( 2525)زآنکه گر او هیچ بیند خویش را |
|
مهلک و ناسور بیند ریش را |
( 2526)درد خیزد زین چنین دیدن درون |
|
درد او را از حجاب آرد برون |
( 2527)تا نگیرد مادران را درد زه |
|
طفل در زادن نیابد هیچ ره |
( 2528)این امانت در دل و دلحامله است |
|
این نصیحتها مثال قابله است |
( 2529)قابله گوید که زن را درد نیست |
|
درد باید درد کودک را رهیست |
( 2530)آن که او بیدرد باشد رهزن است |
|
زآنکه بیدردی انا الحق گفتن است |
( 2531)آن انا بیوقت گفتن لعنتست |
|
آن انا در وقت گفتن رحمت است |
( 2532)آن انا منصور رحمت شد یقین |
|
آن انا فرعون لعنت شد ببین |
هیچ: اندک، کم.
ناسور: جراحتى که به نشود. ریشى که التیام نپذیرد.
درد: کنایه از تضرع، خضوع.
ذرّهاى عشق از همه آفاق به ذرّهاى درد از همه عشاق به
قدسیان را عشق هست و درد نیست درد را جز آدمى در خورد نیست
(عطار)
از حجاب برون آمدن: میان او و حق تعالى مانع نبودن. کنایه از مستوجب لطف حق گشتن، عنایت حق را جلب کردن. انسان موجودى است دستخوش خطا و نافرمانى. بدین رو باید پیوسته از خدا یارى خواهد و اگر خود را لایق خواستن یارى نداند، از او بخواهد تا چنین توفیقى بدو دهد.
زه: زهیدن، زائیدن.
امانت: کنایه از اقرار به یگانگى خدا و باز گشت بدو، و اشاره است به مضمون آیه هفتاد و دوم سوره احزاب:
خود ز بیم این دَمِ بىمُنتها باز خوان فَأَبَینَ أن یَحمِلنَها
ور نه خود أشفَقنَ مِنها چون بُدى گرنه از بیمش دلِ کُه خون شدى
1959- 1958/ د / 1
قابله: ماما. کنایه ازمرشد است که میداند کدام مرید، درد دارد و باید از این اسرار با او سخن گفت.
زن را درد نبودن: هنگامى موسم زادن طفل آشکار مىگردد، که زن را درد گیرد در آن وقت قابله را از درد خود آگاه مىسازد.
منصور: حسین بن منصور، معروف به حلاّج، مقتول به سال 309 هجرى قمرى. گویند در حال جذبه «أنَا الحَق» مىگفت.
أنا فرعون: اشاره است به آیه «فَحَشَرَ فَنادى فَقالَ أَنَا رَبُّکُمُ اَلْأَعْلى.»[1]
( 2525) چرا که اگر خود را هیچ و عاجز دیده و زخم خود را مهلک مشاهده کند. ( 2526) این بینایى در درون او ایجاد درد نموده و همان درد او را از حجاب بیرون مىآورد. ( 2527) تا مادران درد زائیدن نگیرند طفل راهى براى بیرون آمدن از رحم پیدا نخواهد کرد. ( 2530) کسى که بىدرد باشد راه زن است چرا که بىدردى انا الحق گفتن و دعوى استقلال است. ( 2531) آن انا الحق گفتن بىمورد و بىوقت باعث لعنت و این انا الحق گفتن بموقع رحمت است. ( 2532) آن انا الحق منصور بیقین رحمت شد و آن انا الحق فرعون لعنت گردید.
مولانا می گوید: انسان بر اثر هیچ انگاشتن خود، به درد و رنج درون پی خواهد برد و این دردمندی او را از حجاب نفسانی بیرون میآورد و به وصال میرساند. به عبارت دیگر: ناامیدی از خود و تدبیرات خود؛ «ریش» درون را سوزاندهتر می کند و این سوز درون «حجاب» خود پرستی را کنار میزند و چشم باطن را به حقایق آشنا میکند. مولانا میگوید: همانطور که کودک با درد زایمان به دنیا میآید، راز حق نیز با درد درون, خود را آشکار میکند. «امانت» همین اسرار حق است که در ازل بر آسمانها و زمین و فرشتگان عرضه شد، ولی هیچیک آن را نپذیرفتند تا انسان پذیرای این حقیقت شد و به قول حافظ: «قرعه فال به نام من دیوانه زدند». مولانا در اینجا اشارهای هم به مدعیانی میکند که به دروغ تظاهر به درد میکنند. «انا الحق» گفتن اینگونه مردم، ادعای خدایی است، مثل «انا ربّکم الاعلی» که فرعون میگفت. سپس مولانا میگوید: «انا» و من، با دو معنای مختلف یا متضاد مطرح است: وقتی که کسی از روی ادعا و مقابله با حقیقت «من» بگوید، باعث لعنت و بدنامی است[2] مانند انا گفتن شیطان و فرعون. اما اگر کسی مانند منصور حلاج «انا الحق» بگوید، مست و محو حق است و «انا الحق» سخن حقی است بر زبان حلاج که رحمت شامل او شده است.
پس چکیدهْ کلام مولانا این می شود کهبراى آن که بنده سالک به حق نزدیک شود، نخست باید خود را بشناسد. اگر شناخت، خطاى خود را مىبیند و چون از خطا آگاه شد دلش به درد خواهد آمد و به توبه وباز گشت به سوی حضرت حق گرایش پیدا می کند. تا این درد در دلش پدید نیاید در پى گزاردن شرایط امانتى که خدا بدو سپرده است نخواهد افتاد. اگر انسانى خود را در پیشگاه حضرت حق مسئول نداند، و به خطاى خود اقرار نکند و از خدا آمرزش و رحمت طلب نکند، خویش را از او بىنیاز دیده و خود را در برابر او قرار داده است بلکه خود را خدا دانسته است. چنین کس شیطان است که «أنَا خیرٌ منه» گفت، و چون فرعون است که خویش را پروردگار دانست.
علّت ابلیس أنَا خیرى بُدست وین مرض در نفس هر مخلوق هست
3216 / د /1
اما کسی که هستى خویش در حق فنا نماید و از خود سلب هر گونه قدرت نمود و توان خود را از لطف خدا دانست سزاست که «أنَا الحَق» گوید، یعنى «من هیچم و هر چه هست خداست.» پس «أنا الحق» گفتن منصور عنایت است از جانب حق، و «أنَا رَبُّکُم» گفتن فرعون لَعنَت است و تلقین ابلیس.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |