(764)حق فشاند آن نور را بر جانها |
|
مقبلان برداشته دامانها |
(765)وآن نثار نور را وایافته |
|
روی از غیر خدا برتافته |
(766)هر که را دامان عشقی نابُده |
|
زآن نثار نور بی بهره شده |
حق فشاند آن نور را: یعنی پروردگار نور هدایت انبیا واولیا را برجان خلایق افشاند.
مقبلان: نیک بختان، کسانی که بخت یارشان بود.
برداشته دامان ها: یعنی دامن خود را بالا گرفتند ونور بردامنشان نثار شد.
وایافته: یعنی برخوردار شده، نصیب آنها شده.
برتافته: یعنی روی گردان شدند.
عشقی نابُده: یعنی کسی که عشق نداشته، مضمون سخن مولانا، اقتباسی از مضمون حدیث: «انّ الله تعالی خَلقَ خلقَه فی ظُلمةٍ فَالقی علیهم مِن نُورِهِ فَمَن اَصابَه مِن ذلک النُّورِ اِهتَدی وَمَن اخطاه ضَلَّ[1]» است.
( 764) خدا آن نور را بجانها نثار کرده و آنها که بطرف او رفتهاند دامنها از آن نور برداشتهاند. ( 765) کسى که از نثار آن نور نصیب برده روى از غیر خدا بر تافته و بحق متوجه شده است.( 766) و کسى که دامنى از عشق نداشته از نثار آن بىنصیب مانده است.
پروردگار نور هدایت انبیا و اولیا را بر جان خلایق افشاند، آنها که زمینهْ ذهنی و اندیشهْ فکری مبارک و مستعدی داشتند، دامن خود را بالا گرفتند و نور حق بر دامانشان نثار شد و از غیر حق روی گردان شدند. دامنی که این نور بر آن میریزد عشق است و کسی که این دامان عشق را ندارد، از نثار نور هدایت و معرفت بیبهره است. شرط رسیدن به فیض و عنایت الهی، طلب و کوشش بنده است .
مولانا می گوید: انسانهای هدایتپذیرند، جزوی از روح مطلق و کل هستیاند و اقتضا دارد که عاشق او باشند؛ چنانکه هر بلبلی عاشق روی گل است. کشش روح آدمی به سوی حق است؛ سیلاب، از ذرات آبی است که از دریا برمیخیزد و ابر و باران میشود و باز به دریا برمیگردد. جان هم که رفتار عشقآمیز دارد، برای آن است که میخواهد دوباره به دریا حق بپیوندد. مقصود مولانا ازاین سخن آنست که فیض حق پیوسته و دائم است ولى شرط یافتن آن، طلب و عشق است و کسى که عشق و طلبى ندارد و خود را مستعد انوار فیض نمىکند بىبهره مىماند ، مانند کسى که در زیر درخت میوه دار باشد و باغبان شاخههاى درخت را مىتکاند و میوه بزیر مىافشاند، این چنین کس اگر دامن خود را بزیر شاخ گیرد میوه در دامنش مىریزد و با دامنى پر از باغ بیرون مىرود و اگر کاهلى کند و دامن بر نگیرد با دست و دامن تهى از باغ خارج مىشود، این سخن ما را متنبه مىسازد که نباید به امید دوام فیض در گوشهاى بنشینیم و دست از طلب و کار بکشیم زیرا تا عشق که سرمایهى کامیابى است از درون ما سر نزند از فیض حق بهرهور نخواهیم شد.
(767)جزوها را رویها سوی کل است |
|
بلبلان را عشق با روی گل است |
جُزْو به کُلّ : حکما مىگویند که میل طبیعى میان اجزاء عناصر و مراکز آنها وجود دارد و بدین جهت سنگ را که بهوا پرتاب مىکنیم بزمین باز مىآید و آب که تبخیر مىشود بهوا بالا مىرود و بر این اصل مبتنى است جملهى معروف: الجزء یمیل الى الکل. مولانا این قاعده را براى تایید جذب جنسیت آورده است،
( 763) هر جزء رو بطرف مبدأ کل خود دارد عشق بلبل همواره متوجه روى گل است.
(768) گاو را رنگ از برون و مرد را |
|
از درون جو رنگ سرخ و زرد را |
(769) رنگ هاى نیک از خم صفاست |
|
رنگ زشتان از سیاهابهى جفاست |
(770) صِبْغَةَ اَللَّهِ نام آن رنگ لطیف |
|
لعنة اللَّه بوى این رنگ کثیف |
(771)آنچه از دریا به دریا میرود |
|
از همانجا کآمد، آنجا میرود |
(772)از سَرِ کُه سیلهای تیزرو |
|
وز تن ما جان عشق آمیز رو |
گاو: کنایه از هرآفریده یی است که گرفتار زندگی مادی وعوارض وتعیّنات آن باشد.
مرد: یعنی مرد راه حق.
از درون جو رنگ سرخ و زرد را: یعنی رنگها ونشانه های مرد راه حق در درون اوست وبه معنویت او بستگی دارد.
رنگ هاى نیک از خم صفاست: یعنی رنگ معنوی رنگی نیست که از ترکیب یا امتزاج مواد به دست آید، رنگی است ازخم یکرنگی یا بیرنگی.
زشتان: یعنی آنها که به جمال معرفت پروردگار آراسته نباشند.
سیاه آبه: آبى آمیخته بلاى و لژن، آبى که بوسیلهى کندن جویى دراز از باتلاق جارى مىکنند و آن آب معمولا گوارا نیست.
صِبْغَةَ اَللَّهِ: برگرفته است از آیهى شریفه: صِبْغَةَ اَللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اَللَّهِ صِبْغَةً [2] مفسرین رنگ الهی را به توحید و اسلام و دین خدا و فطرت و حجت خدا تفسیر کردهاند .
آنچه از دریا به دریا میرود: مضمون سخن این است که کشش روح آدمی به سوی حق وعشق باز می گردد.
سیلهای تیزرو: یعنی سیلاب، از ذرات آبی است که از دریا برمی خیزد وابر وباران می شود وباز به دریا برمی گردد، جان انسان هم که رفتار عشق آمیز دارد برای آن است که می خواهد دوباره به دریای حق بپیوندد.
( 768) رنگ گاو را باید از بیرون تماشا کرد و سرخ و سبز و زرد آن را تمیز داد ولى رنگ مرد را از درون آن باید جستجو نمود.( 769) رنگهاى زیبا از خم صفاى الهى است و رنگهاى بد و زشت از آب سیاه جفا و غضب است.( 770) نام آن رنگ لطیف و زیبا صبغة اللَّه (رنگ خدایى) و بوى آن رنگ کثیف لعنة اللَّه لقب گرفته است.( 771) آن که از دریا برخاسته بالاخره بدریا مىرود و از همانجا که آمده به آن جا بر مىگردد.( 772) از بالاى کوهها سیل با عجله و شتاب بطرف مبدأ اصلى خود (دریا) روان است و از تن مردان جانى که با عشق آمیخته بطرف مبدأ خویش روى خواهد آورد.
بعقیدهى مولانا قیمت و امتیاز انسان بصفات و اخلاق نیک و دورى از قید و تعصب است و نژاد و گوهر و خون و رنگ سفید یا سیاه موجب امتیاز او نمىشود و این امور که زادهى اقلیم و محیط و نیز غیر اختیارى است نباید مردم را از یکدیگر جدا سازد و تفاوتى در حقوق بوجود آورد، مولانا قرنها پیش از مردم امروزین الغاى امتیازات نژادى را عنوان کرده و بر این امتیازات ریشخند زده است. این ابیات نیز ناظر بهمین است که اگر حیوانات را از روى رنگ مىشناسیم و ارزش مىدهیم، بشر را با آنها نباید قیاس کنیم زیرا تمایز و تفاضل افراد بشر بامور معنوى است از قبیل اعتقاد پاک و اخلاق نیک و بىرنگى که صفت خدایى است نه قد و قامت و رنگ پوست.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |