(110) علت عاشق ز علتها جداست |
|
عشق اصطرلاب اسرار خداست |
(111)عاشقی گر زین سَر و گر ز آن سر است |
|
عاقبت ما را بد آن سَر رهبر است |
(112)هر چه گویم عشق را شرح و بیان |
|
چون به عشق آیم، خجل مانم از آن |
(113)گر چه تفسیر زبان روشنگر است |
|
لیک، عشق ِبیزبان روشنتر است |
(114)چون قلم اندر نوشتن میشتافت |
|
چون به عشق آمد، قلم بر خود شکافت |
(115)عقل، در شرحش چو خر در گل بخفت |
|
شرح عشق و عاشقی، هم عشق گفت |
(116)آفتاب آمد دلیل آفتاب |
|
گر دلیلت باید، از وی رو متاب |
علت : یعنی بیماری ،ناراحتی
عشق: ازارسطو در تعریف عشق نقل مىکنند:« هو عمى الحس عن ادرک عیوب المحبوب.» یعنی نابینایی از دریافت عیوب معشوق.
بگفته استاد فروزانفر: عشق مانند امور وجدانى است که راه معرفت آنها حصول آنهاست و تعبیر و بسط مقال توانایى آن ندارد که آنها را خوب و تمام بیان کند ولى همین که حاصل شد خود را بیان و تفسیر مىکند و پرده از حقیقت خویش بر مىگیرد، عشق نیز وقتى ادراک مىشود که آدمى بعشق متحقق گردد ولى عبارت، هر اندازه که فصیح و روشن باشد از اداء مفهوم آن کوتاه مىآید و بدین نظر گفتهاند:
پرسید یکى که عاشقى چیست گفتم که چو ما شوى بدانى
عشق مانند سایر اجزاء جهان حقیقتى است سیال و مواج و توقف و درنگ ناپذیر، جان و حقیقت آدمى نیز درین حکم با عشق شریک و هم آهنگ است پس هر چه در وصف عشق گفته شود راجع است بمرتبهاى از مراتب ظهور و جلوهى آن و نیز حالت بر خورد و زاویهى نظر آن کس که عشق را وصف کرده است که آن نیز پیوسته در تغیر است و بنا بر این عشق را چنان که هست و شاید صفت نتوان گفت و گوینده حق دارد که از وصف خود شرمسار باشد، از دگر سوى هر مرتبه از ظهور عشق، عاشق را به نسبت در مراحل معرفت و مدارج کمال پیش تر مىبرد و ادراکش در نتیجه قوى تر و نافذ تر مىگردد وز آن پس عشق را بچشم دقیقه یاب و بصیرتى پرده شکاف مىنگرد و چیزها مىبیند که از پیش ندیده بود و بنا بر این از آن چه یافته بود خجل مىگردد و استغفار آغاز مىکند و اگر عشق را هر آنى جلوهاى نباشد بىگمان عاشق در حالت خویش پایدار نمىماند و دل سرد مىشود. و اگر بگوییم که چون عشق صفت حق است و صفات وى چنان سعه و گسترشى دارد که وصف بدان محیط نمىگردد و زبان از بیان آن قاصر است هم با افکار مولانا مناسبت دارد و پذیرفتنى است :
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |