خدا را شناختم ، از سست شدن عزیمتها ، و گشوده شدن بسته‏ها . [نهج البلاغه]
عرشیات
شرح وتفسیرمثنوی دفتردوم(280)
یکشنبه 94 خرداد 3 , ساعت 8:35 عصر  

باز جواب گفتن ابلیس معاویه را 

( 2627)گفت ما اول فرشته بوده‌ایم

 

راه طاعت را به‌جان پیموده‌ایم

( 2628)سالکانِ راه را محرم بدیم

 

ساکنان عرش را همدم بدیم

( 2629)پیشهْ اول کجا از دل رود

 

مهر اول کی ز دل بیرون شود

( 2630)در سفر گر روم بینی یا ختن

 

از دل تو کی رود حب الوطن

( 2631)ما هم از مستان این می‌بوده‌ایم

 

عاشقانِ درگه وی بوده‌ایم

( 2632)ناف ما بر مهر او ببریده‌اند

 

عشق او در جان ما کاریده‌اند

( 2633)روز نیکو دیده‌ایم از روزگار

 

آب رحمت خورده‌ایم اندر بهار

( 2634)نی که ما را دست فضلش کاشت است

 

از عدم ما را نه او بر داشت است

( 2635)ای بسا کز وی نوازش دیده‌ایم

 

در گلستان رضا گردیده‌ایم

( 2636)بر سر ما دست رحمت می‌نهاد

 

چشمه‌های لطف از ما می‌گشاد

( 2637)وقت طفلی‌ام که بودم شیرجو

 

گاهوارم را کی جنبانید او

( 2638)از کی خوردم شیر غیر شیر او

 

کی مرا پرورد جز تدبیر او

( 2639)خوی کان با شیر رفت اندر وجود

 

کی توان آن را ز مردم واگشود

( 2640)گر عتابی کرد دریای کرم

 

بسته کی گردند درهای کرم

 اوّل فرشته بوده‏ایم: میان مفسّران و بعض متکلّمان خلاف است که آیا ابلیس نخست در زمره فرشتگان بوده یا از طایفه جن؟ به موجب بعض آیات قرآن به فرشتگان فرمان داده شده است آدم را سجده کنند. همه سجده کرده‏اند جز ابلیس.[1] پس طبق ظاهر این آیه‏ها ابلیس در شمار فرشتگان است لیکن در آیه «وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَةِ اُسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلِیسَ کانَ مِنَ اَلْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ» [2] مى‏بینیم که سرپیچى ابلیس از سجده آدم براى آن است که وى از جنّیان بوده است. پس اگر ابلیس در زمره فرشتگان نباشد خروج او در آیه‏هاى گذشته از جمله مستثنى منقطع خواهد بود. اما ظاهر آن است که ابلیس در زمره فرشتگان بوده است. چرا که در آغاز سوره بقره گفت و شنودها میان خدا و فرشتگان است و فرشتگان بودند که مأمور به سجده شدند نه جنّیان، و شاید براى همین نکته است که بعض مفسّران «کان» را در آیه اخیر به معنى «صار» گرفته‏اند، یعنى نخست فرشته بود سپس از زمره جنّیان شد. ابن عباس گفته است اگر فرشته نبود مأمور به سجده نمى‏شد.[3] ابلیس از فرمان الهى سر باز زد و به گناه این نافرمانى رانده شد، و بر اثر این راندگى گمراه ساختن فرزندان آدم را به عهده گرفت و خدا او را تا پایان جهان مهلت داد.

خُتَن: یا ختا، مرکز ترکستان قدیم است. شهر بزرگى در ترکستان چین، و گاه همه سرزمین ترکستان را ختن گفته‏اند. مُشک آن معروف است.

حُبُّ الوَطَن: وطن دوستى طبیعى بلکه غریزى است، اما آن چه در افواه به عنوان حدیث شیوع دارد که «حُبُّ الوَطَنِ مِنَ الایمانِ.» ظاهراً حدیث نیست. این عبارت در سفینة البحار ، از مؤلف امل الامل با عنوان «روایت کرده‏اند»[4] ضبط است:

          بر مراتب سر نگون کرده عبور             پایه پایه ز اصل خویش افتاده دور

          گشته گردن گیرشان حبّ الوطن             این بود سرّ نفیر مرد و زن‏

(شرح سبزوارى)

«حبّ الوطن» در این بیت، دل‌بستگی به مبدأ هستی و عشق به حق است.

مست مى بودن: کنایه از مشمول عنایت بودن، مورد لطف بودن.

کاریدن: کاشتن.

روز نیکو از روزگار دیدن: در خوشى به سر بردن، کنایت از آن که روزگارى من هم فرشته بودم، و در سایه عنایت حق مى‏آسودم.

فضل: لطف حق در حدی بالاتر از شایستگی بنده است.

او ما را از عدم برداشته است: یعنی ما را از نیستی آفریده است.

رضا: همان رضای حق از بنده است.

خوى کآن با شیر رفت...:

          عشق تو در درونم و مهر تو در دلم             با شیر اندرون شد و با جان به در شود

(سعیدا، به نقل از امثال و حکم)

دریای کرم: پروردگار است که شیطان به دلیل نافرمانی و سجده نکردن به آدم مورد عتاب او قرار گرفت.

چنان که معلوم است گفت و شنودهاى ابلیس و معاویه زائیده اندیشه پر جولان مولانا و پرداخته طبع روشن و شاعرانه اوست. هر چند برخى جمله‏ها و فقره‏ها در جاى خود درست است، مى‏توان گفت غرض مولانا از طرح این مسئله و به میان کشیدن این بحث پاسخ غیر مستقیم به برخى پرسشهاست که پیوسته در حوزه عالمان و متعلّمان در این باره مطرح بوده و مولانا با بیانى ساده به دفع آن شبهه‏ها مى‏پردازد:

شیطان از روزگاری یاد می‏کند که مغضوب حق نبود. منظورش این است که با لطف خود از وجود خشک ما چشمه‌هایی روان می‏ساخت. این سخن هر چند از زبان ابلیس است، بیانگر حقیقتى است. و آن اینکه بندگان، آفریده حق‏اند و پرورده رحمت او. و دیده به لطف او دوخته‏اند و انتظار رحمت دارند. اما تحقّق این انتظار در باره ابلیس نادرست است، چه او به موجب نصّ قرآن کریم مطرود درگاه ایزدى شناخته شده است. بعض عارفان اسلام از دیرباز تا امروز آیه‏ها و روایتها را به سلیقه خود تفسیر کرده‏اند، و ابلیس را خدا پرست خوانده‏اند. و سرپیچى او را از سجده آدم ناشى از غیرت او بر پروردگار دانسته‏اند که بر نمى‏تافت کسى جز او را سجده کند.



[1] - (سوره های : اعراف، 11، حجر، 30- 31، اسراء، 61، طه، 116 ص، 73- 74)

[2] - (سوره کهف،آیه 50)

[3] - سوره بقره، آیه های 30 تا 34 وتفسیر(تبیان، ذیل همین آیه)

 

[4] - سفینة البحار (ج 2، ص 668)


نوشته شده توسط محمدرضا افضلی | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

عرشیات

محمدرضا افضلی
تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد ....
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 578 بازدید
بازدید دیروز: 514 بازدید
بازدید کل: 1402204 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
فهرست موضوعی یادداشت ها
دین . عرفان . مثنوی .
نوشته های پیشین

اردیبهشت 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
دی 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
اردیبهشت 93
خرداد 93
تیر 93
مرداد 93
شهریور 93
مهر 93
آبان 93
آذر 93
دی 93
بهمن 93
اسفند 93
فروردین 94
اردیبهشت 94
خرداد 94
تیر 94
مرداد 94
شهریور 94
مهر 94
آبان 94
آذر 94
دی 94
بهمن 94
اسفند 94
فروردین 95
اردیبهشت 95
خرداد 95
تیر 95
مرداد 95
شهریور 95
لوگوی وبلاگ من

عرشیات
لینک دوستان من

معماری نوین
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(222)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(221)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(220)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(219)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(218)
[عناوین آرشیوشده]