مراتب تکامل روحانی
( 2822)تو جهت گو من برونم از جهات |
|
در وصال آیات کو یا بینات |
||
( 2823)صنع بیند مرد محجوب از صفات |
|
در صفات آن است کو گم کرد ذات |
||
( 2824)واصلان چون غرق ذاتند ای پسر |
|
کی کنند اندر صفات او نظر |
||
( 2825)چونکه اندر قعر جو باشد سرت |
|
کی به رنگ آب افتد منظرت |
||
( 2826)ور به رنگ آب باز آیی ز قعر |
|
پس پلاسی بستدی دادی تو شعر |
||
( 2827)طاعت عامه گناه خاصگان |
|
وصلت عامه حجاب خاص دان |
||
( 2828)مر وزیری را کند شه محتسب |
|
شه عدو او بود نبود محب |
||
( 2829)هم گناهی کرده باشد آن وزیر |
|
بی سبب نبود تغیّر ناگزیر |
||
( 2830)آن که ز اول محتسب بد خود ورا |
|
بخت و روزی آن بدست از ابتدا |
||
( 2831)لیک آن که اول وزیر شه بدست |
|
محتسب کردن سبب فعل بدست |
||
( 2832)چون تو را شه ز آستانه پیش خواند |
|
باز سوی آستانه باز راند |
||
( 2833)تو یقین میدان که جرمی کردهای |
|
جبر را از جهل پیش آوردهای |
||
( 2834)که مرا روزی و قسمت این بدست |
|
پس چرا دی بودت آن دولت به دست |
||
( 2835)قسمت خود خود بریدی تو ز جهل |
|
قسمت خود را فزاید مرد اهل |
جهت گو: آن که جهتى را نشان دهد. کنایه از آن که از محدود سخن گوید. کسی است که قائل به دلایل و آثار ظاهری است و ادراک حقیقت برای او ممکن نیست.
برون از جهات: کسی است که از این مرحله فراتر رفته و حقیقت را درک کرده است؛ یعنی انسانی که به وصال حق رسیده است؛ «آیات و بینات» ضرورت و اثری ندارد: «من حقیقت یافتم چه بود نشان.»
آیات: جمع آیه: نشانه.
بَیِّنات: جمع بِیِّنَة: دلیل روشن، گواه.
صُنع: (مصدر) ساختن، و معنى مصنوع مىدهد.
محجوب از صفات: کسى که از شناخت حق تعالى محروم است.
صفات: جمع صفت: در لغت به معنى نشان و علامت است و آن چه بدان چیزى را بستایند. صفات در موجودات ممکن جزئى از آنهاست. چنان که معنى «دانشمند» کسى است که داراى دانش باشد و تحقق صفت در خارج بدون موصوف ممکن نیست. اما در بارى تعالى صفتها بسیط است و عین ذات صفات پروردگار، ثبوتى باشد یا سلبى و صفات ثبوتى را جمالى گویند و صفات سلبى را جلالى.
پلاس: لباس پشمین درشت، جامه کم بها.
وُصلت: به معنای پیوند به حق است.
وزیری که داروغهاش میکنند: مرد واصلی است که به مرتبهْ سالک بازگردد.
شعر: نوعى جامه ابریشمین نازک اعلا.
طاعت عامه: برگرفته است از جمله «حَسَناتُ الأَبرارِ سَیِّئاتُ المُقَرَّبِینَ» که منسوب به ابو سعید خراز است.[1]
تَغَیُّر: خشم گرفتن.
آستانه: درگاه، و مقصود ایستاده بر درگاه است که رتبه خدمتگزاران ساده است.
جَبر: در این بیت مقابل اختیار است.
دى: دیروز.
دست: مسند.
مرد اهل: شایسته، در خور.
مولانا قائل به سه مرتبهْ تکامل روحانی است:
الف) شناختِ واصلان به حق که غرق ذاتند. این شناخت اختصاص به انبیا و اولیای الله دارد و آن شناخت حق به حق و بدون واسطهْ دلیل و سببی است؛ چنانکه حضرت علی(ع) فرمود: «یامن دلّ علی ذاته بذاته؛ ای خدایی که خود برخود دلالت داری». حضرت سجاد نیز میفرماید: «بک عرفتک وانت دللتنی علیک ودعوتنی الیک فلولا انت لم ادر ما انت؛ خدایا تو را به خودت شناختم و تو مرا بر خویش راهنمایی کردی و به سوی خود فراخواندی، اگر تو نبودی نمیدانستم تو کیستی»؛
ب) شناخت اهل کلام؛ آنها که به وصال نرسیدهاند اما معرفتی دارند و با شناخت «صفات» حق، شادماناند؛
ج) شناخت اهل حس؛ آنها که از صفات هم ادراکی ندارند، صنعِ حق و آفریدگان او را دوست دارند و از صفات محجوباند.
مولانا سپس میگوید: واصل مانند کسی است که سرش زیر آب است، نه آب را میبیند و نه رنگ آن را. اگر بخواهد از حالت «غرق ذات» بدرآید، به خود ضرر میزند؛ مانند کسی که پلاسی را بگیرد و پارچه، ابریشمی را بدهد.
مولانا با نتیجهگیری از سخن خود؛ میخواهد بگوید: هر کسی در مرتبهْ کمال روحانی، حالات و وظایفی مناسب آن مرتبه دارد. اگر خاصّان حق او را مانند «عامه» عبادت کنند، گناه است و حجابِ دیدنِ حقیقت میشود. پروردگار از خاصان خود انتظار بیشتری دارد، لذا ابوسعید خراز میگوید: «حسنات الابرار سیئات المقرّبین». مولانا برای تبیین این تغییر و تنزّل شناختی و معرفتی به این آیهْ شریفه اشاره میکند: «إِنَّ اللّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ »:(امّا) خداوند سرنوشت هیچ قوم (و ملّتى) را تغییر نمىدهد مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است تغییر دهند! [2]
مولانا میگوید: انسانی که او را از مرتبهْ وصال به مراتب پایین باز میگردانند، گناهی کرده است و چنین انسانی ممکن است از روی نادانی، این پسرفت را به جبر مربوط کند. البته مولانا به جبری معتقد است که همراه با قبول قدرت مطلق پروردگار، مسئولیت انسان را نیز نادیده نگیرد. لذا میپرسد: اگر پایین آوردن تو از مرتبهْ بالا جبر است، پس چرا دیروز که در مرتبهْ بالا بودی آن را جبر نمیدانستی و بخت و دولت میشمردی؟!
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |