[ و از نوف بکالى روایت است که شبى امیر المؤمنین ( ع ) را دیدم از بستر خود برون آمده نگاهى به ستارگان انداخت و فرمود : نوف خفته‏اى یا دیده‏ات باز است ؟ گفتم دیده‏ام باز است . فرمود : ] نوف خوشا آنان که دل از این جهان گسستند و بدان جهان بستند . آنان مردمى‏اند که زمین را گستردنى خود گرفته‏اند و خاک آن را بستر . و آب آن را طیب . قرآن را به جانشان بسته دارند و دعا را ورد زبان . چون مسیح دنیا را از خود دور ساخته‏اند و نگاهى بدان نینداخته . نوف داود ( ع ) در چنین ساعت از شب برون شد و گفت این ساعتى است که بنده‏اى در آن دعا نکند جز که از او پذیرفته شود ، مگر آن که باج ستاند ، یا گزارش کار مردمان را به حاکم رساند ، یا خدمتگزار داروغه باشد ، یا عرطبه طنبور نوازد ، یا دارنده کوبه باشد و آن طبل است . [ و گفته‏اند عرطبه ، طبل است و کوبه ، طنبور . ] [نهج البلاغه]
عرشیات
داستان پیرچنگی(23)
چهارشنبه 92 دی 11 , ساعت 9:52 صبح  

بقیهْ قصهْ پیر چنگی وبیان مَخلص آن

تأثیر سماع و انواع آن در مسلک صوفیان،

( 2083) مطربى کز وى جهان شد پر طرب            

 

  ‏ رُسته ز آوازش خیالات عجب‏

  ( 2084) از نوایش مرغ دل پران شدى                 

 

وز صدایش هوش جان حیران شدى‏

  ( 2085) چون بر آمد روزگار و پیر شد                  

 

باز جانش از عجز پشه گیر شد

  ( 2086)پشت او خم گشت همچون پشت خم            

 

ابروان بر چشم همچون پالدم‏

  ( 2087) گشت آواز لطیف جان فزاش                    

 

  ‏ زشت و نزد کس نیرزیدى به لاش‏

  ( 2088) آن نواى رشک زهره آمده                        

 

همچو آواز خر پیرى شده‏

رستن: مجازا بر آمدن، ناگاه پدید شدن. نظیر: پیش چشم سبز شدن، در محاورات

پشه گیر شدن باز: بکنایت، سخت عاجز و ناتوان شدن.

پالدم: دوالى پهن و پاره‏اى چرمین که دو سر آن را بر زین اسب یا پالان ستور دوزند و بزیر دم در اندازند، پار دم نیز تلفظ دیگر از این کلمه است.

نیرزیدى به لاش: یعنی به هیچ نمی ارزد.

لاش: یعنی چیز اندک وناقابل.

رشک زهره: آوازى بسیار خوش که ستاره‏ى زهره را که رب النوع طرب است برشک انگیزد.

( 2083) آن مطربى که عالم از او پر از طرب بوده و آوازش تخیلات فرح بخش ایجاد کرده.( 2084) از نواى او مرغ دلها بپرواز آمده و از صدایش هوش از سر مى‏پرید.( 2085) وقتى زمان پیریش رسید روح او که چون باز شکارى بود در مقابل پشه‏اى عاجز گردید.( 2086) و پشتش چون پشت خم خم شده ابروان بر چشمها چون دم افسار گردید.( 2087) آواز لطیف جان فزایش مکروه و زشت و دل خراش شد.( 2088) همان نوا که رشک زهره بود چون عرعر خر پیر بگوش مى‏رسید.

