(1672) فعل را در غیب اثرها زادنى است |
|
و آن موالیدش به حکم خلق نیست |
(1673) بىشریکى جمله مخلوق خداست |
|
آن موالید ار چه نسبتشان به ماست |
(1674) زید پرانید تیرى سوى عمر |
|
عمر را بگرفت تیرش همچو نمر |
(1675) مدت سالى همىزایید درد |
|
دردها را آفریند حق نه مرد |
(1676) زید رامى آن دم ار مرد از وجل |
|
دردها مىزاید آن جا تا اجل |
(1677) ز آن موالید وجع چون مرد او |
|
زید را ز اول سبب، قتال گو |
(1678) آن وجع ها را بدو منسوب دار |
|
گر چه هست آن جمله صنع کردگار |
(1679) همچنین کشت و دم و دام و جماع |
|
آن موالید است حق را مستطاع |
موالید: فرزندان، زادگان از چیزى (جمع مولود)، در اصطلاح متکلمین، آثار و افعالى که بر فعل مترتب باشد. زایدن افعال از فعلی. تولید از اصطلاحات معتزلیان است، بعقیدهى اینان، افعال یا بىواسطه از انسان صادر مىشود و در آن صورت او «فاعل مباشر» است و یا بوساطت فعل دیگر هم از وى که در آن حال «فاعل بالتولید» است، گاهى نیز فعل را «مباشر» و یا «تولید» گویند و بنا بر این، تولید ایجاد فعل است بوساطت فعل دیگر مانند حرکت دست و حرکت کلید و باز کردن قفل که فعل و عمل نخستین بدون واسطه و فعل مباشر است و عملهاى پس از آن که متعاقب و بواسطهى آن حصول مىپذیرد تولید است، این نظر مبتنى است بر مسالهى خلق اعمال و جبر و اختیار که پیشتر دربارهى آن سخن گفتهایم، معتزله مىگویند فعل مباشر و تولید هر دو، مستند بقدرت آدمى است و فرقى میان آنها در استناد به انسان وجود ندارد مگر از آن جهت که یکى بىواسطه و دیگرى با واسطه در وجود مىآید. اشعریان، میانهى اعمال انسان فرقى نمىگذارند و همهى آنها را راسا فعل حق تعالى و به ایجاد وى تصور مىکنند و این اصطلاح «تولید» را هم بکار نمىبرند زیرا عقیدهى آنها چنین است که همه کائنات بىواسطه بحق ارتباط دارند و به ارادهى او حصول مىپذیرند. از جملهى اعتراضات اشعریه بر معتزله یکى اینست که فاعل و کنندهى عملى ممکن است قبل از اتمام عمل بمیرد ولى آثار و افعال مترتب بر فعل او باقى بماند مانند کسى که تیرى بسوى دیگرى رها کند و پیش از رسیدن تیر بهدف، او خود بمیرد ولى تیر بهدف بخورد و آثار آن از جراحت و چرک آوردن، دوام یابد تا منجر بمرگ او شود، در این حال آن که تیر افکنده وجود ندارد ولى افعال و آثار بتعاقب و پیاپى حادث مىگردد و بنا بر این، نسبت آنها به انسان تیر انداز، روا نیست.
از میانهى معتزله، ابراهیم بن سیار معروف به نظام هم معتقد بوده است که افعال متولده مستند بفعل حق تعالى است. مولانا نیز بر وفق عقیدهى اشعریه همهى افعال را مستند بحق تعالى دانسته است، تمثیل او دربارهى زید «زیدٌ رامى» و حدوث آلام و مرگ عمرو که تیر خورده است بعینه در کتاب الارشاد تالیف امام الحرمین ابو المعالى عبد الله بن ابى محمد عبد الملک جوینى (متوفى 478) مذکور است.[1]
براىتوضیح بیشتر مىگوییم که هر یک از سخنان و کارهاى انسان در خود او و دیگران بىهیچ شک انعکاسى بجا مىگذارد، بسیارى از آنها ممکن است بدون قصد و التفات صورت گیرد، این انعکاس، نسبتى با شخصیت و حیثیت انسان در همنشینان او و خانوادهاش و در افراد جامعه دارد و چه بسا که مردم را بتقلید و یا مخالفت او بر انگیزد و بدین مناسبت عمل آدمى را مىتوان به سنگی که در استخر مىافکند تشبیه نمود که از انداختن آن، دوائر و موجهاى متعدد پشت سر هم بر سطح آب نقش مىبندد اما سنگ بعمق فرو مىرود و بتک آب فرو مىنشیند همچنین گفتار و کردار آدمى چون عرض است فنا مىپذیرد ولى آثار آن ممکن است بروزگار دراز باقى ماند و آثار آن از شخصى بشخصى و از دورى بدور دیگر منتقل گردد این آثار موالید عمل است و در اختیار انسان نیست ولى مترتب بر قول و عمل اوست پس آدمى نباید در سخنى که مىگوید یا کارى که مىکند ازین نتایج غفلت ورزد و باید متوجه باشد که سخن و کار او ممکن است که سبب هدایت و گمراهى یک یا چند تن یا چندین نسل گردد.
نمر: بفتح اول و سکون دوم و نیز بکسر دوم، پلنگ است.
رامى: تیر انداز.
وجل: بفتح اول و دوم، ترس. بیم
وجع: یعنی درد
جماع: یعنی گرد آمدن باهم وهمخوابگی.
مستطاع: امرى که در استطاعت و توانایى کسى باشد، اسم مفعول است از استطاعت. مقدور وممکن
( 1672) کارى که از اشخاص سر مىزند آثارى در باطن آنها است که بطور قطع آن آثار بوجود خواهد آمد و زائیده آن کار است و بوجود آمدن آن آثار در دست خلق نیست. ( 1673) بلکه فقط بدون شرکت کسى مخلوق خداست اگر چه از آثار کار ما بوده و منسوب بما است.( 1674) زید عمرو را نشان کرده تیرى مىاندازد و تیرش بهدف رسیده عمرو را مجروح مىسازد.( 1675) یک سال عمرو درد مىکشد و رنج مىبرد این درد را خدا آفریده است نه زید و عمرو( 1676) حال اگر جراحت التیام نیافت البته عمرو همواره در رنج است تا منتهى بمرگ او شود. ( 1677) اکنون که از اثر درد و رنج عمر عمرو به آخر رسیده و مرد زید را که مسبب اولیه بوده باید قاتل شمرد. ( 1678) آن درد و رنجها را هم که سبب مرگ شدهاند باید بزید نسبت داد اگر چه مخلوق و مصنوع خدا بودهاند. ( 1679) همچنین است کسب و تجارت و سخن گفتن و دام گستردن و جماع کردن که اینها آثار و موالیدى دارند که در تحت اراده و قدرت خداوند است.
[1] - الارشاد، طبع مصر، ص 234- 230، شرح عقائد نسفیه، طبع مصر، ص 156، تعریفات جرجانى، کشاف اصطلاحات الفنون، در ذیل: تولید، مباشره.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |