( 1829)دوست دارد یار این آشفتگی |
|
کوشش بیهوده به از خفتگی |
( 1830)آن که او شاه است او بیکار نیست |
|
ناله از وی طرفه، کو بیمار نیست |
( 1831)بهر این فرمود رحمان ای پسر |
|
«کلّ یوم هو فی شأن» ای پسر |
( 1832)اندر این ره میتراش و میخراش |
|
تا دم آخر، دمی فارغ مباش |
( 1833)تا دم آخر، دمی آخر بود |
|
که عنایت با تو صاحب سرّ بود |
( 1834)هر چه میکوشند، اگر مرد و زن است |
|
گوش و چشم شاه جان بر روزن است |
آشفتگی: یعنی حرکاتی که هدفمند بهنظر نرسد.
کوشش بیهوده به: یعنیتلاش یک امر ضروری و اجتناب ناپذیر است؛ اگر چه هدفمند بهنظر نرسد.کمترین فایدهى کار و کوشش اگر چه بظاهر بىهوده باشد نشاط درون و صحت بدن است.
آن که او شاه است او بیکار نیست: خداوند متعال نیز دائم در کار و در موقعیت جدید است. در سوره الرحمن میخوانیم: «یَسْأَلُهُ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ»:تمام کسانى که در آسمانها و زمین هستند از او تقاضا مىکنند، و او هر روز در شأن و دست در کاری دارد! [1] خداى تعالى همیشه بر کار است با اینکه نیاز و حاجت در ساحت کمال او راه ندارد و موصوف است به صفت « فعال »[2] و چون او با وجود بىنیازى همیشه در کار است ما بندگان که سرا پا نقص و نیازیم و حاجت به استکمال داریم هرگز نباید که دست از کار و کوشش باز داریم.
دم آخر: نفس واپسین.
شاه جان: کنایه است، یعنی خداى تعالى.
هر چه میکوشند...:بیت اخیر، ظاهرا ناظر است بمضمون آیهى شریفه: فَاسْتَجابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّی لا أُضِیعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْکُمْ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثى (پس پروردگار ایشان دعاى آنها را به اجابت رسانید زیرا من آن خدایم که عمل هیچ کار آورى را چه مرد و چه زن تباه نمىکنم.)[3]
( 1829) این آشفتگى را یار دوست دارد چرا که کوشش بىهوده بهتر از خواب با غفلت است.( 1830) کسى که شاه است هیچ گاه بىکار نیست و با اینکه احتیاجى ندارد کار مىکند و عجب از ناله کسى که بیمار نیست.( 1831) نظر بهمین در قرآن فرموده است که کل یوم هو فى شأن. ( 1832) در این راه کوشش کن و یک دم فارغ و بىکار منشین. ( 1833) تا آن دم آخر کوشش کن تا شاید آخر دمى عنایت خداوندى با تو دمساز گردد.( 1834) هر کس از مرد و زن که کوشش مىکنند چشم شاه مراقب او است.() این سخن طولانى است بر گردیم به قصه خواجه و طوطى.
سخن دربارهْ رابطه پروردگار با بندگان است. انسانِ سالک همواره و در همه حال باید در حال کوشش و تلاش، جهت تقویت ارتباط بیشتر با پروردگار باشد و در مسیر سیر و سلوک الیالله دمی بیکار نباشد، زیرا سستی و تنبلی، سرطانی است که اگر ویروس آن در سالک نفوذ کند، رابطه را منقطع میسازد و سالک در سراشیب هلاکت و نابودی قرار میگیرد. بنابراین مولانا میگوید: کوشش یک اصل و تلاش یک امر ضروری و اجتناب ناپذیر است؛ اگر چه هدفمند بهنظر نرسد.کمترین فایدهى کار و کوشش اگر چه بظاهر بىهوده باشد نشاط درون و صحت بدن است به اضافه، تمرین بر عمل و علاوه بر آن که گاه فایدهاى که منظور نبوده و در خاطر نگذشته است بر عمل مترتب مىگردد و کمترین زیان بىکارى، خو گرفتن به سستى و اهمال و باز ماندن از پیش رفت است بدین جهت آشفتگى که مستلزم طلب است، مطلوب خدا یا ولى کامل تواند بود. «روایت شده است که رسول علیه السلام بر شخصى گذشت و باو هیچ التفات نفرمود، چون باز گشت بر وى التفاتى کرد صحابه پرسیدند که این چه سر بود فرمود اول بىکار بود و شیطان قرین او بود چون بر گشتم خطى بر زمین مىکشید، شیطان را با او ندیدم التفات کردم.»[4] بگفتهى حکیم نظامى گنجوى[5]:
غافل منشین ورقى مىخراش ور نتوانى قلمى مىتراش
برای جلب عنایت یار و پروردگار تا دمآخر باید کار کرد، چرا که خداوند متعال نیز دائم در کار و در موقعیت جدید است. پس اصل بر حرکت میباشد، زیرا حق شاهد اعمال درونی و بیرونی توست: «گوش و چشم شاه جان بر روزن است». حتی اگر بیمار هم نیستی، ناله را فراموش مکن و تا لحظهْ آخر بکوش و بدان که سرانجام لحظهای خواهد آمد که عنایت حق با تو همراز و همراه شود و اسراری از غیب با تو بگوید.
[1] - سوره الرحمن، آیه 29
[2] - هود، آیهى 107
[3] - آل عمران، آیهى 195.
[4] - شرح ولى محمد اکبر آبادى، طبع لکناهو، ج 1، ص 132.
[5] - مخزن الاسرار، ص 25
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |