( 589)دیو را نطق تو خامش میکند |
|
گوش ما را گفتِ تو هش میکند |
( 590)گوش ما هوش است چون گویا تویی |
|
خشکِ ما بحر است چون دریا تویی |
( 591)با تو ما را خاک بهتر از فلک |
|
ای سماک از تو منوّر تا سمک |
( 592)بیتو ما را بر فلک تاریکی است |
|
با تو ای ربّ این فلک باریکی است |
( 53) صورت رفعت بود افلاک را |
|
معنى رفعت، روان پاک را |
( 594) صورت رفعت براى جسمهاست |
|
جسمها در پیش معنى اسم هاست |
دیو : یعنی شیطان، عامل گمراه کننده.
نطق تو خامش میکند: خطاب مریدان به وزیر مکّار است، یعنی سخن تو باعث می شود که شیطان سکوت کند.
گوش: حس ظاهر است.
هش: یعنی روح وجان .
گوش ما هوش است: یعنی سخن تو مارا از حس این جهانی وخاکی آزاد می کند وبه ما روح می بخشد.
فلک: کرهاى که حرکتش ذاتى و دورانى است، منطقهى هر کره را نیز فلک مىنامند[1]
سماک تا سمک: یعنی تمام عالم از بالا تا پایین.
صورت رفعت : یعنی رفعت ظاهری ومادی.اگرچه درظاهرآسمان بلند است اما آنچه درحقیقت ودرمعنی بلند است ، روح پاک مردان خداست. رفعت ظاهری در زندگی جسمی ومادی ارزش دارد وجسم درمقایسه با عالم معنا اسم است ووجود حقیقی ندارد.
(589) سخنان تو دیو را مجاب و ساکت مىکند گفتار تو گوش ما را تبدیل بهوش مىسازد. ( 590) چون تو سخن مىگویى گوش ما هشیار است تو دریاى بىکران هستى که با تو خشگیها دریا است. ( 591) اى آن که از زمین تا فلک الافلاک بوسیله تو روشن است با وجود تو خاک براى ما بهتر از افلاک است.( 592) بىوجود تو آسمان براى ما تاریک است و با تو اى ماه کى زمین تاریک خواهد بود.() با ماه روشن تو شب کجا تاریک خواهد بود و روز بىنور تو ظلمانى و تاریک است. () ما با تو در عالم خاک بر فلک دست یافتیم و بىتو اگر در افلاک باشیم چون خاک پست و بىمقدار خواهیم بود. (593) افلاک در صورت داراى رفعت و سر بلندى هستند ولى معناى رفعت و علو جانهاى پاک است.( 594) صورت بزرگى و رفعت مخصوص اجسام است و اجسام در مقابل معنى چون اسامى هستند نسبت بمسماى خود. () براى خدا نظر خود را از ما دریغ مدار و ما را نومید مکن که دوره اندوه ما بطول انجامید.
مولانا در تصویر خطاب مریدان به وزیر می گوید: سخن تو باعث میشود که شیطان سکوت کند و با وسوسهْ خود ما را گمراه نسازد. و سخن تو ما را از حس این جهانی و خاکی آزاد میکند و به جای حس ظاهر به ما روح میبخشد که قادر به سیر در حقایق و معرفت الهی است. اگر با تو در زمین باشیم یا در خاک مدفون گردیم بهتر از این است که بیتو در آسمان باشیم، زیرا نور هدایت تو همه جا را از فراز آسمان تا قعر زمین روشن نموده است. استاد فروزانفر درتفسیر این ابیات می گوید: واقعیّت آن است که سالک تا در حضور پیر است مقهور تصرف اوست بىآن که خود مستشعر باشد و اشراق باطن پیر درونسالک را تابناک مىدارد و اشراف او سبب مىشود که خواطر زشت بر دل سالک نگذارد و این، حکم و اثر مجالست و محیط آمیزش است و اختصاصى به پیر ندارد چنان که ملاقات دو تن با یکدیگر بحسب شغل و نوع معلومات و گاهى نیز شکل ظاهر، نوعى از انفعال نفسانى بوجود مىآورد با این تفاوت که پیر یا هر کسى که بسبب علو درجه از حیث قدرت مادى یا معنوى تفوق داشته باشد ممکن است که باطن آن دیگرى را مقهور و تا حدى نزدیک بهیچ و صفر، خواطرش را معطل کند و از کار بیندازد و خواه ناخواه بجاى کشاند که خود او نیز بخاطر نمىگذرانید و این نوع از تصرف غالبا بدون توجه صورت مىگیرد و اثر قهرى محیط اتصال و آمیزش است، مولانا این تغییر حالت را باشارتى از تبدیل گوش بهوش یعنى علم الیقین بعین الیقین و یا تقلید به تحقیق و از تغییر خشک یعنى احساس ظاهرى و سلوک خارجى به دریا که ادراک مجرد و یا سیر باطن است، تعبیر مىفرماید.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |