.
داد: به معنى «بخشیدن» است برابر «زجر» که به معنى «منع» است.
حلقه زدن: در اینجا یعنی انتظار داشتن و خواهش کردن.
( 2475) مثل هاروت و ماروت از غصه آه مىکشیدم که اى خداى من. ( 2476) هاروت و ماروت از ترس خطر چاه بابل را اختیار کردند. ( 2477) هاروت و ماروت چاه بابل را اختیار کردند که عذاب آخرت را در همین جا بکشند آنها صاحب جزیره [جزبزه یا جزبز معرب گربز است بکسى گویند که در حکمت و استعداد عقلى در حد افراط باشد] و عاقل ساحر نما هستند. ( 2478) آنها کار خوب و بجایى کردند زیرا که تحمل رنج دود آسانتر از تحمل سوزش آتش است. ( 2478) توصیف رنج آخرت لا یتناهى است و رنج دنیا پیش آن سهل و آسان است . ( 2480) خوشا کسى که جهاد کرده و بدن خود را در معرض زجر و رنج قرار مىدهد . ( 2481) رنج این عبادت را متحمل مىشود تا از عذاب آخرت رهایى یابد. ( 2482) من دعا کرده و مىگفتم خداوندا آن عذاب را در همین دنیا بسر وقت من بفرست . ( 2483) تا در جهان دیگر از رنج فارغ باشم من در همین دعا و این خواست بودم.
مولانا به دوفرشتهای اشاره میکند که میپنداشتند هرگز گناه نمیکنند و به امتحان حق گرفتار آمدند. و در«چاه بابل» زندانی شدند. مراد از «جهاد»، جهاد با نفس و مجاهده و ریاضت در راه معرفت حق است که لازمهْ آن بیتوجهی به زندگی مادی و نیازهای تن است. برای جلو گیری از برداشت سوء از این بیان مولانا،لازم است به این نکته توجه کرد کهخواهشهاى نفسانى را در حد آن چه ادامه زندگانى و قدرت بر طاعت بدان بسته است، ارضا باید کرد و این معنى از روایتهاى صحیح فهمیده می شود. از جمله روایتى که مجلسى آورده است و مختصرى از آن نگاشته مىشود: «سلمان، ابو الدرداء را گفت تن تو را بر تو حقى است و اهل تو را بر تو حقى است روزه گیر و افطار کن و نماز بگزار و بخواب و حق هر چیزى را بده. ابو الدرداء نزد رسول (ص) رفت و قصّه بدان حضرت گفت. رسول (ص) چنان فرمود که سلمان گفته بود.»[3] و نیز نگاه کنید به: فرمودهى امیر مؤمنان (ع) به برادر علاء بن زیاد حارثى.[4] آنان که با نفس أمّاره مىستیزند، دشوارى این جهان را بر خود مىپذیرند، تا در آن جهان در سایه رحمت حق قرار گیرند. امیر مؤمنان (ع) در وصف پرهیزکاران فرماید: «روزى چند را با شکیبایى به سر بردند که آسایشى دراز مدت را برایشان به دنبال آورد. تجارتى سودمند بود که پروردگارشان براى آنان فراهم کرد.»[5] و مانند این کلمات در سخنان رسول (ص) و امامان علیهم السّلام فراوان است. لیکن باید توجه داشت که توفیق چنین ریاضتها هم بسته به عنایت پروردگار است، نه با گزینش و از روى اختیار که بنده را چنان طاقت نیست تا خود را بیازماید.
[1] - (براى آشنایى بیشتر از داستان نگاه کنید به: کشف الاسرار، ج 1، ص 297، و تفسیر ابو الفتوح رازى، سوره بقره، ذیل آیه 102، و بحار الانوار، ج 56، ص 265- 326)
[2] - (سوره زمر،آیه 26)
[3] - (بحار الانوار، ج 67، ص 128)
[4] - (نهج البلاغه، خطبه 209)
[5] - (نهج البلاغه، خطبه 193)
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |