( 2066)از حدیث اولیا، نرم و درشت، |
|
تن مپوشان، زآنکه دینت راست پشت |
( 2067)گرم گیرد، سرد گیرد، خوش بگیر |
|
تا ز گرم و سرد بجهی، وز سعیر |
( 2068)گرم و سردش نو بهار زندگی است |
|
مایه صدق و یقین و بندگی است |
( 2069)زآن، کز او بُستان جانها زنده است |
|
زین جواهر، بحر دل آگنده است |
( 2070)بر دل عاقل هزاران غم بود |
|
گر ز باغ دل خلالی کم شود |
از حدیث اولیا، نرم و درشت : یعنی از سخنان سرد مردان راه حق دلگیر نشوید که سخنان درشت آنها نیز به سود شماست.
تا ز گرم و سرد بجهی، وز سعیر: یعنی تحمل عتاب اولیای شما را از ناملایمات روزگار و از دوزخ میرهاند.
سعیر: یعنی آتش و دوزخ.
آن کز او بُستان جانها زنده است: یعنی پروردگار.
جواهر: یعنی سخنان مردان حق و اولیای خدا. منظور مولانا این است که: سخنان اولیای و واصلان به حق، جواهری است از جانب پروردگار که دریای دل را پُر و بوستان جان ما را زنده و سرسبز میکند.
عاقل: کسی است که تعقّل و نیروی ذهنی او، در راه معرفت حق به کار افتاده باشد.
خلال: یعنی هر چیز باریک و اندک؛ در مورد دل اشاره به احوال لطیف قلبی است. منظور مولانا این است که: عاقلان و خداشناسان اگر شور و حال خود را از دست بدهند بسیار غمگین میشوند.
( 2066) از فرمایشات اولیا از هر قبیل که باشد کناره نکن زیرا که پشت بند دین تو است.( 2067) گرم گوید یا سرد تو بخوشى استقبال کن تا از شنیدن و دیدن این سرد و گرمها از آتش مستخلص شوى( 2068) گرم و سرد فرمایشات و عملیات ایشان نو بهار زندگى و مایه صدق و یقین و بندگیست.( 2069) چرا که جانها از آن بستان زنده و دریاى دلها از آن گوهر آکنده است.( 2070) اگر از باغ دل بقدر خلالى کم بشود هزاران غم بر دل عاقل هجوم خواهد کرد.
در این ابیات مولانا به بیان دیگر سخن منسوب به پیامبر(ص) را تفسیر می کند : انفاس پاک مردان حق در روح مریدان همان اثر را می گذارذ که بهار در زندگی درختان دارد، واگر پیامبر(ص) فرموده است که از« سرمای بهار تن مپوشانید» منظور این است که از سخنان سرد مردان راه حق دلگیر نشوید که سخنان درشت آنها نیز به سود شماست و تحمل عتاب اولیای شما را از ناملایمات روزگار و از دوزخ میرهاند.
( 2071) گفت صدیقه که اى زبدهى وجود |
|
حکمت باران امروزین چه بود؟ |
( 2072)این ز بارانهاى رحمت بود یا |
|
بهر تهدید است و عدل کبریا |
( 2073)این از آن لطف بهاریات بود |
|
یا ز پاییزى پر آفات بود |
( 2074)گفت این از بهر تسکین غم است |
|
کز مصیبت بر نژاد آدم است |
( 2075)گر بر آن آتش بماندى آدمى |
|
بس خرابى در فتادى و کمى |
( 2076)این جهان ویران شدى اندر زمان |
|
حرصها بیرون شدى از مردمان |
صدّیقه: لقب عایشه است.
زبدهى وجود: اشاره به پیامبر(ص) است.
باران امروزین: سوال عایشه از پیامبر است که بارانی که امروز بارید از کدام نوع باران هاست؟ آیا باران رحمت بود یا باران تهدید.
عدل کبریا: یعنی برای اجرای عدالت.
گفت این از بهر تسکین غم است: پیامبر(ص) می فرماید: باران غیبی امروز باران رحمت بود برای تسکین اندوهی که در اثر مسائل تلخ زندگی ودر گذشت یاران، به انسان دست می دهد .
حرصها بیرون شدى از مردمان: یعنی واگر این باران تسکین الهی نبود حرص وآرزو که عامل درونی حرکت وتلاش ماست از میان می رفت.
( 2071) عایشه با حال ادب و خشوع و صدق در حالى که عشق در سینه او در جوش و خروش بود سؤال کرد. که اى خلاصه عالم هستى و اى زبده عالم وجود حکمت باران امروز چه بود؟( 2072) آیا این از بارانهاى رحمت بود یا باران تهدید و اجراى عدالت.( 2073) از بارانهاى لطف بهارى بود یا از آفات پائیزى.( 2074) فرمود این باران براى تسکین غم مصیبتى بود که بر نژاد آدم وارد شده.( 2075) اگر با همان آتش غم اولاد آدم باقى مىماند بس خرابیها اتفاق مىافتاد.( 2076) حرص از دلها بیرون مىرفت و این عالم تبدیل بویرانه مىگردید.
سوالی که در این ابیات مطرح شده معطوف به سوال قبلی عایشه است در ابیات پیشین گذشت که پیامبر در پاسخ فرمود : باران غیب یا باران الهی گاه مانند بهار زندگی بخش است وگاه چون خزان نشانهْ قهر الهی است وبرای اجرای عدالت پروردگار در مورد بد کاران. دراینجا عایشه می پرسد که: این باران امروز کدام باران از این دوگونه باران غیب بود؟.پیامبر(ص) می فرماید: باران غیبی امروز باران رحمت بود برای تسکین اندوهی که در اثر مسائل تلخ زندگی ودر گذشت یاران، به انسان دست می دهد، واگر این تسکین وفراموشی وغفلت نمی بود دنیا ویران می شد وحرص وآرزو که عامل درونی حرکت وتلاش ماست از میان می رفت.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |