گفتگو با دانشمندان، مایه بهره مندی ازایشان و به دست آوردن فضیلتهای آنان است . [امام علی علیه السلام]
عرشیات
قصه بازرگان وطوطی(21)
شنبه 92 آذر 2 , ساعت 7:54 صبح  

تفاوت قدرت معنوى و قدرت حسّى ،

(1689) صاحب ده، پادشاه جسمهاست            

 

صاحب دل شاه دلهاى شماست‏

(1690) فرع دید آمد عمل بى‏هیچ شک            

 

پس نباشد مردم الا مردمک‏

(1691) من تمام این نیارم گفت از آن            

 

منع مى‏آید ز صاحب مرکزان‏

صاحب دِه: یعنی صاحب قدرت مادی، فرمانروا، ارباب.

صاحب دل: مرد کامل، مرد راه خدا

دید: یعنی بصیرت باطن، اندیشه

صاحب مرکزان: به کنایه، اقطاب و مردان خدا که در مرکز حقیقت قرار دارند.

( 1689) همان طور که مالک یک ده و یک آبادى بر جسم و تن اهالى آن حکومت دارد صاحب دل بر دلهاى شما سلطنت دارد و مى‏تواند که در آن هر نحو که بخواهد تغییر و تبدیل داده چیزى را بیاد آورد یا از یاد ببرد.( 1690) اقدام و عمل انسان فرع دید اوست و آن طور که مى‏بیند عمل مى‏کند پس شخصیت مرد در مردمک دیده او متمرکز شده.() مردم چون مردمک دیده را کوچک دیدند ببزرگى آن پى نبردند آرى مردم مردان خدا را کوچک دیدند و ببزرگى آنها پى نبردند.( 1691) من تمام این رازها را نخواهم گفت براى اینکه مراکز قدرت مرا از این گفتار منع مى‏کنند.

استدلال بر قدرت حق بوسیله تصرّف وى در خواب و بیدارى،

(1692) صد هزاران نیک و بد را آن بهى            

 

مى‏کند هر شب ز دلهاشان تهى‏

(1693) روز دلها را از آن پر مى‏کند             

 

آن صدفها را پر از در مى‏کند

(1694) آن همه اندیشه‏ى پیشانها            

 

مى‏شناسند از هدایت جانها

(1695) پیشه و فرهنگ تو آید به تو            

 

تا در اسباب بگشاید به تو

(1696) پیشه‏ى زرگر به آهنگر نشد            

 

خوى این خوش خو به آن منکر نشد

(1697) پیشه‏ها و خلقها همچون جهیز            

 

سوى خصم آیند روز رستخیز

(1698) پیشه‏ها و خلقها از بعد خواب            

 

واپس آید هم به خصم خود شتاب‏

(1699) پیشه‏ها و اندیشه‏ها در وقت صبح            

 

هم بدانجا شد که بود آن حسن و قبح‏

(1700) چون کبوترهاى پیک از شهرها

 

‏ سوى شهر خویش آرد بهرها

بهى: روشن و تابناک. صفت پروردگار است

پیشان: پیش و جلو، آغاز و بدایت، سابقه و بدایت آفرینش، ازل (مقابل: ابد)،

پیشه و فرهنگ تو: یعنی شغل ومعلومات کلی تو، هرچه می دانی

جهاز: کشتی جنگی

رستخیز: روز برخاستن مردگان، قیامت

خصم: دراین جا به معنی حریف یا کسی است که باید با چیزی برخورد یا مقابله کند

کبوتر پیک: مرغ نامه بر، مرغ نامه آور. کبوترى با صفات خاص که آن را براى بردن نامه تربیت مى‏کرده‏اند و مرحله بمرحله عادت مى‏داده‏اند و نامه‏اى خرد بگردنش مى‏آویخته‏اند تا بشهر و مقصدى که برفتن آن جا خوگر مى‏شده است برساند،

( 1692) او است که صد هزاران خوب و بد را هر شب وقت خواب از دل آنها بیرون برده و از یادشان مى‏برد. ( 1693) و روز در موقع بیدار شدن آنها را چون صدف‏هایى که از مروارید پر کنند از یاد چیزهایى که فراموش شده بود پر مى‏سازد.( 1694) آن همه اندیشه‏ها و معلومات و فنون را که سابقاً بوده جان بهدایت خداوند مى‏شناسد.( 1695) فرهنگ و پیشه تو بتو باز مى‏گردد تا در زندگانى اسباب کار و زندگانى تو باشد.( 1696) هیچ وقت سوابق و معلومات فن زرگرى بیک نفر آهنگر بر نمى‏گردد و خوى خوب کسى با خوى بد عوض نمى‏شود.( 1697) سوابق و عملیات و اخلاق هر کس در روز قیامت نیز بسوى او بر مى‏گردد و هر آن چه در وقت مرگ داشته همان را خواهد یافت.( 1698) و عیناً مثل سوابقى است که بعد از بیدار شدن هر کس بسوى او باز مى‏گردد.( 1699) سوابق و اندیشه‏ها خوب یابد در وقت صبح بهمان جا مى‏رود که سابقاً بوده. ( 1700) و عیناً مثل کبوترهاى قاصدند که بهر شهرى بروند بشهر خود بر گشته و نتیجه کار خود را بمرکز خود مى‏برد.

حکماء قدیم عقیده داشتند که روح انسانى بوقت خواب از تن مى‏گسلد و بعالم غیب پیوسته مى‏گردد، بنا بر این مولانا حالت خواب را که اکثر حواس از کار فرو مى‏مانند و باز بهنگام بیدارى بکار مى‏افتند بر قدرت حق تعالى دلیل مى‏گیرد بمناسبت آن که هر جانى با صفات و احوال خود بعالم برین مى‏پیوندد و باز بامدادان با همان صفات و احوال از نقص و کمال و حسن و قبح بتدبیر بدن اشتغال مى‏ورزد و جان آهنگر بتن زرگر پیوسته نمى‏شود و در این تعلق و آویزش، هیچ گونه اشتباهى صورت نمى‏پذیرد و هر کس با همان اوصاف و اخلاق که پیش از خفتن داشته است بیدار مى‏شود، این حالت با نسیان و تذکیر مشابهت دارد پس خواب و بیدارى مرتبه‏اى تمام تر از فراموشى و یادداشت و تذکر است و چون حق تعالى بر احداث درجه‏ى تمام تر قدرت دارد بطریق اولى بر مرتبه‏ى سبک تر و اخف نیز تواناست، دست ولى دست خداست و او نیز همین احوال و نظایر آنها را در مریدان مى‏تواند ایجاد کند. آن گاه مولانا از جهت مشابهت خواب و مرگ با یکدیگر نتیجه مى‏گیرد که روز رستخیز هم ارواح ببدنهاى خود باز مى‏گردند و جان مردم نیک بخت بتن مردم تبه روز نخواهد پیوست و عکس آن نیز صورت نخواهد گرفت. نظیر آن[1]:

            شب گه خواب ازین خرقه برون مى‏آیم             صبح بیدار شوم، باز درو محشورم‏



[1]   - دیوان، ب 17055 ،این مضمون را مولانا بتفصیل تمام در مثنوى، د 5، ب 1774 ببعد، بیان فرموده است

 


نوشته شده توسط محمدرضا افضلی | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

عرشیات

محمدرضا افضلی
تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد ....
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 430 بازدید
بازدید دیروز: 514 بازدید
بازدید کل: 1402056 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
فهرست موضوعی یادداشت ها
دین . عرفان . مثنوی .
نوشته های پیشین

اردیبهشت 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
دی 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
اردیبهشت 93
خرداد 93
تیر 93
مرداد 93
شهریور 93
مهر 93
آبان 93
آذر 93
دی 93
بهمن 93
اسفند 93
فروردین 94
اردیبهشت 94
خرداد 94
تیر 94
مرداد 94
شهریور 94
مهر 94
آبان 94
آذر 94
دی 94
بهمن 94
اسفند 94
فروردین 95
اردیبهشت 95
خرداد 95
تیر 95
مرداد 95
شهریور 95
لوگوی وبلاگ من

عرشیات
لینک دوستان من

معماری نوین
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(222)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(221)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(220)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(219)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(218)
[عناوین آرشیوشده]