(2655)مرد گفت اکنون گذشتم از خلاف |
|
حکم داری تیغ برکش از غلاف |
(2656)هرچه گویی من تو را فرمان برم |
|
در بد و نیک آمد آن را ننگرم |
(2657)در وجود تو شوم من منعدم |
|
چون محبّم، حبُّ یعمیو یصمّ |
(2658)گفت زن آهنگ برّم میکنی |
|
یا به حیلت کشف سرم میکنی |
(2659)گفت والله عالم السّرّ الخفی |
|
کافرید از خاک آدم را صفی |
حکم داری...: هر حکمی که دربارهْ من داری تیغ فرمانت را از نیامِ کامت برکش و بیرون آر.
در بد و نیک آمد: یعنی عاقبت کار که نمی دانم بد یا نیک خواهد شد.
منعدم: یعنی معدوم، نیستى پذیر، عدم پذیر، فانی شدن، محو شدن.
مُحبّ:یعنی دوستدار وعاشق، اشاره دارد به حدیث « حبُّک الشّیءَ یُعمی ویُصم»(دوست داشتن چیزی، تو را کور وکر می کند)[1]
عالم السر الخفى: داناى راز نهان، از اوصاف الهى است.
صفیالله: یعنی دوست خالص خدا.
مرد عرب گفت: اینک از نزاع و ستیز گذشتم، هر حکمی که دربارهْ من داری تیغ فرمانت را از نیامِ کامت برکش و بیرون آر. هر امری به من بکنی من آن را خواهم پذیرفت و هرگز به نیک و بد آن فرمان کاری ندارم. من در وجود تو فانی میشوم، زیرا عاشقم و عشق، چشم و گوش آدمی را کور و کر میسازد. زن گفت: آیا از این سخنان میخواهی به من محبت کنی یا با این حیله از درون من آگاه شوی؟ مرد گفت: آنچه میگویم حقیقت دارد و خدا بر سر شاهد است، سوگند به خدایی که عالِم به اسرار است، خدایی که آدم را از خاک آفرید، اما پاک و باصفا. تو را به حقِ شکیبایی پدران و مادران (آن کف) و شکیبایی بیکرانهْ پروردگار، آن دریای صاف، باور کن که این سخن، نه آزمودن توست و نه لاف و دروغ است.
واقعیت این است که:دوستى و محبت از دیدن خوبیها و منفعتها سر چشمه مىگیرد، محبت تا وقتى پایدار مىماند که این دید و احساس بر جاى خود است، با دیدن عیب و نقص و ضرر، دوستى بچیزى نمىگراید و اگر حصول یافته باشد، زوال مىپذیرد، دوست، ملامت نمىشنود و تحمل شنیدن عیب محبوب ندارد بدین جهت محبت را مایهى کورى و کرى شمردهاند، مىتوان گفت که انسان تا از دیدن و شنیدن معایب، کور و کر نشود بسوى محبت نمىگراید زیرا محبت امرى عاطفى است و دیدن معایب و محاسن و سنجش آنها با یکدیگر از جنس ادراک است که عقل بر عهده دارد.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |