آگاهی ومعرفت از شرایط دعاست(ادامه)
( 2484)این چنین رنجوریای پیدام شد |
|
جان من از رنج بیآرام شد |
( 2485)ماندهام از ذکر و از اوراد خود |
|
بیخبر گشتم ز خویش و نیک و بد |
( 2486)گر نمیدیدم کنون من روی تو |
|
ای خجسته وی مبارک بوی تو |
( 2487)میشدم از بند من یکبارگی |
|
کردیم شاهانه این غمخوارگی |
( 2488)گفت هی هی این دعا دیگر مکن |
|
بر مَکن تو خویش را از بیخ و بن |
( 2489)تو چه طاقت داری ای مور نژند |
|
که نهد بر تو چنان کوه بلند |
( 2490)گفت توبه کردم ای سلطان که من |
|
از سر جلدی نلافم هیچ فن |
( 2491)این جهان تیهاست و تو موسی و ما |
|
از گنه در تیه مانده مبتلا |
( 2492)قوم موسی راه میپیمودهاند |
|
آخر اندر گام اول بودهاند |
( 2493)سالها ره میرویم و در اخیر |
|
همچنان در منزل اول اسیر |
( 2494)گر دل موسی ز ما راضی بدی |
|
تیه را راه و کران پیدا شدی |
( 2495)ور به کل بیزار بودی او ز ما |
|
کی رسیدی خوانمان هیچ از سما |
( 2496)کی ز سنگی چشمهها جوشان شدی |
|
در بیابانمان امان جان شدی |
( 2497)بل به جای خوان خود آتش آمدی |
|
اندرین منزل لهب بر ما زدی |
( 2498)چون دو دل شد موسی اندر کار ما |
|
گاه خصم ماست و گاهی یار ما |
( 2499)خشمش آتش میزند در رخت ما |
|
حلم او رد میکند تیر بلا |
( 2500)کی بود که حلم گردد خشم نیز |
|
نیست این نادر ز لطفت ای عزیز |
( 2501)مدح حاضر وحشت است از بهر این |
|
نام موسی میبرم قاصد چنین |
( 2502)ورنه موسی کی روا دارد که من |
|
پیش تو یاد آورم از هیچ تن |
تیه: سر گردانى، و نیز نام وادیى میان ایله و مصر و دریاى قلزم و کوههاى سراة، از سرزمین شام. گفتهاند چهل فرسنگ در چهل فرسنگ است و گفتهاند دوازده فرسنگ در دوازده فرسنگ.[1] هنگامى که اسرائیلیان از مصر بیرون آمدند بر اثر نافرمانى در آن بیابان سر گردان شدند.
همچو قوم موسى اندر حرِّ تیه ماندهاى بر جاى چل سال اى سفیه
1788/ د / 6
موسى: کنایت از رسول (ص)، و نیز اولیاى خدا در هر عصرى.
خوان: سفره. در اینجا کنایه از لطف و نعمتهاى حق تعالى که گهگاه بر بندگان مىرسد، اشاره دارد به آیه : «أَنْزَلْنا عَلَیْکُمُ اَلْمَنَّ وَ اَلسَّلْوى»[2]
مائده از آسمان در مىرسید بىشرى و بیع و بىگفت و شنید
در میان قوم موسى چند کس بىادب گفتند کو سیر و عدس
81- 80 / د /1
جوشان شدن چشمه از سنگ: اشاره است به معجزه موسى (ع) که در قرآن کریم آمده است: «وَ إِذِ اِسْتَسْقى مُوسى لِقَوْمِهِ فَقُلْنَا اِضْرِبْ بِعَصاکَ اَلْحَجَرَ فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اِثْنَتا عَشْرَةَ عَیْناً: و آن گاه که موسى براى مردم خود آب خواست گفتیم عصاى خود را به سنگ زن، پس روان گردید از آن دوازده چشمه.»[3] و در اینجا استعاره است از «نعمتهاى الهى» که در هر عصر بندگان را فرا مىگیرد، و نیز استعارت از «چشمه دانش».
لَهَب: شعله آتش بىدود.
دو دل شدن: دو گونه رفتار کردن.
آتش در رخت زدن: کنایت از گرفتار کردن به عذاب.
مدح حاضر: مقصود از «حاضر» رسول اکرم (ص) مقصود است، لیکن با عنایت به بیتهاى بعد توان گفت مقصود «خدا» ست. و مىتوان گفت از «حاضر» معنى لغوى آن مقصود است و اشاره بدین نکته است که ستایش کسى در حضور وى نباید کرد چنان که در حدیث «اُحثُوا فِى وُجُوهِ المَدّاحِین التُّرابَ.» : برچهره ستایشگران( ویا چابلوسان) خاک به پاشید.
مولانا در قسمتی از این ابیات حالت مؤمنان را به حالت قوم بنیاسرائیل تشبیه میکند که چهل سال در بیان سرگردان بودند و راه به سرزمین موعود نمیبردند. همچنین اشارهای دارد به غذای آسمانی «منّ وسلوی» که در سالهای سرگردانی بر بنیاسرائیل میبارید و آنها را تغذیه میکرد. و به معجزهْ حضرت موسی که به فرمان حق عصای خود را برسنگی زد و دوازده چشمه از آن سنگ جوشید.[4] مولانا میگوید: کاری باید کرد که نظر لطف مردان حق از ما برنگردد. بندگان و بهخصوص سالکان، وقتی قرین سعادتاند که در مردان حق یا در انبیای خدا خشم نباشد و آن هم به حلم تبدیل شود. در پایان، صحابی بیمار به پیامبر عرض میکند: من به این دلیل اسم موسی را میبرم که در حضور تو مدح تو را نگفته باشم. خود موسی هم نمیخواهد که تو را به او تشبیه کنم ،به خاطر جایگاه بس رفیع تو، یا رسول الله!
[1] - (معجم البلدان)
[2] - سوره بقره، آیه 57.
[3] - (سوره بقره، آیه60)
.[4] مضمون آیات 57 تا 61 سورهْ بقره.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |