وجوب حُرمت واحترام به آل رسول (ادامه1)
( 2203)آنچه گفت آن باغبان بوالفضول |
|
حال او بد دور از اولاد رسول |
( 2204)گر نبودی او نتیجهْ مرتدان |
|
کی چنین گفتی برای خاندان |
( 2205)خواند افسونها شنید آن را فقیه |
|
در پیش رفت آن ستمکار سفیه |
( 2206)گفت ای خر اندرین باغت که خواند |
|
دزدی از پیغامبرت میراث ماند |
( 2207)شیر را بچه همیماند بدو |
|
تو به پیغامبر بچه مانی بگو |
( 2208)با شریف آن کرد مرد ملتجی |
|
که کند با آل یاسین خارجی |
( 2209)تا چه کین دارند دایم دیو و غول |
|
چون یزید و شمر با آل رسول |
بوالفضول: یعنی پرگو وبیهوده گو.
نتیجهْ مرتدان: یعنی از نسل کسانی که از دین برگشته اند.
خاندان: خاندان پیامبر(ص) واولاد علی(ع) است.
سر از چرخ بر گشتن: در اثر چرخیدن دچار دوران سر شدن.
حال او بُد: در خور خود او بود، سزاوار او بود.
مرتد: از دین بر گشته، و آن دو قسم است: ملى و فطرى. مرتد ملى غیر مسلمان بُوَد که مسلمان شود، سپس از دین بر گردد. و مرتد فطرى کسى است که مسلمان زاده است سپس مسلمانى را رها مىکند.
در اسلام تهمت زنا بر زن یا به مرد نهادن، که آن را قذف گویند، گناهى است بزرگ.
شنیدن: پذیرفتن.
مُلتَجِى: (اسم فاعل از التجاء: پناه آوردن) در اینجا مقصود از ملتجى کسى است که براى خلاصى از ورطهاى مخلصى مىطلبد چنان که باغبان جدا کردن یاران را از هم مخلص خویش ساخت.
آل یاسین: خاندان رسول:«سَلَامٌ عَلَى إِلْ یَاسِینَ»:سلام بر آل یاسین![1]
سَلامٌ عَلى آلِ طه وَ یاسِین سَلامٌ عَلى آلِ خَیرِ النَّبیّین
(جامى)
خارجى: برون از دین. که از اطاعت امام مسلمانان سر باز زند.
الکلام، آن باغبان به قدری سخنان نیرنگآمیز به گوش فقیه خواند که او نیز حرفها را باور کرد. آنگاه باغبان ستمکار به دنبال سید روان شد. به سید گفت: ای الاغ! چه کسی تو را به این باغ دعوت کرده؟ آیا دزدی و سرقت، میراثی است که از رسولالله(ص) برای تو مانده است؟ باغبان با سید آن کرد که خوارج، با خاندان پیامبر کردند. کینهای که شیطان و غول بیابانی و بهطور کلی، گمراهانی امثال یزید و شمر در حق اولاد پیامبر داشتند، باغبان نیز همان کینه را داشت و انتقام گرفت.
( 2210)شد شریف از زخم آن ظالم خراب |
|
با فقیه او گفت ما جستیم از آب |
( 2211)پای دار اکنون که ماندی فردو کم |
|
چون دهل شو زخم میخور در شکم |
( 2212)گر شریف و لایق و همدم نیام |
|
از چنین ظالم تو را من کم نیام |
( 2213)مر مرا دادی بدین صاحب غرض |
|
احمقی کردی تو را بس العوض |
( 2214)شد ازو فارغ بیامد کای فقیه |
|
چه فقیهی ای تو ننگ هر سفیه |
( 2215)فتویات این است ای ببریدهدست |
|
کاندر آیی و نگویی امر هست |
2216)این چنین رخصت بخواندی در وسیط |
|
یا بده است این مسئله اندر محیط |
( 2217)گفت حق استت، بزن، دستت رسید |
|
این سزای آنکه از یاران برید |
از آب جستن: بیشتر کنایه از «رهیدن از خطر» است، لیکن در اینجا «جستیم از آب» به معنى: «بر ما گذشت» و «بر ما پایان یافت» به کار رفته است.
ببریده دست: نفرین است و در آن ایهامى است به دزدى که کیفر آن بریدن دست است.
الوَسیط: الوسیط فى الفروع کتابى است در فقه تألیف امام محمد غزالى (وفات 505 ه ق).
محیط: نام چند کتاب است در فقه، از جمله: المحیطُ البُرهانِى فِى الفِقه النُّعمانى، تألیف برهان الدین محمود حنفى (وفات 616 ه. ق)
حال سید از ضربات آن ستمکار وخیم شد و در همان وضع، پیش خود گفت: ای فقیه! من که از آب پریدم، اینک پایداری کن که تنها ماندهای و تو همان طبل شو و ضربات را بر شکم تحمل کن. اگر من سید نبودم و شایستگی نداشتم، دوست خوبی برای تو نبودهام، لااقل بهتر از این باغبانم. همینکه باغبان خیالش از جانب سید راحت شد، به سراغ فقیه آمد و گفت: آهای فقیه! تو چه فقیهی هستی، تو مایهْ ننگ و عار هستی. آیا فتوای تو همین است که وارد باغ شوی و سؤالی نکنی که آیا اجازهای در کار هست یا نه. آیا چنین رخصتی را در کتاب فقهی الوسیط، المحیط «تالیف غزّالی و از کتابهای مشهور فقهی است» فقیه به باغبان گفت: این حرف تو حق است، بزن که اکنون غلبه با توست، این است سزای کسی که از یاران خود جُدا شود و نمیبایست صوفی و سید را در برابر باغبان، بیدفاع بگذارد.
چکیده مضمون ابیات پیشین آن بود که شیطان مىکوشد تا اتحاد واتفاق را به تفرقه مبدّل کند و خود از آن تفرقه سود برد. مولانا بدین مناسبت لطیفه «باغبان و صوفى و فقیه و علوى» را به میان مىآورد، تا چنین نتیجه گیرد که همراه جمع بودن سلامت است، و تنهایى سبب دیدن آفت. باغبان رمز «نفاق افکن» است تا دوستان را از یکدیگر ببرد و از بریدن آنان سود برد. قرآن کریم در آیههایى چند مسلمانان را به اتحاد مىخواند و از تفرقه مىترساند که: «وَ اِعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اَللَّهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا وَ اُذْکُرُوا نِعْمَتَ اَللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً وَ کُنْتُمْ عَلى شَفا حُفْرَةٍ مِنَ اَلنَّارِ فَأَنْقَذَکُمْ مِنْها کَذلِکَ یُبَیِّنُ اَللَّهُ لَکُمْ آیاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ: همگى چنگ در ریسمان خدا زنید و پراکنده مشوید و نعمت خدا را بر خود فرا یاد آرید که دشمن بودید و او دلهاتان را سازوار گرداند و به نعمت او برادر شدید و بر کنار مغاکى از آتش بودید شما را از آن رهانید. خدا نشانه هاى خود را این چنین براى شما بیان مىکند باشد که هدایت شوید».[2]
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |