( 790)گفت یزدان مر نبی را در مَساق |
|
یک نشانی سهلتر ز اهل نفاق |
( 791)گر منافق زفت باشد نغز و هول |
|
وا شناسی مرو را در لحن و قول |
( 792)چون سفالین کوزهها را میخری |
|
امتحانی میکنی ای مشتری |
( 793)میزنی دستی بر آن کوزه چرا |
|
تا شناسی از طنین اشکسته را |
( 794)بانگ اشکسته دگرگون میبود |
|
بانگ چاووش است پیشش میرود |
( 795)بانگ میآید که تعریفش کند |
|
همچو مصدر فعل تصریفش کند |
( 796)چون حدیث امتحان رویی نمود |
|
یادم آمد قصهْ هاروت زود |
وَ لَتَعرِفَنَّهُم: برگرفته از قرآن کریم است« وَ لَوْ نَشاءُ لَأَرَیْناکَهُمْ فَلَعَرَفْتَهُمْ بِسِیماهُمْ وَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ فِی لَحْنِ اَلْقَوْلِ وَ اَللَّهُ یَعْلَمُ أَعْمالَکُمْ: و اگر بخواهیم همانا مىنمایانیم به تو آنان را پس مىشناسىشان به سیمایشان و مىشناسىشان به آهنگ گفتار و خدا مىداند کردار شما را».[1]
مَساق: جاى راندن یعنی گذرگاه؛ روش و رفتار با مردم.
زَفت: درشت اندام.
نَغز: تنومند و درشت اندام بهتر مىنماید.
هَول: بیشتر به معنى «مهیب» است. امّا به معنى عُجب و خود بینى نیز در کتابهاى لغت آمده است.
نغز و هول: یعنی جالب و هراسانگیز و باشکوه. ظاهراً توجه مولانا در گزیدن این کلمه به قرآن کریم است وَ إِذا رَأَیْتَهُمْ تُعْجِبُکَ أَجْسامُهُمْ.[2]
مىزنى دستى بر آن کوزه: مضمون کلام اقتباس از این کلام مولا علی(ع) است: «کَما تُعرَفُ أوانِى الفَخّارِ بِاِمتِحانِها بَاَصواتِها فَیُعلَمُ الصّحِیحُ مِنها مِن المَکسُورِ کَذلِکَ یُمتَحَنُ الإنسانُ بِمَنطِقِه فَیُعرَفُ ما عِندَهُ همانسان که آوندهای سفالین را با طنین صدا میآزمایند تا سالم را از شکسته بازشناسند، گوهر آدمی نیز توسط هنجار گفتارش شناخته میشود.»ابن ابى الحدید این فقره را جزء سخنان منتسب به امام على (ع) آورده است.[3]
طنین: آواز.
چاووش:یعنی پیشتاز قافله، پیک. آن که پیشا پیش مرکب شاه مىرفت و آمدن او را اعلام مىداشت. آن که پیشا پیش قافله زائران بانگ بر مىداشت و شعر مىخواند و آمدن یا رفتن زائران را خبر مىداد. (چنان که بانگ چاووش آمدن شاه یا مسافر را اعلام مىدارد، بانگ کوزه شکسته چگونگى کوزه را معلوم مىسازد).
تصریف کردن: از مصدر صیغههاى فعل ماضى، مضارع و امر و صفت ساختن. صیغههاى فعل سهگانه باز گوى معنى مصدر است به استناد آن معنى به فاعل. پس به حقیقت فعلها چون چاووش که از قافله خبر دهد از معنى مصدر آگاهى مىدهند که فعل چیست و فاعل آن کیست.
( 790) خداى تعالى در قرآن به پیغمبر یک نشان آسانترى براى شناختن اهل نفاق فرموده. ( 791) اگر منافق خیلى خوب و درست جلوه کند او را از لحن سخن گفتنش خواهى شناخت. ( 792) وقتى تو یک کوزه سفالى مىخرى البته او را امتحان مىکنى. ( 793) با ناخن انگشت دست ضربتى باو مىزنى براى اینکه از طنین صداى او شکسته بودنش را امتحان کنى. ( 794) صداى کوزه سفالى یک طنین مخصوصى دارد و مثل بانگ چاووش پیشا پیش از شکسته بودن آن خبر مىدهد. ( 795) آن صدا مىآید که کوزه را معرفى کند و مثل مصدر از فعل او خبر مىدهد . ( 796) چون سخن از امتحان بمیان آمد قصه هاروت و ماروت یادم آمد.
مولانا در ادامهْ نقد مدعیان، از منافقان هم سخن میگوید و منافق و مدعی را در یک راه میبیند و این سخن استناد به آیه شریفه سوره محمد(ص) که پروردگار درباره منافقان میفرماید: «اگر بخواهیم آنها را به تو مینمایانیم؛ و تو از حالات ظاهریشان، آنها را شناختهای و میتوانی آنها را در لحن سخنانشان بشناسی؛ و خدا کارهای همه شما را میداند.» بیان می دارد. مولانا میگوید: همانطور که فعل معنای مصدر را در همه زمانها و اشخاص نشان میدهد، بانگ هر چیز آن را تعریف میکند. آدمى هر چند کوشد تا درون خود را از دیگران پوشیده دارد، گفتارش حقیقت را آشکار نماید که:
آدمى مخفى است در زیر زبان این زبان پرده است بر درگاه جان
چون که بادى پرده را در هم کشید سِرّ صحن خانه شد بر ما پدید
846- 845 / د /2
در سخنان على (ع) است «ما أضمَرَ اَحَدٌ شَیئاً إلاَّ ظَهَرَ فِى فَلَتاتِ لِسانِهِ وَ صَفَحاتِ وَجهِهِ: هیچ کس چیزى را در دل نهان نکرد، جز که در سخنان بىاندیشهاش آشکار گشت و در صفحه رخسارش پدیدار.»[4]
[1] - (سوره محمد،آیه 30)
[2] - (منافقون، 4)
[3] - (شرح نهج البلاغه، ج 20، ص 294)
[4] - (نهج البلاغه، کلمات قصار: 26).
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |