اساس حکمت ترس از خداونداست . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
عرشیات
شرح وتفسیرمثنوی دفتردوم(287)
یکشنبه 94 خرداد 3 , ساعت 8:44 عصر  

ادامه دفاعیه شیطان


( 2690)قهر و لطفی جفت شد با هم‌دگر

 

زاد ازین هر دو جهانی خیر و شر

( 2691)تو گیاه و استخوان را عرضه کن

 

قوت نفس و قوت جان را عرضه کن

( 2692)گر غذای نفس جوید ابتر است

 

ور غذای روح خواهد سرور است

( 2693)گر کند او خدمت تن هست خر

 

ور رود در بحر جان یابد گهر

( 2694)گرچه این دو مختلف خیر و شرند

 

لیک این هر دو به یک کار اندرند

( 2695)انبیا طاعات عرضه می‌کنند

 

دشمنان شهوات عرضه می‌کنند

( 2696)نیک را چون بد کنم یزدان نیم

 

داعیم من خالق ایشان نیم

 گیاه: غذای روح و مطلوب آفریدگان نیک است .

استخوان: یعنی آن چه مطلوب نفس است.

رفتن در بحر جان: سیر به سوی خدا و معنویت است.

هر دو به یک کار اندراند: یعنی مشیّت حق را اجرا می‏کنند.

از درد را: از روى درد.

 ( 2690) قهر و لطف با هم جمع شده و از این دو در جهان خیر و شر بوجود آمد.( 2691) تو گیاه و استخوان یا قوت جان و قوت نفس را به آنها عرضه کن‏. ( 2692) اگر غذاى نفس را استقبال کند پست است و اگر غذاى جان را بخواهد سرور و بزرگ است‏.‏ ( 2693) اگر خدمت تن کند خر است و اگر بدریاى جان رود گوهر بدست آورد. ( 2694) اگر چه این دو یکى خیر و دیگرى شر است ولى اینها هر دو یک کار مى‏کنند و خودشان را مى‏نمایند. ( 2695) چنان که انبیا طاعات را عرضه مى‏کنند و دشمنانشان شهوات را. ( 2696) من نیک را چسان مى‏توانم بد کنم من که خدا نیستم من دعوت مى‏کنم و خالق آنها نمى‏باشم‏.

آفریدگان جلوهْ قهر الهی و لطف الهی‌اند. موسی و فرعون هر دو جلوهْ حق‌اند. شیطان می‏گوید: من خدا نیستم که بتوانم نیک را به بد تبدیل کنم. «من داعیم» و به بدی می‏خوانم و کسی که زمینه دارد دعوت مرا پاسخ می‏دهد و من نشان دهنده فطرت آنها هستم؛

 

( 2697)خوب را من زشت سازم رب نه‌ام

 

زشت را و خوب را آیینه‌ام

( 2698)سوخت هندو آینه از درد را

 

کین سیه‌رو می‌نماید مرد را

( 2699)گفت آیینه، گناه از من نبود

 

جرم او را نه که روی من زدود

( 2700)او مرا غمّاز کرد و راستگو

 

تا بگویم زشت کو و خوب کو

( 2701)من گواهم بر گوا زندان کجاست

 

اهل زندان نیستم ایزد گواست

( 2702)هر کجا بینم نهال میوه‌دار

 

تربیت‌ها می‌کنم من دایه‌وار

( 2703)هر کجا بینم درخت تلخ و خشک

 

می‌برم من تا رهد از پشک مشک

 

غَمّاز: در لغت به معنى سخن چین و نمّام است. لیکن به معنى منعکس کننده و شفاف نیز آمده است:

          آینه‏ات دانى چرا غمّاز نیست             ز آن که زنگار از رُخش ممتاز نیست‏

34/ د / 1

اهل: در خور، سزاوار.

پُشک: پشکل.

          گفت جایش را بروب از سنگ و پُشک             ور بود تَر ریز بر وى خاکِ خشک‏

214 / د /2

مُشک از پُشک رهیدن: کنایه از سره از ناسره پدید شدن، سعید از شقى شناخته شدن.

( 2697) من آئینه زشت و زیبا هستم و پروردگار نیستم که بتوانم زیبا را زشت کنم‏ . ( 2698) آن هندو به آیینه نگریسته خود را دید و از خشم آئینه را انداخت که این آئینه آدم را سیه رو نشان مى‏دهد . ( 2699) آئینه گفت گناه از من نیست به آن کس اعتراض کن که مرا صیقلى کرده‏ . ( 2700) اوست که مرا غمازى داده و راستگو نموده تا زشت را زشت گفته و زیبا را زیبا نشان دهم‏ . ( 2701) من گواهم گواه را بزندان نمى‏برند خدا گواه است که من مستحق زندان نیستم‏ . ( 2702) هر کجا نهال میوه دارى ببینم دایه وار از آن پرستارى مى‏کنم‏. ( 2703) و هر درخت تلخ و خشک ببینم قطع مى‏کنم تا مشگ از پشگ رهایى یابد و تلخ از شیرین جدا شود.

مولانا از زبان ابلیس می گوید: من در راهنمایى یا گمراهى مردمان دخالتى ندارم. بلکه با وسوسه خود درون آنان را آشکار مى‏سازم. باغبان درختى را پیوند مى‏زند تا میوه تلخ آن شیرین گردد، و درختى را که خشک است یا در خور پیوند نیست مى‏برد.

          خواجه تا شانیم امّا تیشه‏ات                   مى‏شکافد شاخ را در بیشه‏ات‏

          باز شاخى را مُوَصَّل مى‏کند                    شاخِ دیگر را معطّل مى‏کند

          شاخ را بر تیشه دستى هست؟ نى             هیچ شاخ از دستِ تیشه جَست؟ نى‏

2458- 2456/ د / 1

همانگونه که اشاره شد دفاعیهْ شیطان ادامه دارد ومی‏گوید: من خدا نیستم که بتوانم نیک را به بد تبدیل کنم. آری کسی که زمینه دارد دعوت مرا پاسخ می‏دهد و من نشان دهنده فطرت آنها هستم؛ مثلاً هندو که ذاتاً چهرهْ سیاهی دارد از روی غم و اندوه آیینه را خرد می‏کند و می‏گوید: این آیینه، مرا سیاه نشان می‏دهد. غمّاز بودن آیینه این است که چیزی را که در می‏یابد به همه می‏گوید. خداوند مرا آیینه قرار داده است تا بگویم زشت و زیبا کیست. من باغبانی دل‌سوز به پرورش نهال‌های میوه‌دار می‏پردازم. وقتی به سراغ صالحان می‏روم، آنان از شر من به خدا پناه می‏برند و همین امر باعث می‏شود تا مرتبهْ قرب و تَوَکّلشان بالا رود. پس من رشد دهندهْ اهل صلاح هستم؛ وقتی با طالحان روبه‌‌رو می‏شوم و ایشان را عاری از کمال و معنویت می‏بینم با تیغ مکر و حیله، تباهشان می‏کنم تا میان اهل صلاح که درونی مثل مشک دلاویز دارند از طالحان که روح و روانی متعفن دارند جدایی و فرق نهم. پس من وسیلهْ امتحان خلق الله هستم.


نوشته شده توسط محمدرضا افضلی | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

عرشیات

محمدرضا افضلی
تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد ....
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 251 بازدید
بازدید دیروز: 611 بازدید
بازدید کل: 1402489 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
فهرست موضوعی یادداشت ها
دین . عرفان . مثنوی .
نوشته های پیشین

اردیبهشت 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
دی 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
اردیبهشت 93
خرداد 93
تیر 93
مرداد 93
شهریور 93
مهر 93
آبان 93
آذر 93
دی 93
بهمن 93
اسفند 93
فروردین 94
اردیبهشت 94
خرداد 94
تیر 94
مرداد 94
شهریور 94
مهر 94
آبان 94
آذر 94
دی 94
بهمن 94
اسفند 94
فروردین 95
اردیبهشت 95
خرداد 95
تیر 95
مرداد 95
شهریور 95
لوگوی وبلاگ من

عرشیات
لینک دوستان من

معماری نوین
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(222)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(221)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(220)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(219)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(218)
[عناوین آرشیوشده]