( 529)این جهان، خود حبس جانهای شماست |
|
هین روید آن سو که صحرای شماست |
( 530)این جهان محدود و آن خود بیحد است |
|
نقش و صورت، پیش آن صورت سد است |
حبس جانهای شماست: تشبیهِ تن و حیات مادی است به زندان و قفس.
آن سو: مراد عالم غیب است، آن سوی جهان مادی، جهان بی نهایت.
آن سو که صحرای شماست: یعنی آن سوی جهان مادی، صحرایی است که روح در آن آزاد است و در برابرش سدی و مانعی نیست.
این جهان محدود و آن خود بیحد است: مقایسه یی است بین جهان مادی ومحدود این جهانی، با جهان بی نهایت، عالم غیب که کرانه یی برای او متصور نیست.
نقش و صورت، پیش آن صورت سد است: یعنی برای ادراک آن جهان معنا وعالم غیب، باید از این زندگی نقش و صورت واز حیات مادی گذشت.
( 529) این جهان زندان جان شما است پس به آن طرفى بروید که چون صحرا جاى آزادى و تفرج است.( 530) این دنیا محدود و آن جهان غیر محدود است این جهان صورت و آن جهان معنى است این صورت سد راه آن معنى است.
در سخن مولانا و دیگر عرفا تشبیهِ تن و حیات مادی به زندان و قفس بارها تکرار شده است. آنچه در این زندان گرفتار میشود جان است که نمیخواهد محدود باشد، زیرا آن سوی جهان مادی صحرایی است که روح در آن آزاد است و در برابرش سدی و مانعی نیست. این جهان، محدود و صحرای بیرون از این جهان، بیکرانه است. برای ادراک جهانِ معنا، باید از نقش و صورت و از حیات مادی گذشت.
( 531)صد هزاران نیزهْ فرعون را |
|
در شکست از موسیای با یک عصا |
( 532)صد هزاران طبّ جالینوس بود |
|
پیش عیسی و دمش، افسوس بود |
( 533)صد هزاران دفتر اشعار بود |
|
پیش حرف امّیی اش عار بود |
( 534)با چنین غالب خداونی، کسی |
|
چون نمیرد، گر نباشد او خسی |
( 535)بس دل چون کوه را انگیخت او |
|
مرغ زیرک با دو پا آویخت او |
افسوس بود: یعنی مسخره بود و ارزشی نداشت.
عار بود: یعنی پس از نزول قرآن دیگر افتخاری برای شعر جاهلیِ عرب باقی نماند و آن افتخارها به صورت ننگ و عار در آمد.
امى: کسى که نتواند خواند و نوشت، ناخوانا و نانویسا، آن که خط خوان نباشد، [1] در اینجا مقصود حضرت رسول اکرم است که در قرآن کریم بنام (امى) یاد شده است.[2].
چون نمیرد: یعنی چطور ممکن است که در راه چنین خدایی از هستی خود نگذرد؟ .
گر نباشد او خسی: یعنی انسان اگر خدای قادر را بشناسد حاضر است در راه او جان دهد، مگر کسی که انسان نیست، خس وخار است، مگر موجود بی ارزشی باشد.
مرغ زیرک: مرغى است معروف که بدو پا از درخت آویخته شده به آواز بلند حق حق مىگوید. ودرکلام مولانا کسی است که خود را آگاه از اسرار غیب می پندارد، واین معنی نزدیک است به آنچه سعدی به کار برده است:« زلف خوبان زنجیر پای عقل است و دام مرغ زیرک»[3] اما درکلام حافظ مرغ زیرک کسی است که به راستی آگاه است وبه تعبیر دیگر رندی است هشیار:
مرغ زیرک به در خانقه اکنون نپرد که نهاده ست به هرمجلس وعظی دامی
( 531) صد هزار نیزه فرعون را یک عصاى موسى شکست داد.( 532) صد هزار طبیب چون جالینوس در مقابل دم عیسى ناچیز مىشود. ( 533) صد هزار دفتر شعر را در مقابل سخنهاى یک نفر بىسواد امى خجالت مىکشیدند که ارائه دهند. ( 530) با چنین خداوند غالب قاهر اگر کسى بىمایه و پست نباشد چگونه سر تسلیم فرود نیاورده و اظهار حیات مىکند.( 531) چه بسا دلهاى قوى را که چون کوه پا بر جا بود شورانید صاحب آن را از میدان بدر برد و چه بسا مرغان زیرک که بدام کشیده آنان را از دو پا آویخته است.
مولانا قدرت فرعون و دانش جالینوس و اشعار بلند عرب جاهلی را به ترتیب در برابر معجزهْ عصای موسی، نفَس زندگیبخش عیسی و نفوذ قرآن میگذارد. در حقیقت آنچه در ماورای عالم ماده است با جهان مادی مقایسه میکند و به خواننده میگوید: ببین که قدرت معنوی و الهی پیامبران چگونه میتواند بر عظیمترین پدیدههای مادی غالب شود.
معنای کلی این دوبیت اخیراین است: انسان اگر این خدای قادر را بشناسد، خدایی که دلی به فراخناکی و استواری کوه آفرید و انسانی که آگاه به اسرار غیب میگردد، حاضر است در راه او جان بدهد، مگر کسی که انسان نباشد و یا موجود بیارزشی مانند خس و خاری باشد.همچنین در ابیات پیشین مولانا تصرف حق را در امور محسوس بیان کرد اکنون مىخواهد که تصرف او را در جان و دل بیان کند بدین گونه که دلهاى قوى و گران سنگ را بر اثر غلبهى غضب و شهوت از جا بر مىانگیزد و چون پر کاهى در مسیر باد سر گردان مىکند و آدمى را با همه عقل و زیرکى در دام هوى و هوس و یا فکرهاى باطل مىافکند و اسیر تلقینات بىاساس و نادرست مىکند پس تصرف او محدود بامور مادى نیست تا بدان جا که دل و خرد ما نیز در تصرف اوست، ظاهر این بیت اشاره است بدین آیه: وَ اِعْلَمُوا أَنَّ اَللَّهَ یَحُولُ بَیْنَ اَلْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ[4]
[1] - تفسیر امام فخر رازى، ج 1، ص 578، محیط المحیط در ذیل: ام
[2] - الاعراف، آیهى 157
[3] - گلستان
[4] - الانفال، آیهى 24
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |