دفاعیه شیطان (ادامه2)
( 2704)خشک گوید باغبان را کای فتی |
|
مر مرا چه میبری سر بیخطا |
( 2705)باغبان گوید خمش ای زشتخو |
|
بس نباشد خشکی تو جرم تو |
( 2706)خشک گوید راستم من کژ نیم |
|
تو چرا بیجرم میبُرّی پیم |
( 2707)باغبان گوید اگر مسعودیی |
|
کاشکی کژ بودیی تر بودیی |
( 2708)جاذب آب حیاتی گشتهای |
|
اندر آب زندگی آغشتهای |
( 2709)تخم تو بد بوده است و اصل تو |
|
با درخت خوش نبوده وصل تو |
( 2710)شاخ تلخ ار با خوشی وصلت کند |
|
آن خوشی اندر نهادش بر زند |
مسعودى: کنایت از کار آمد، خوش.
جاذب: کشنده.
تر: در اینجا یعنی انسان قابل اصلاح.
آب حیات و آب زندگی: معرفت حق است که حیات جاودان میبخشد.
درخت خوش: مردانِ راه حقاند که پیوند آنها شاخهْ بیثمر را هم اگر تر باشد به ثمر میرساند.
وصلت کردن: پیوند زدن درخت است .
بر زدن: اثر کردن، دگرگونى در آن پدید آوردن.
( 2704) شاخه خشک به باغبان مىگوید بىگناه چرا مرا قطع مىکنى. ( 2705) باغبان مىگوید ساکت شو جرم تو همین بس نیست که خشک هستى؟. ( 2706) شاخه مىگوید من که کج نیستم و راستم چرا مرا بىگناه از بیخ مىبرى. ( 2707) باغبان مىگوید کاش کج بودى و تر بودى. ( 2708) که جاذب آب حیوة بوده و با آب زندگى عجین بودى. ( 2709) ولى تخم تو بد بوده و بد اصل بودهاى و اتصال تو بدرخت خوب روا نبوده از این جهت خشک ماندهاى. ( 2710) شاخ تلخ اگر با درخت شیرینى متصل شود شیرینى در آن هم نفوذ خواهد کرد. (- اگر تو را براى دین بیدار کردم عادت اولیه من همین بوده است.
شیطان در نقش یک باغبان به شاخهْ خشک (انسان گمراه) میگوید: اگر عنایت حق همراه تو بود، کج بودن هم عیب نداشت.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |