( 2544)ور تو گویی هم بدیها از ویاست |
|
لیک آن نقصان فضل او کی است |
( 2545)آن بدی دادن کمال اوست هم |
|
من مثالی گویمت ای محتشم |
( 2546)کرد نقاشی دو گونه نقشها |
|
نقشهای صاف و نقشی بیصفا |
( 2547)نقش یوسف کرد و حور خوشسرشت |
|
نقش عفریتان و ابلیسان زشت |
( 2548)هر دو گونه نقش استادی اوست |
|
زشتی او نیست آن رادی اوست |
( 2549)زشت را در غایت زشتی کند |
|
جمله زشتیها به گردش بر تند |
( 2550)تا کمال دانشش پیدا شود |
|
منکر استادیاش رسوا شود |
( 2551)ور نداند زشت کردن، ناقص است |
|
زین سبب خلاق گبر و مخلص است |
فضل: لطف حق در مرتبهای بالاتر از شایستگی بندگان است:« قُلْ إِنَّ الْفَضْلَ بِیَدِ اللّهِ یُؤْتِیهِ مَن یَشَاء وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ »: بگو: «فضل (و موهبت نبوّت و عقل و منطق، در انحصار کسى نیست؛ بلکه) به دست خداست؛ و به هر کس بخواهد (و شایسته بداند،) مىدهد؛ و خداوند، واسع [= داراى مواهب گسترده] و آگاه (از موارد شایسته آن) است.[1]
مُحتشَم: (اسم مفعول از احتشام) در لغت با جلال و شکوه، بزرگ، بزرگوار. و در اینجا مجرد خطاب محترمانه است.
صاف: زیبا، بىعیب.
زشتى: نقصان، ناتوانى.
زشت کردن: یعنی آفریدن موجود زشت.
رادى اوست: یعنی لطف و بخشندگی اوست که همه چیز (خوب و بد) میدهد استادى، حکمت، دانشمندى.
ور نداند زشت کردن، ناقص است: منظور سخن پاسخ به پرسشى مقدّر است، و آن اینکه بدى را جز خدا که آفریده است؟ و آیا جز خدا آفرینندهاى است؟
گبر: در این جا مطلق کافر، بىایمان.
مُخلص: دیندار، متدین، مسلمانِ خالص.
مولانا میگوید: پدیدههای آفرینش، زشت و زیبا، همه نشانهْ قدرت و فضل الهی است. این در نظر ما و بر پایهْ سود و زیان ماست که چیزی زشت یا زیبا مینماد. مولانا مؤمن با اخلاص را نمونهْ خلقتِ زیبا و«گبر» را نمونه خلقت زشت میشمارد. وی از مثال نقاشی که نقشهای زشت و زیبا میسازد، نتیجه میگیرد که در آفرینش، بد و خوب هر دو گواه خداوندی او هستند و هر دو ساجدند و معترفند و در برابر او سر تعظیم فرود میآورند.
مطلبی را که مولانا در این جا با هنرمندی خاص خود واز منظر ی متفاوت با متکلمین وحکما آن را مطرح می کند، از عویصه های بحث کلامی بشمار می آید ونیاز به توضیح بیشتری دارد ، در حقیقت سرودهْ مولانا پاسخ به پرسشى مقدّر است، و آن اینکه بدى را جز خدا که آفریده است؟ و آیا جز خدا آفرینندهاى است؟ قرآن کریم گوید: «قُلِ اَللَّهُ خالِقُ کُلِّ شَیْءٍ.»: بگو: «خدا خالق همه چیز است؛ [2] پس خالق بدیها هم حق تعالى خواهد بود. در این صورت یکى از دو پرسش پیش مىآید، چگونه آفرینش بدى را به خیر مطلق توان نسبت داد؟ و چگونه با آن چه خدا آفریده مىتوان در افتاد؟. این مشکلى است که از دیر باز مطرح بوده است.
فیلسوفان و متکلمان و عارفان اسلامى کوشیدهاند تا در حد توانایى اندیشه خود، آن را بگشایند. آنان مىگویند اوّلاً هر چه در جهان است آفریده خداست، دیگر اینکه در آفرینش، شر و بدى نیست، آن چه در جاى خود به نظر زشت مىآید با در نظر گرفتن آن در مجموعه جهان زیباست. حاجى سبزوارى در این باره چنین نوشته است: «هر گاه بناى عالى را به تمام ملاحظه کنى، چنان که نشیمنگاه شامخ مىخواهد از مطبخ و مبرز نیز ناگزیر است و اگر نداشته باشد ناقص است. چنین است اجزاى کل عالم نسبت به مجموع عالى.»[3] عنایت ازلى چنان بوده است که هر ماهیت نصیب خود را از وجود احراز کند. و بارى تعالى آن را بر حسب استعدادى که در آن است به بهترین صورت پدید آورده است و کمال قدرت خود را در آفریدن او نشان داده است. مولانا در مطاوى مثنوى بارها این مشکل را مطرح کرده است و چنان که عادت اوست با تمثیل مشکل را گشوده است:
نقش باشد پیشِ نقّاش و قلم عاجز و بسته چو کودک در شکم
پیشِ قُدرت خلق جمله بارگه عاجزان چون پیشِ سوزن کارگه
گاه نقشش دیو و گه آدم کند گاه نقشش شادى و گه غم کند
613- 611/ د / 1
عیب شد نسبت به مخلوق جَهول نى به نسبت با خداوندِ قبول
کفر هم نسبت به خالق حکمت است چون به ما نسبت کنى کفر آفت است
ور یکى عیبى بود با صد حیات بر مثال چوب باشد در نبات
در ترازو هر دو را یکسان کشند ز آن که آن هر دو چو جسم و جان خوشاند
1999- 1996 / د /1
زشتى خط زشتى نقّاش نیست بلکه از وى زشت را بنمودنى است
قوّت نقّاش باشد آن که او هم تواند زشت کردن هم نکو
گر کشانم بحثِ این را من بساز تا سؤال و تا جواب آید دراز
1374- 1372 / د /3
نقشها گر بىخبر گر با خبر در کف نقّاش باشد مُحتضر
دم بدم در صفحه اندیشهشان ثبت و محوى مىکند آن بىنشان
3333- 3332/ د / 6
سنایى در این باره چنین گوید: [4]
سوى تو نام زشت و نام نکوست ور نه محض عطاست هر چه از اوست
بد از او در وجود خود ناید که خدا را بد از کجا شاید؟
آن که آرد جهان به کُن فَیَکُون چون کند بد به خلق عالم؟ چون؟
خیر و شر نیست در جهان سخن لقب خیر و شر به تو است و به من
آن زمان کایزد آفرید آفاق هیچ بد نافرید بر اطلاق
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |