این تویی که اغیار را ازدل های دوستانت زدودی تا آن که جز تو را دوست نداشتند ...آن که تو را از دست داد، چه به دست آورد ؟ و آن که تو را یافت، چه از دست داد ؟ آن که جز تو را به عنوان عوض پذیرفت، زیان کرد . [امام حسین علیه السلام ـ در دعایش ـ]
عرشیات
شرح وتفسیر مثنوی دفترسوم(96)
پنج شنبه 95 فروردین 5 , ساعت 7:15 صبح  

ترسیدن فرعون از آن بانک

( 896)این صدا جان مرا تغییر کرد

 

از غم و اندوه تلخم پیر کرد

( 897)پیش می‌امد سپس می‌رفت شه

 

جمله شب او همچو حامل وقت زه

( 898)هر زمان می‌گفت ای عمران مرا

 

سخت از جا برده است این نعره‌ها

( 899)زهره نه عمران مسکین را که تا

 

باز گوید اختلاط جفت را

( 900)که زن عمران به عمران در خزید

 

تا که شد استاره‌ْ موسی پدید

( 901)هر پیمبر که در آید در رحم

 

نجم او بر چرخ گردد منتجم

 تغییر کردن: کنایه از آزردن.

حامل: زن بار دار. اسم فاعل در این معنى براى مؤنث هم به صیغه مذکر به کار مى‏رود.

همچو حامل وقت زه: سخت ناآرام.

از جا بردن: ناآرام ساختن، به بیم افکندن.

اختلاط: در آمیختن، آمیزش.

هر پیمبر که در آید: احمد بن حسین بیهقى، مؤلف دلائل النبوة، از حسان بن ثابت روایت کند که من پسر بچه اى بودم هفت یا هشت ساله که آن چه مى‏دیدم و مى‏شنیدم مى‏فهمیدم. به یاد دارم روزى مردى یهودى در مدینه بانگ برداشت و یهودیان را فرا خواند. یهودیان دور او جمع شدند. من هم در جمع آنها ایستاده بودم. گفتند چه خبر است. گفت امشب ستاره احمد ظاهر شد.[1] مجلسى، از کتاب النجوم از دلائل النبوة این داستان را آورده است.[2] و نیز نگاه کنید به: جلاء العیون مجلسى و روایتى که از عمر بن امیه آورده است.[3]

مُنتَجِم: روشن و درخشان، نادیر پاى و گذران:

          گفت حق در آفتابِ مُنتجم             ذکر تزّاور کذا عَن کَهفِهم‏

3006 / د /1

( 896) این صدا حال مرا بهم زده غم و اندوه تلخى در من ایجاد نمود. ( 899) عمران زهره آن را نداشت که حکایت جمع شدن با جفت خود را حکایت کند. ( 897) تمام شب را فرعون مثل زن حامله‏اى که وقت زائیدنش برسد جلو و عقب مى‏رفت‏. ( 898) و مکرر مى‏گفت که اى عمران این نعره‏ها سخت مرا تکان داده است‏. ( 900) زن عمران که با عمران قرین گردید ستاره موسى در آسمان پیدا شد. ( 901) چون هر پیغمبرى که نطفه او در رحم بسته شود ستاره‏اى در آسمان مشغول نور افشانى مى‏گردد.



[1] - (دلائل النبوة، ص 90)

[2] - (بحار الانوار، ج 15، ص 180- 181)

[3] -(جلاء العیون، ورق 13)


نوشته شده توسط محمدرضا افضلی | نظرات دیگران [ نظر] 
شرح وتفسیر مثنوی دفترسوم(95)
پنج شنبه 95 فروردین 5 , ساعت 7:14 صبح  

وصیّت کردن عمران جفت خود را بعد از مجامعت که مرا ندیده باشى

( 888)وا مگردان هیچ از اینها دم مزن

 

تا نیاید بر من و تو صد حزن

( 889)عاقبت پیدا شود آثار این

 

چون علامت‌ها رسید ای نازنین

( 890)در زمان از سوی میدان نعره‌ها

 

می‌رسید از خلق و پر می‌شد هوا

( 891)شاه از آن هیبت برون جست آنزمان

 

پابرهنه کین چه غلغل‌هاست هان

( 892)از سوی میدان چه بانگ است وغریو

 

کز نهیبش می‌رمد جنی و دیو

( 893)گفت عمران شاه ما را عمر باد

 

قوم اسرائیلیانند از تو شاد

( 894)از عطای شاه شادی می‌کنند

 

رقص می‌ارند و کف‌ها می‌زنند

( 895)گفت باشد کین بود اما ولیک

 

وهم و اندیشه مرا پر کرد نیک

 مرا ندیده باشی: یعنی وانمود کن که مرا ندیده ای.

واگرداندن: باز گو کردن.

حَزَن: غم، اندوه، بلا.

علامت ها: علامت های قضای الهی است که در دنباله داستان می آید ومی خوانیم.

جنّی و دیو: یعنی آن قدر ترس آور است که حتی جنّی ودیو هم می گریزند تاچه رسد به انسان.

باشد کین بود: ممکن است چنین باشد.

اما و لیک: جمع دو حرف تردید. چنین جمع‏ها در مثنوى باز هم اتفاق افتاده است.

( 888) این کار را واگو مکن و هیچ در این خصوص دم مزن تا رنج و زحمت براى ما تولید نشود. ( 889) عاقبت آثار کار ما پیدا خواهد شد و علامت آن نمودار خواهد گردید. ( 890) در همین وقت از طرف میدان نعره‏ها و صداها بلند شده بهوا مى‏رفت‏. ( 891) شاه از هیبت این نعره‏ها از جا جسته و پا برهنه براه افتاد که این چه غلغله‏ایست؟. ( 892) فرعون گفت این چه صدا و غوغائى است که از طرف میدان بلند است که از نهیب این هاى هو جن و دیو بهراس مى‏افتد. ( 893) عمران گفت شاه سلامت باشد این صدا از بنى اسرائیل است که از مراحم شاه بانگ شادى بلند کرده‏اند. ( 894) از بخششهاى شاه شادى کرده مى‏رقصند و دست مى‏زنند. ( 895) فرعون گفت ممکن است این طور باشد ولى من وحشت زده و اندیشناکم‏.

عمران به مادر موسی گفت: این راز را جایی نقل نکن و وانمود کن که مرا ندیده‌ای. مادر موسی گفت: ای عزیز! بالأخره آثار و نشانه‌های این کار نمایان خواهد شد؛ آن‌گاه خواهی دید که خواب‌گزاران و منجّمان از آن خبر‌دار بودند. در همین احوال بود که از جانب میدان، فریاد مردم به گوش ‌رسید و همه فضای شهر را پر کرد. فرعون بیمناک از خواب پرید و پابرهنه بیرون دوید و گفت: این سر و صداها برای چیست؟ عمران گفت: عمر شاه بلند باد، بنی‌اسرائیل از دیدار تو شادمان شده‌اند. عمران جرأت نکرد به فرعون بگوید که ستاره موسی پدیدار گشت. ـ به اعتقاد قدما‌، هنگام انعقاد نطفه پیامبران، ستاره‌ای خاص در آسمان می‌درخشد. از ابن عباس در قصص‌الانبیا نقل شده است که: هیچ پیامبری به وجود نمی‌آید مگر آن‌که ستاره‌اش در آسمان دیده شود، و در دلائل‌النبوة آمده است که این ستاره ولادت سرخ است .

 


نوشته شده توسط محمدرضا افضلی | نظرات دیگران [ نظر] 
شرح وتفسیر مثنوی دفترسوم(94)
پنج شنبه 95 فروردین 5 , ساعت 7:13 صبح  

جمع آمدن عمران به مادر موسى و حامله شدن مادر موسى علیه السّلام

( 878)شه برفت و او بر آن درگاه خفت

 

نیم‌شب آمد پی دیدنش جفت

( 879)زن برو افتاد و بوسید آن لبش

 

بر جهانیدش ز خواب اندر شبش

( 880)گشت بیدار او و زن را دید خوش

 

بوسه باران کرده از لب بر لبش

( 881)گفت عمران این زمان چون آمدی

 

گفت از شوق و قضای ایزدی

( 882)در کشیدش در کنار از مهر مرد

 

بر نیامد با خود آن دم در نبرد

( 883)جفت شد با او امانت را سپرد

 

پس بگفت ای زن نه این کاریست خرد

( 884)آهنی بر سنگ زد زاد آتشی

 

آتشی از شاه و ملکش کین‌کشی

( 885)من چو ابرم تو زمین موسی نبات

 

حق شه شطرنج و ما ماتیم مات

( 886)مات و برد از شاه میدان ای عروس

 

آن مدان از ما مکن بر ما فسوس

( 887)آن‌چه این فرعون می‌ترسد از او

 

هست شد این دم که گشتم جفت تو

 برسنگ زد: یعنی برسنگ خورد.

ما ماتیم مات: منظور این است که همه در پنجهْ قدرت حق هستیم وهرچه می شود، مشیت الهی است.

افسوس کردن: یعنی تمسخر یا سرزنش کردن.

( 878) شاه رفت و عمران در درگاه فرعون خوابید نصف شب زنش در حال خواب نزد او آمد. ( 879) زن خم شده لبهاى شوهرش را مکرر بوسید تا از خواب بیدارش کرد. ( 880) همین که بیدار شد زن خود را با حال خوشى دید لب بر لبش نهاد و همدیگر را بوسه باران کردند. ( 881) عمران گفت در این وقت شب چگونه آمدى؟ گفت اشتیاق مرا باین جا کشید و قضاى خداوندى بود. ( 882) عمران با کمال مهر و اشتیاق زن را در آغوش کشید و هیچ با خود بجدال بر نخاست که نباید امشب با زن خود هم آغوش شوم‏. ( 883) با او جفت شده و امانتى که بود بزن خود سپرد پس از آن گفت اى زن این کار کار کوچکى نبود. ( 884) آهنى بسنگ خورد و آتشى از آن زائیده شد آتشى که شاه و سلطنتش را آتش خواهد زد. ( 885) من مثل ابرم و تو چون زمین و موسى چون گیاه این زمین، خداى تعالى شاه شطرنج است و ما ماتیم‏. ( 886) این برد و مات شدن مال شاه است نه ما این کار را از ما نپندار و افسوس مخور. ( 887) آن چه که فرعون از او مى‏ترسید با جفت شدن ما بوجود آمد و کار تمام شد.

«عمران» پدر موسی و خزانه‌دار فرعون بود. فرعون به عمران گفت: تو هم امشب در همین بارگاه بخواب. مطابق بسیاری از تفاسیر و از جمله تفسیر ابوالفتوح رازی، فرشتگان زن عمران را برگرفتند و به قصر فرعون بردند و پس از هم‌آغوشی با عمران‌ دوباره او را بازگرداندند. عمران به مادر موسی گفت: همه ما در پنجه قدرت حق هستیم و هر چه می‌شود، مشیت الهی است. عمران به همسرش گفت: مَثل من و تو و موسی، مثال آن کسی است که آهنی را بر سنگ چخماق بکوبد تا از برخورد آن دو، آتشی پدیدار شود؛ آتشی که از شاه و حکومت او انتقام گیرد. چیزی که فرعون از آن می‌هراسد، این ساعت که با تو هم‌بستر شدم، اتفاق افتاد و لباس هستی یافت.چون قضاى الهى رسد، کوشش بنده براى رد آن به جایى نرسد. مقدّر بود موسى (ع) در آن شب پدید آید تا انتقام اسرائیلیان را از فرعون به گیرد.


نوشته شده توسط محمدرضا افضلی | نظرات دیگران [ نظر] 
شرح وتفسیر مثنوی دفترسوم(93)
پنج شنبه 95 فروردین 5 , ساعت 7:12 صبح  

باز گشتن فرعون از میدان به شهر شاد به تفریق بنى اسرائیل از زنانشان در شب حمل

( 872)شه شبانگه باز آمد شادمان

 

کامشب ان حملست و دورند از زنان

( 873)خازنش عمران هم اندر خدمتش

 

هم به شهر آمد قرین صحبتش

( 874)گفت ای عمران برین در خسب تو

 

هین مرو سوی زن و صحبت مجو

( 875)گفت خسبم هم برین درگاه تو

 

هیچ نندیشم به جز دلخواه تو

( 876)بود عمران هم ز اسرائیلیان

 

لیک مر فرعون را دل بود و جان

( 877)کی گمان بردی که او عصیان کند

 

آن که خوف جان فرعون آن کند

 شب حمل: شب انعقاد نطفه موسى (ع).

خازن: گنجور، خزانه‏دار.

عمران: پدر موسى (ع). او را پسر فاهث بن لاوى گفته‏اند. و در بحار الانوار به نقل از ثعلبى، عمران بن یصهر بن فاهث بن لاوى ضبط شده. [1]

قرین صحبت: همراه.

صحبت جستن: کنایه از نزدیک زن رفتن.

دل و جان فرعون بودن: سخت مورد محبت او بودن.

خوف جان فرعون کردن: کارى را کردن که فرعون از آن مى‏ترسد. (نزد زن خود رود و با او بیارامد و نطفه موسى (ع) منعقد گردد.)

( 872) شاه شبانگاه از میدان شاد و خرم بر گشت که امشب شب حامله شدن مادر موسى است و بنى اسرائیلیان همگى از زنان خود دورند. ( 873) عمران هم که خزانه دار او بود در خدمتش بشهر آمد. ( 874) بعمران گفت که تو امشب در همین جا بخواب و نزد زن خود نرو. ( 875) عمران جواب داد که من جز بدل خواه تو کارى نخواهم کرد و امشب در درگاه تو خواهم خوابید. ( 876) عمران هم از بنى اسرائیل بود ولى نزد فرعون عزیز و مقرب بود. ( 877) فرعون گمان نمى‏کرد که عمران از امر او تخلف کند و کارى را که فرعون بجان خود از آن مى‏ترسید انجام دهد.



[1] - (قصص الانبیاء راوندى، ص 148) وبحار الانوار (ج 13، ص 4)


نوشته شده توسط محمدرضا افضلی | نظرات دیگران [ نظر] 
شرح وتفسیر مثنوی دفترسوم(92)
پنج شنبه 95 فروردین 5 , ساعت 7:11 صبح  

به میدان خواندن بنى اسرائیل براى حیله ولادت موسى علیه السّلام 

( 855)ای اسیران سوی میدان‌گه روید

 

کز شهانشه دیدن و جود است امید

( 856)چون شنیدند مژده اسرائیلیان

 

تشنگان بودند و بس مشتاق آن

( 857)حیله را خوردند و آن سو تاختند

 

خویشتن را بهر جلوه ساختند

 جلوه: نمایاندن، دیدن. (خود را براى دیدن فرعون آماده کردند).

(- منادى در تمام محلات کو به کو گردش مى‏کرد و با آهنگ شادى صدا مى‏زد. ( 855) که اى اسراى اسرائیلیان بمیدانگاه بروید که شهنشاه را دیدار نموده و از بخشش او بهره‏مند شوید. ( 856) بنى اسرائیل که تشنه و مشتاق این کار بودند چون ندا را شنیدند. ( 857) گول این حیله را خورده خود را براى جلوه کردن در مقابل فرعون آرایش داده و بطرف میدان تاختند

 

حکایت

 

( 858)هم‌چنان کاین‌جا مغول حیله‌دان

 

گفت می‌جویم کسی از مصریان

( 859)مصریان را جمع آرید این طرف

 

تا در آید آن‌که می‌باید به کف

( 860)هر که می‌آمد بگفتا نیست این

 

هین در‌آ خواجه در آن گوشه نشین

( 861)تا بدین شیوه همه جمع آمدند

 

گردن ایشان بدین حیلت زدند

( 862)شومی آن‌که سوی بانگ نماز

 

داعی الله را نبردندی نیاز

( 863)دعوت مکارشان اندر کشید

 

الحذر از مکر شیطان ای رشید

( 864)بانگ درویشان و محتاجان بنوش

 

تا نگیرد بانگ محتالیت گوش

( 865)گر گدایان طامع‌اند و زشت‌خو

 

در شکم‌خواران تو صاحب‌دل بجو

( 866)در تگ دریا گهر با سنگ‌هاست

 

فخرها اندر میان ننگ‌هاست

( 867)پس بجوشیدند اسرائیلیان

 

از پگه تا جانب میدان دوان

( 868)چون بحیلتشان به میدان برد او

 

روی خود ننمودشان بس تازه‌رو

( 869)کرد دلداری و بخشش‌ها بداد

 

هم عطا هم وعده‌ها کرد آن قباد

( 870)بعد از آن گفت از برای جانتان

 

جمله در میدان بخسبید امشبان

( 871)پاسخش دادند که خدمت کنیم

 

گر تو خواهی یک مه این‌جا ساکنیم

 در این ابیات مولانا حالت اسرائیلیان را به وضع مصریان در آسیای صغیر تشبیه می کند در آن زمان میان عزّالدّین کیکاووس وبرادرش رکن الدّین قلج ارسلان اختلاف بود وگویا عز الدین با ممالیک مصرهم پیمان شده بود وبرای از میان بردن این سازش، قلج ارسلان مصریان را می کشت.[1]

داعى اللَّه: خواننده به خدا، کسی یا نیرویی است که از جانب خدا ما را می‌خواند. این ترکیب را بعض شارحان «اذان گو» معنى کرده‏اند لیکن مقصود کسى است که مردم را به خدا و پیروى او خواند، چنان که در قرآن کریم است: یا قَوْمَنا أَجِیبُوا داعِیَ اَللَّهِ[2].

          داعى حق را اجابت کرده‏اید             در جحیم نفس آب آورده‏اید

2567 / د /2

محتمل است مقصود مولانا از «داعى اللَّه را نیاز نبردن»، سرپیچى آنان از خلیفه بوده است.

نیاز بردن: به معنی حرمت نهادن و هدیه آوردن و صدقه دادن است.

دعوت مکّار: نیز مؤید این احتمال است.

اندر کشیدن: جذب کردن.

نوشیدن: نیوشیدن: شنیدن.

مُحتال: فریبنده، فریب‏کار، فرعون

قُباد: کنایه از پادشاه.

امشبان: امشب، کلمهْ «آن» برای نسبت است.

( 858) چنان که آن مغول مکار گفت من با یک نفر از مصریان کارى دارم که او را جستجو مى‏کنم‏. ( 859) مصریها را این طرف جمع کنید تا آن یک نفر را پیدا کنم‏. ( 860) هر یک از مصریان که مى‏آمد مى‏گفت این نیست آقا تو برو آن گوشه بنشین‏. ( 861) تا با این شیوه همه مصریان جمع شدند و بدین حیله گردن تمام آنها را زد. ( 862) چون در موقع بانگ نماز داعى حق را اجابت نکرده و نیاز نبردند شومى این کار آنها را گرفت‏. ( 863) دعوت مکار آنها را بطرف مرگ کشید پس اى کسى که مطالب را درک مى‏کنى از مکر شیطان حذر کن‏ . ( 864) بانگ محتاجان و درویشان را بسمع قبول بشنو تا بانگ حیله‏گرى گوشت را نگیرد و بطرف مجازات نکشد . ( 865) اگر گدایان طماع و زشت خو هستند تو از میان شکم خواران صاحب دل جستجو کن‏ . ( 866) که در قعر دریا گوهر با سنگها قرین بوده و فخرها در میان ننگها نهان است‏ . ( 867) القصه اسرائیلیان بجوش و خروش آمده از صبح بناى رفتن گذاشتند و بطرف میدان روانه شدند. ( 868) و چون باین حیله آنها را بمیدان برد روى خود را که زینت کرده و تر و تازه ساخته بود به آنها نمود. ( 869) به آنها دل دارى داده و بخششها نموده و وعده‏ها داد. ( 870) پس از آن گفت شما را بجان خودتان امشب در همین میدان بخوابید. ( 871) جواب دادند اطاعت مى‏کنیم و اگر امر فرمایى یک ماه در اینجا خواهیم خوابید.

مولانا می‌گوید: چون اسرائیلیان عبادت نمی‌کردند، دعوت فرعون آنها را به میدان برد. اما دعوت حیله‌گرانه مردم مصر را به سوی قهر و عقاب کشاند‌. مولانا هشدار می دهد، پس ای کسی که پخته‌ای! به‌هوش باش و از مکر شیطان حذر کن و به بانگ مردان خدا و نیازمندان گوش ده تا بانگ شیطان صفتان مکار‌، گوش باطن تو را کر نکند.  وقتی که فرعون با حیله و نیرنگ، بنی‌اسرائیل را به میدان شهر کشاند، روی شاداب خود را به آنان نشان داد. آن شاه جبّار به مردم؛ بسی دلداری داد و به آنان هدیه‌هایی بخشید و نیز وعده عطایای دیگر داد. و از آنان خواست تا یک امشب را در میدان بخسبند و به منازلشان نروند؛ اسرائیلیان با خوشرویی تمام استقبال کردند و گفتند‌: آماده‌اند حتی یک ماه هم در همین میدان بمانند.



[1]- (براى اطلاع از تفصیل داستان نگاه کنید به: امپراتورى صحرا نوردان، ص 592- 604، و تاریخ مغول، ص 210)

[2] - (سوره احقاف،آیه 31)

 


نوشته شده توسط محمدرضا افضلی | نظرات دیگران [ نظر] 
<      1   2   3   4   5      >
درباره وبلاگ

عرشیات

محمدرضا افضلی
تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد ....
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 496 بازدید
بازدید دیروز: 678 بازدید
بازدید کل: 1401608 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
فهرست موضوعی یادداشت ها
دین . عرفان . مثنوی .
نوشته های پیشین

اردیبهشت 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
دی 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
اردیبهشت 93
خرداد 93
تیر 93
مرداد 93
شهریور 93
مهر 93
آبان 93
آذر 93
دی 93
بهمن 93
اسفند 93
فروردین 94
اردیبهشت 94
خرداد 94
تیر 94
مرداد 94
شهریور 94
مهر 94
آبان 94
آذر 94
دی 94
بهمن 94
اسفند 94
فروردین 95
اردیبهشت 95
خرداد 95
تیر 95
مرداد 95
شهریور 95
لوگوی وبلاگ من

عرشیات
لینک دوستان من

معماری نوین
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(222)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(221)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(220)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(219)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(218)
[عناوین آرشیوشده]