استاد فروزانفر در تفسیر این ابیات می فرماید: موسیقى در جان مستمع تاثیر مى‏کند و او را بیاد گذشته مى‏افکند و خیال را بر مى‏انگیزد، مقصود مولانا آنست که آهنگ این مطرب روح را در عالم خیال پرواز مى‏داد و باندیشه وا مى‏داشت. بعقیده‏ى صوفیان، سماع در هر سالک اثرى مناسب درجه‏ى او دارد «سرى سقطى رضى اللَّه عنه مى‏گوید که قلوب اهل محبت در وقت سماع در طرب آید و قلوب توبه کاران در خوف بحرکت آید و آتش قلوب مشتاقان در زبانه زدن آید، مَثَل سماع همچون باران است که بر زمین طیّب رسد، زمین سبز و خرم گردد، سماع نیز چون بدلهاى پاکیزه‏ى صافیه‏ى زاکیه رسد فوایدى که در وى مکنون و مستور باشد بظهور آید. خاصیت سماع آنست که هر چیزى که در آن وجود منطوى باشد از خوف و رجا و سرور و حزن و شوق و محبت گاهى آن را در صورت طرب و گاهى در صورت گریه از دل بیرون آرد و ظاهر کند.»[1] عبد الحمید بن معین الدین قتالى رفاعى تبریزى از روى گفته‏ى ابن عربى، سماع را بسه قسم تقسیم کرده و براى هر یک نشانه‏اى بر شمرده و بر مبناى آن، این ابیات را تفسیر نموده است بدین گونه:

  1- سماع طبیعى، آن که نفس بواسطه‏ى قواى جسمانیه و آلات جسدانیه اصوات حسیه را استماع نماید که علامتش آنست که صاحب آن را در وقت سماع علم بچیزى نمى‏باشد و جمیع خطرات و خیالات از او زایل مى‏گردد و در خود طربى و شوقى مى‏یابد و چون شوق غالب شود بحرکت در مى‏آید، حرکتى دورى سماوى. بدین سماع اشاره است: کز نوایش مرغ دل پران شدى. 2- سماع روحانى، آن که روح الهى بواسطه‏ى نفس ملکوتى استماع صریر اقلام صنع بر لوح محفوظ نماید که علامتش آنست که صاحب او را در وقت سماع، معانى و معارف غریبه در دل القا مى‏شود و بدن صاحب او میل بارض مى‏کند اگر ایستاده است راکع مى‏گردد و اگر در رکوع است بسجود مى‏رود، بدین سماع اشاره مى‏فرماید: رسته ز آوازش خیالات عجب. 3- سماع الهى که سر انسانى کلمات الهیه را بلا واسطه استماع نماید و علامتش حیرت سامع است چه آن، عبارت است از شنیدن کلام الهى از هر ذره‏اى از ذرات کاینات و سامع را از استماع آن حیرتى عظیم روى مى‏دهد. بدین سماع اشاره مى‏فرماید: «وز صدایش هوش جان حیران شدى».[2]



[1]   - اوراد الاحباب، ص 181.

[2]   - فتوحات مکیه، ج 2، ص 486- 483،


نوشته شده توسط محمدرضا افضلی | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

عرشیات

محمدرضا افضلی
تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد ....
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 68 بازدید
بازدید دیروز: 611 بازدید
بازدید کل: 1402306 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
فهرست موضوعی یادداشت ها
دین . عرفان . مثنوی .
نوشته های پیشین

اردیبهشت 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
دی 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
اردیبهشت 93
خرداد 93
تیر 93
مرداد 93
شهریور 93
مهر 93
آبان 93
آذر 93
دی 93
بهمن 93
اسفند 93
فروردین 94
اردیبهشت 94
خرداد 94
تیر 94
مرداد 94
شهریور 94
مهر 94
آبان 94
آذر 94
دی 94
بهمن 94
اسفند 94
فروردین 95
اردیبهشت 95
خرداد 95
تیر 95
مرداد 95
شهریور 95
لوگوی وبلاگ من

عرشیات
لینک دوستان من

معماری نوین
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(222)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(221)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(220)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(219)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(218)
[عناوین آرشیوشده]