حکمرانیها میدانهاى مسابقت مردان است . [نهج البلاغه]
عرشیات
شرح وتفسیر مثنوی دفتر دوم(82)
دوشنبه 93 آبان 5 , ساعت 11:1 صبح  

( 660)حاضر آوردند چون فتنه فُروخت            

 

اُشترِ کُردى که هیزم مى‏فروخت‏

( 661)کُرد بى‏چاره بسى فریاد کرد            

 

هم موکَّل را به دانگى شاد کرد

( 662)اُشترش بُردند از هنگام چاشت            

 

تا شب و افغان او سودى نداشت‏

( 663)بر شتر بنشست آن قحط گران            

 

صاحب اشتر پى اشتر دوان‏

( 664)سو به سو و کو به کو مى‏تاختند            

 

تا همه شهرش عیان بشناختند

( 665)پیش هر حمّام و هر بازار گه            

 

کرده مردم جمله در شکلش نگه‏

( 666)ده منادى‏گر بلند آوازیان            

 

تُرک و کُرد و رومیان و تازیان‏

( 667)مفلس است این و ندارد هیچ چیز            

 

قرض تا ندهد کس او را یک پشیز

( 668)ظاهر و باطن ندارد حبّه‏اى            

 

مفلسى قلبى دغایى دَبّه‏اى‏

( 669)هان و هان با او حریفى کم کنید            

 

چون که گاو آرد گره محکم کنید

( 670)ور به حکم آرید این پژمرده را            

 

من نخواهم کرد زندان مُرده را

( 671)خوش دَم است او و گلویش بس فراخ            

 

با شِعار نو دثارِ شاخ شاخ‏

( 672)گر بپوشد بهر مکر آن جامه را            

 

عاریه است آن تا فریبد عامه را

فُروخت: از افروختن: شعله‏ور شدن.

          شب آمد گران شمع بفروختند             به هر جاى آتش همى‏سوختند

(فردوسى، به نقل از لغت‏نامه)

فتنه فروختن: یعنی بالا گرفتن فتنه. و در اینجا کنایت از گفت و گوها و جنجال است.

مُوَکَّل: گمارده. آن که از سوى قاضى مأمور گرداندن مفلس بوده است.

به دانگى شاد کردن: کنایت از رشوتى اندک به وى دادن.

قَحطِ گِران: کنایت از مرد مفلس،همان زندانی پرخور.

عیان: آشکارا، روشن.

بلند آوازیان: یعنی کسانی که دارای صدای رسا هستند

پشیز: خردترین سکه عصر ساسانیان، و در اینجا کنایت از مطلق پول خرد.

قَلب: متقلّب، دروغ‏گو.

دغا: ناراست، نادرست.

دَبَّه: نیکلسون آن را چرب زبان، حیله‏گر، و روده دراز معنى کرده است، یعنی افزون طلب وطماع.

حریفى: معامله، داد و ستد.

گاو آوردن: یک مثل قدیمی است. و این مثل کنایت از بى‏نهایت چست و چابک بودن شخص است در دزدى. انقروی داستانی را دراین رابطه مى‏آورد ، خلاصه آن اینکه: دو دزد بر سر استادى خود سخن مى‏گفتند و دزدى با سابقه را حَکَم کردند. او گفت دزد ماهر کسى است که گاوى را به کسى بفروشد و هم در آن روز آن را بدزدد. یکى از دزدان گاوى را به زارعى فروخت و چون زارع آن گاو را با گاو دیگر به گاو آهن بست دزد با رفیقش به مزرعه رفت و او را گفت تو همین جا بنشین و بگو چه عجب چه عجب. مرد چنین کرد. چون زارع نزد او رفت تا بپرسد موجب عجب چیست؟ دزد رفت و گاو را برد. از آن سو زارع نزد مرد رفت و سبب عجب گفتن پرسید. گفت از آن که تو یک گاو به گاو آهن بسته‏اى. مرد کشاورز چون نگریست و گاو را ندید او نیز به عجب گفتن ایستاد.

به حکم آوردن: به دادگاه براى محاکمه آوردن.

پژمرده: نژند بى‏چیز.

مُرده: کنایت از بى‏چیزى، از آن جهت که مفلس همچون مرده است.

شِعار: آن چه در زیر لباس پوشند، زیر پوش.

دِثار: آن چه روى لباس پوشند. (ظاهرش نژند است ولى چنان نیست که مى‏نمایاند).

شاخ شاخ: ریش ریش، پاره پاره.

( 660) شتر کردى را که هیزم فروش بود آوردند. ( 661) کرد فریاد کرد که من شتر خود را نمى‏دهم حتى پول کمى هم بمأمور این کار داد. ( 662) ولى فریاد او فایده نبخشید و شترش را از صبح تا شب بردند. ( 663) و آن شخص بر شتر سوار شده صاحب شتر هم از دنبال او براه افتاد. ( 664) محله بمحله و کوچه بکوچه او را گردش دادند تا همه اهل شهر بشناسند. ( 665) در جلو هر حمام و هر بازارچه مردم بچهره او نگاه کردند که بشناسند. ( 666) ده نفر جارچى بزبانهاى مختلف کردى و ترکى و فارسى و عربى و غیره جار کشیدند. ( 667) که این شخص مفلس است و هیچ چیز ندارد کسى باو قرض ندهد. ( 668) این در ظاهر و باطن هیچ ندارد آدم قلب و دغل و حقه بازى است‏. ( 669) با او طرف معامله نشوید وقتى او را ببینید در کیسه خود را محکم ببندید. ( 670) اگر این مرد را براى محاکمه و داد خواهى بیاورید من بزندان نخواهم فرستاد. ( 671) او خوش صحبت و خوش دهن است ولى براى مال مردم گلویش خیلى فراخ است لباس ظاهریش نو و لباس زیرش پاره پاره است‏. ( 672) اگر لباس نو مى‏پوشد عاریه است و براى فریب مردم پوشیده است‏.


نوشته شده توسط محمدرضا افضلی | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

عرشیات

محمدرضا افضلی
تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد ....
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 574 بازدید
بازدید دیروز: 528 بازدید
بازدید کل: 1401008 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
فهرست موضوعی یادداشت ها
دین . عرفان . مثنوی .
نوشته های پیشین

اردیبهشت 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
دی 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
اردیبهشت 93
خرداد 93
تیر 93
مرداد 93
شهریور 93
مهر 93
آبان 93
آذر 93
دی 93
بهمن 93
اسفند 93
فروردین 94
اردیبهشت 94
خرداد 94
تیر 94
مرداد 94
شهریور 94
مهر 94
آبان 94
آذر 94
دی 94
بهمن 94
اسفند 94
فروردین 95
اردیبهشت 95
خرداد 95
تیر 95
مرداد 95
شهریور 95
لوگوی وبلاگ من

عرشیات
لینک دوستان من

معماری نوین
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(222)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(221)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(220)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(219)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(218)
[عناوین آرشیوشده]