نقدی بر معتزله
( 61)چشم حس را هست مذهب اعتزال |
|
دیدهْ عقل است سنی در وصال |
( 62)سخرهْ حساند اهل اعتزال |
|
خویش را سنی نمایند از ضلال |
( 63) هر که در حس ماند او معتزلی است |
|
گرچه گوید: سُنّی ام از جاهلی است |
( 64)هر که بیرون شد ز حس سنی وی است |
|
اهل بینش چشم عقل خوشپی است |
( 65)گر بدیدی حس حیوان شاه را |
|
پس بدیدی گاو و خر الله را |
( 66)گر نبودی حس دیگر مر تو را |
|
جز حس حیوان ز بیرون هوا |
معتزله: نام فرقهای است که در اواخر دوران خلافت بنی امیه ظهور کرد و مذهب آنان را اعتزال گویند. مؤسس آن شخصی بنام «واصل بن عطا» از شاگردان حسن بصری بود. ظهور این فرقه موجب نهضت فکری و فلسفی در عالم اسلام شد، بهطوریکه جزء یکی از سه مکتب بزرگ کلامی به حساب میآید. در باره نامیده شدن آنان به معتزله گونه گون سخن گفتهاند. آن چه شهرت یافته آن است که وى با استاد خود، حسن بصرى، بر سر اینکه مسلمانِ مرتکبِ گناه کبیره همیشه در عذاب جهنم خواهد بود یا نه، اختلاف پیدا کرد و استاد کناره گرفت و او گفت «اِعتَزَلَ مِنّا».
مقابل معتزلیان اشعریاناند، یا به گفته مولانا پیروان سنّت- که براى شناخت حقیقت تنها از قرآن و حدیث بهره گیرند. معتزلیان حسن و قبح عقلى را مىپذیرند و امر و نهى پروردگار را تابع مصلحت و مفسدهاى که در متعلق این دو است مىدانند. نیز گویند پروردگار را تنها با عقل مىتوان درک کرد و دیده حسى او را نمىتواند دید چه در دنیا و چه در آخرت. حالى که اشعریان امر و نهى الهى را مطلق مىدانند و با استناد به ظاهر آیه «وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ إِلى رَبِّها ناظِرَةٌ» [1] گویند در قیامت خدا به چشم حسى دیده مىشود.
حس حیوان: یعنی حس مادی و حیوانی یا همان حس ظاهر.
شاه: یعنی پروردگار که با حس حیوانی مشاهده او امکان ندارد.
( 61) چشم حس مذهب اعتزال دارد و منکر دیده شدن خداوند است ولى دیده عقل در هر مرحله مذهب اهل سنت دارد (که مىگویند خدا را مىتوان دید). ( 62) اهل اعتزال سخره حس بوده و خود را از روى گمراهى اهل سنت نمایش مىدهند. ( 63) هر کس در حس ظاهرى اسیر شده و باقى ماند او از معتزله است گر چه از روى نادانى خود را اهل سنت تصور کند. ( 64) هر کس از حس بیرون آمد او اهل سنت است بلى اهل بینش چشم حس خود را بسته و با چشم عقل مىنگرند. ( 65) اگر حس حیوانى شاه بین بود بایستى هر گاو و خرى خدا را دیده باشد.( 66) اگر جز حس حیوانى حس دیگرى که بیرون از هواست نداشتى.
مولانا میگوید: دیدگان حسی و ظاهری، روش معتزله را دارد؛ یعنی منکر شهود حق تعالی است. ولی دیدگان حس باطنی و عقل معرفتیاب، روش سُنّیها را دارد؛ یعنی به شهود حق ایمان دارد. آنها که میخواهند با حس ظاهر همه چیز را درک کنند، معتزلهاند اما دیده و عقل خداجو، با پیروی از سنّت و با اعتقاد راسخ، وصال حق را ممکن میبیند. معتزلیها که اسیر حواسّ ظاهرند، از روی گمراهی، خود را سنّی و مؤمن میدانند. اما برای آن که سنّی و مؤمن حقیقی باشیم باید رابطههای حسی را رها کنیم و از منظر چشم و عقل خداجو و حس باطنی به هستی نگاه کنیم، زیرا عقل خداجو و معرفت یاب و حس باطنی دارای بینش لازم برای دیدن حقیقت هستند.
( 67)پس بنی آدم مُکرّم کی بُدی |
|
کی به حسّ مشترک محرم شدی |
( 68)نامصور یا مصور گفتنت |
|
باطل آمد بی ز صورت رفتنت |
( 69)نامصور یا مصور پیش اوست |
|
کو همه مغز است و بیرون شد ز پوست
|
( 70)گر تو کوری نیست بر اعمی حرج |
|
ورنه رو کالصبر مفتاح الفرج |
( 71)پردههای دیده را داروی صبر |
|
هم بسوزد هم بسازد شرح صدر |
مُکَرَّم: گرامى داشته. برگرفته است از آیه « وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنِی آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِی اَلْبَرِّ وَ اَلْبَحْرِ.»[2]
حس مُشترک: مراد حواس ظاهری است که مشترک میان حیوان و انسان است.قوّه یی است که همه صور محسوس را که در حواس پنجگانه مرتسم شود مىپذیرد. به عبارت روشن تر درتعریف حس مشترک گفته اند: قوه یی است که در آن صُوَر جزئیاتِمحسوس مُرتسِم می شود وپنج حس ظاهر رابط یا جاسوس حسّ مشترک اند.[3]محل حس مشترک را تجویف اول از تجاویف سه گانهْ دِماغ دانسته اند.[4]
مُصَوَّر: (اسم مفعول عربى از باب تفعیل) نگاشته، نقش شده، صورت پذیرفته.
بر اعمی حرج:یعنی بر نا بینا گناهی نیست، اشاره دارد به آیه« لیس علی الاعمی حرج»[5]
پردههای دیده: یعنی حجابهایی که مانع دیدن حقیقت میشود.
حَرَج: تنگى، سختى، دشوارى.
الصَّبرُ مِفتاحُ الفَرج: شکیبایى کلید گشایش است.
شرح صدر:یعنی گشایش سینه، گشادگى خاطر ،گشودن در های غیبی و حقایق الهی به سوی تو، اشاره دارد به آیه:«أَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ»:آیا ما سینه تو را گشاده نساختیم،[6]
( 67) بنى آدم کى مکرم بود [اشاره به آیه شریفه وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنِی آدَمَ ... یعنى ما بنى آدم را گرامى داشته...] و چگونه به حس مشترک محرم بود. ( 68) پیش از آن که از قید صورت رهایى یابى چه او را داراى صورت یا عارى از صورت بخوانى سخن تو پوچ و باطل است. ( 69) دارنده صورت و عارى از صورت هر دو نزد کسى است که از پوست بیرون آمده و مغز خالص است. ( 70) اگر کور هستى بر کور حرفى نیست و اگر کور نیستى و نمىبینى برو صبر کن که صبر کلید گشایش است (الصبر مفتاح الفرج). ( 71) صبر یک داروئیست که هم پردههاى دیده را مىسوزاند و هم سینه را گشایش مىبخشد .
مولانا میگوید: غیر از حس حیوان و کششهای مادی، حس دیگری به نام حس باطن وجود دارد که انسان به سبب همین حس، «مُکرّم» شده است. اگر حواس باطنی و عقل معرفتیاب نبود، انسان گرامی و ارجمند شمرده نمیشد و نمیتوانست بهوسیله حس مشترک، محرم اسرار الهی شود. چون اگر این چنین بود، گاو و الاغ هم میتوانستند حق را مشاهده کنند. برای مشاهده حضرت حق و ادراک امور غیبی، حس دیگری به انسان عطا شده است تا بتواند به کمک آن، حقایق جهان دیگر را کشف و شهود نماید.
مولانا میگوید: برای شناخت حقیقت (پروردگار) هیچ فرقی بین معیارهای عالم صورت و معیارهای ماورای این عالم (نامصوّر)، نیست؛ بلکه آنچه اهمیت دارد این است که خود از عالم صورت رسته باشی و هستی مادی را نبینی. حقیقت این است که تمام میزانها و معیارهای صوری و معنوی نزد او نیز هست اما او خود از پوست و از عالم صورت بیرون است. تنزیه و تشبیه حقیقی حضرت حق را تنها کسانی قادرند رعایت کنند که از پوست فهم صوری و ادراک تخیلی و بند اوهام، رهیده و با چشم باطن به مقام حقیقت نائل شده باشند.
مولانا میگوید: « لیس علی الاعمی حرج» اگر تو هنوز چشم باطن نداری و حقیقت او را نمیبینی، گناهی نیست، همانگونه که خداوند میفرماید: و اگر چشم باطن داری، به سلوک در طریق کمال ادامه بده و صبور باش که صبر کلید گشایش کارهاست. صبر و همراه با آن عبادت و ریاضت، حجاب را از پیش چشم دل برمیدارد و سینه و درون را گشوده میکند، خداوند نیز میفرماید: « أَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ»ای پیامبر! آیا سینه تو را برای دریافت حقایق گشاده و خاطرت را آسوده نکردیم.
مدّعى دیده است اما با غرض پرده باشد دیده دل را غرض
حق همىخواهد که تو زاهد شوى تا غرض بگذارى و شاهد شوى
2872- 2871 / د /6
[1] - قیامة،آیه 22- 23)
[2] - اسراء، 70
[3] - تعریفات میر سیّد شریف، ص 76
[4] - کشاف اصطلاحات الفنون، ج 1، ص 304
[5] - سوره فتح، آیه 17
[6] - انشراح آیه 1
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |