آدم، شیطان را مات کرد
( 2515)آنچنان کآدم بیفتاد از بهشت |
|
رجعتش دادی که رست از دیو زشت |
( 2516)دیو که بود کو ز آدم بگذرد؟ |
|
بر چنین نطعی ازو بازی برد |
( 2517)در حقیقت نفع آدم شد همه |
|
لعنت حاسد شده آن دمدمه |
( 2518)بازیای دید و دو صد بازی ندید |
|
پس ستون خانهْ خود را برید |
( 2519)آتشی زد شب بهکشت دیگران |
|
باد آتش را بهکشت او بران |
( 2520)چشمبندی بود لعنت دیو را |
|
تا زیان خصم دید آن ریو را |
( 2521)خود زیان جان او شد ریو او |
|
گویی آدم بود دیو دیو او |
( 2522)لعنت این باشد که کژ بینش کند |
|
حاسد و خود بین و پُر کینش کند |
( 2523)تا نداند که هر آن که کرد بد |
|
عاقبت باز آید و بر وى زند |
( 2524)جمله فرزین بندها بیند به عکس |
|
مات بر وى گردد و نقصان و وَکس |
رجعت دادن: باز گرداندن، و کنایت از پذیرفتن توبه ، و اشاره به این است که آدم یا همهْ آدمیان، با عبادت و سیر الیالله میتوانند به بهشت بازگردند.
گذشتن از آدم...: چیره شدن، غالب گشتن، پیش افتادن.
نطع: صفحه شطرنج، و در اینجا سیر به سوی خدا را نطع خواند که در این بازی، شیطان نمیتواند فرادست آدم قرار گیرد.
چو عقلم مات شد بر نطع عشقش چه بازم چون نه بازو و نه خانه است
(عطار، به نقل از لغت نامه)
بازى بردن: پیروز گشتن.
دمدمه: فریب، مکر، سخنان وسوسهآمیزی است که شیطان گفت و آدم را به خوردن گندم یا میوهْ ممنوعه واداشت.
ستون خانه خود بریدن: کنایه از خود را به خطر افکندن، خود را هلاک ساختن، به خود زیان زدن؛.
آتش به کشت بردن...: کنایت از آن که ستم او به خود وى باز گشت. خواست آدم را از دیده حق بیفکند، خود او رانده درگاه حق شد.
لعنت: اشاره است بدان چه در قرآن کریم در باره ابلیس است که: «وَ إِنَّ عَلَیْکَ اَللَّعْنَةَ إِلى یَوْمِ اَلدِّینِ.»[1]
ریو: مکر.
کژبین: کنایه از ندیدن حقیقت، دیگرگون دیدن واقع.
عاقبت باز آید: فاعل جمله «بد» است و این معنى برگرفته است از آیه «وَ مَنْ أَساءَ فَعَلَیْها وَ ما رَبُّکَ بِظَلاَّمٍ لِلْعَبِیدِ.»[2]
فرزین بند: (اصطلاح شطرنج) آن است که وزیر به کمک پیادهاى که پس اوست نگذارد مهره حریف پیش آید. کنایه از حیلت و تدبیر.
وَکس: نقصان، زیان.
( 2515) همان طور که وقتى آدم از بهشت بیرون آمد او را بخود باز گرداندى و از شیطان خلاصى یافت.( 2516) شیطان کیست که بتواند از آدم جلو افتاده و در چنین بازى از او ببرد. ( 2517) و در حقیقت در این مکر و حیلهاى که شیطان بکار برد بنفع آدم تمام شده و نتیجه حسد شیطان فقط لعن ابدى بود که عاید خود او گردید. ( 2518) یک بازى را دید که عبارت از بیرون آوردن آدم از بهشت بود ولى صد بازى دیگر از نظرش پنهان ماند که همین بیرون رفتن از بهشت چه نتایج خوبى براى آدم داشت و همین نابینایى باعث شد که با که با دست خود ستون خیمه خود را اره کند و خیمه را بخواباند. ( 2519) شب کشت دیگران را آتش زد ولى باد آتش را بطرف کشت خودش رهبرى کرد. ( 2520) لعنت خداوند براى شیطان چشم بندى بود که حیله خود را زیان خصم دید در صورتى که سود خصم بود. ( 2521)همهْ زیانهایی که شیطان خواست به آدم برساند به زیان خودش تمام شد ، ودر حقیقت آدم شیطانِ شیطان شد. ( 2522) لعنت همین است که او را کج بین و حسود و پر کین و خود بین مىسازد. ( 2523) تا بداند کسى که بد مىکند بالاخره آن بدى بسوى خود او بر مىگردد. ( 2524) و تمام بازیهایى که جلوگیرى از فرزین مىکند بعکس دیده و بالاخره مات شدن و ضرر و نقصان نصیب او مىگردد.
مولانا میگوید: «شیطان میپنداشت با فریب دادن آدم به او و فرزندانش زیان زده است، اما در حقیقت لعنت خدا چشم او را بسته بود و نمیدانست که آتش، به مزرعهْ خودش باز میگردد». واقعیت امر این است کهاگر آدمى خود را به خدا وا گذارد، پروردگار او را مدد فرماید، تا شیطان را بر او دست نباشد و اگر شیطان مکرى اندیشد تا او را گمراه کند، آن مکر بدو باز گردد. شیطان به گمان خویش در راه آدم دامى نهاد، اما آن دام در پاى شیطان افتاد، چرا؟ چون آدم به خدا پناه برد و از او یارى خواست. فرزندان آدم نیز چنیناند. شیطان سوگند خورده است: «به عزّت تو همه را گمراه سازم جز بندگان مخلص تو را.»[3] اگر بندهاى از روى اخلاص به خدا پناه برد و خود را گناهکار بیند خدایش وانگذارد.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |