بهترینِ برادرانت، کسی است که تو را به هدایت رهنمون شود، تقوا نصیبت کند و از پیروی هوای نفس بازت دارد . [امام علی علیه السلام]
عرشیات
باز خوانی پیام عاشورا(3)
پنج شنبه 94 مهر 23 , ساعت 12:15 صبح  

 

شاهکار شگرف امام حسین علیه السّلام‏ 

زندگى پر جاذبه و افتخار آفرین پیشواى آزادى سراسر نور است و روشنایى، آگاهى بخش است و روشنگرى، خردمندى است و خردورزى، درایت است و نو اندیشى، بیدارگرى است و غفلت زدایى، آموزش است و پرورش، تدبیر است و تربیت، هدفدارى است و آرمانخواهى، توحیدگرایى است و اخلاص، نماز است و نیایش، بندگى خداست و آزادگى از همه قید و بندهاى دست و پاگیر، وقار است و متانت، گذشت است و ایثار، ادب است و کرامت، همت است و سخاوت، بخشندگى است و دگر دوستى، صراحت است و صداقت، امانت است و وفا، عشق است و صفا، شکیبایى قهرمانانه است و پایدارى، بردبارى پیامبرانه است و جوانمردى، احساس مسئولیت است و خیرخواهى، بشر دوستى است و مردم‏نوازى، دعوت به زندگى شرافتمندانه است و منش انسانى، ژرفنگرى است و راهگشایى، کمال است و جمال و ...

 امّا در میان این گلها و گل بوته‏هاى عطرآگین و جان پرور، شاهکار شگرف عاشورا و حرکت عدالت‏خواهانه و قهرمانانه و آگاهانه و اصلاح‏طلبانه آن حضرت در برابر آفت هستى سوز استبداد و دستگاه هراس‏انگیز و خشونت کیش دین سالارى ساخته و پرداخته اموى، نه تنها از شکوهبارترین شاهکارهاى امام حسین(ع) که از بى‏نظیرترین و الهام بخش‏ترین و شعور آفرین‏ترین و موج انگیزترین رویدادهاى تاریخ جهان است و درست به همین دلیل هم این گونه اندیشه‏هاى مترقى و پویا و اصلاح طلب را به سوى خود جلب نموده و پیامدها و ره آوردهاى ماندگارى از خود به یادگار نهاده است.

هدف‏هاى بلند عاشورا

راستى پدید آورنده شاهکار شکوهبار عاشورا از آفرینش آگاهانه و حکیمانه و شجاعانه این فراز از زندگى الهام بخش و زندگى ساز خویش، چه چیزى را مى‏جست؟

کدامین هدف بلند را دنبال مى‏کرد؟

چه اصل مترقى و انسانى را پى مى‏گرفت؟

کدام گمشده مطلوب و محبوب را مى‏یافت؟

و در اندیشه تحقیق چه حال و هواى مطبوع، چه شرایط دوست داشتنى، چه فضاى دل‏نشین و دلنواز و چه دنیاى زیبا و عطرآگینى بود؟ و از چه چیزى رنج مى‏برد و بیزار بود؟

راستى امام حسین علیه السّلام چه مى‏خواست و چه علل و عوامل و انگیزه‏هایى او را به خلق این رویداد شگرف برانگیخت؟ و برانگیزاننده آن تجسم خرد و آن مشعل تابناک هدایت و آن سمبل نور افشان عدالت و آزادى و آن نمونه پر افتخار رادى و سرفرازى که بود؟

در راه یافتن پاسخ شایسته به این پرسش سرنوشت ساز، بهترین و آسان‏ترین راه نگرش درست و محققانه به منطق روشنگر و راهگشاى خود آن حضرت است وآن گاه به منطق خاندان گرانقدر و یاران روشنفکر و پروا پیشه و فداکارش؛ باید آن گونه که زیبنده است به پیام‏هاى انسان‏ساز، سخنان جاودانه، نامه‏ها و سفارشنامه‏ها، گفتگوهاى ماندگار، شعارها و سروده‏هاى پر راز و رمز، سخنرانى‏ها و خطابه‏هاى شورانگیز و شعور آفرین، و دیگر آثار بر جاى مانده از آن پیشواى والایى‏ها نگریست، در آن صورت است که شاید، هم با هدف‏هاى بلند و زندگى ساز او آشنا شد و هم دریافت که او چه مى‏خواست و از چه چیزى رنج مى‏برد و هم به علل و عواملى که آن حضرت را به تدریج به خلق آگاهانه و حکیمانه و دلیرانه و مدبرانه این حماسه بزرگ پى برد و هم انگیزه و انگیزاننده حقیقى آن انسان والا را شناخت و آن گاه خردمندانه اندیشید و الهام گرفت و براى یک زندگى انسانى و آزادمنشانه و بشر دوستانه و در خور شأن فرد و جامعه خردورز و متمدن و صلح‏جو و حق طلب درس‏ها آموخت.

 


نوشته شده توسط محمدرضا افضلی | نظرات دیگران [ نظر] 
باز خوانی پیام عاشورا(2)
پنج شنبه 94 مهر 23 , ساعت 12:13 صبح  

 

اقتلونی اقتلونی یا  ثقات

 

ان فی قتلی حیاتا فیحیات

پارسی گو گرچه تازیخوشترست

 

عشق را خود صد زباندیگرست

بوی آن دلبر چو پرانمی‌شود

 

آن زبانها جمله حیرانمی‌شود

بس کنم دلبر در آمد درخطاب

 

گوش شو والله اعلمبالصواب

چونک عاشق توبه کرد اکنونبترس

 

کو چو عیاران کند بر داردرس

عاشقان را شد مدرس حسندوست

 

دفتر و درس و سبقشان رویاوست

خامشند و نعره‌یتکرارشان

 

می‌رود تا عرش و تختیارشان

عاشقم من کشته‌ی قربانلا

 

جان من نوبتگه طبل بلا

ای حریفان من از آنهانیستم

 

کز خیالاتی درین رهبیستم

من چو اسماعیلیانمبی‌حذر

 

بل چو اسمعیل آزادم ز سر

فارغم از طمطراق و ازریا

 

قل تعالوا گفت جانم رابیا

مال و تن برف‌اند ریزانفنا

 

حق خریدارش که اللهاشتری

 

این نوشتار در ترسیم رویداد غم انگیز و جانسوز عاشورا و شهادت حضرت حسین علیه السّلام و یاران فداکارش به خامه خویش آراسته شد. رویداد شور انگیز و شعور آفرینی که درس‏هایى چون:

درس اخلاص و ایمان شکیبایى و پایمردى شهامت و شجاعت، ایثار و فداکارى، مردم دوستى و احساس مسئولیت، عزّت و کرامت، آزادگى و حریّت، توکل و اعتماد به خدا، راستى و درستى، صراحت و حق‏گویى، شهامت و همت بلند، وفا و صفا، مردم‏نوازى و مردم دوستى، عدالت خواهى و نواندیشى، اصلاح‏طلبى و ستم ستیزى، دفاع از حقوق و امنیت مردم و مبارزه با استبداد و انحصار و ده‏ها درس افتخار آفرین و انسان پرور دیگرى که حسین علیه السّلام به انسانها آموخت .

    در سوگ امیر آزادى

رایحه دل‏انگیز و دلنواز یاد و نام جانبخش و جاودانه حسین علیه السّلام و جاذبه وصف ناپذیر سبک و سیره خردمندانه و شجاعانه و آزادمنشانه آن حضرت از کرانه‏هاى دور تاریخ تاکنون فضاى جامعه و تمدن و تاریخ را عطر آگین ساخته و جان‏هاى شیفته حق و عدالت و دل‏هاى شیداى آزادى و آزادگى و اندیشه‏هاى بى‏قرار کمال و جمال و قلب‏هاى پاک و پاکیزه از آفت‏هاى تاریک اندیشى، تعصب، دنباله روى و خودخواهى را مى‏نوازد و کمال‏جویان، ترقى خواهان، آگاهان، روشنفکران، شایسته کرداران و اصلاح طلبان عصرها و نسل‏ها را به سوى خود جذب مى‏کند؛ چرا که این از ویژگى‏هاى ذاتى فضیلت و کمال، و از معجزه‏هاى والایى و آزادى است؛ و ماهیت و طبیعت ارزش‏هاى والایى چون:

اخلاص، ادب، امانت، بردبارى، شکیبایى، فروتنى، شجاعت، راستى، درستکارى، عزت‏طلبى، عدالت خواهى، آزاد منشى، حرّیت، پاکى، کرامت، گذشت، بخشندگى، همت والا، خلق و خوى شایسته، توکل و اعتماد به خدا، تحمل و مدارا، همزیستى خردمندانه، رفق و مهر، احسان و انسان دوستى، مروت و وجدان، وقار و متانت، یقین و ایمان، دگر خواهى و رعایت حقوق مردم، پروا و تقواى راستین، ستم ستیزى و حق‏طلبى، قانون گرایى و قانونمدارى، دعوت به حق و مبارزه با فساد، بشر دوستى و مردم‏نوازى، و دیگر ارزش‏هاى انسانى و برتر این گونه است که هر کجا باشند، به طور خودکار براى خود جا باز مى‏کنند و دل‏ها را تسخیر، کران تا کران قلب‏ها را رام، و به تدریج فضیلت خواهان و فضیلت دوستان را به راه دلخواه و سرمنزل محبوب راه‏ مى‏نمایند.

درست همان سان که ضد ارزش‏ها و آفت‏هایى چون: ریاکارى و ظاهر سازى، عوام فریبى و عوام سالارى، دروغ و نیرنگ، دجّالگرى و ناخالصى، خود دوستى و خودکامگى، چاپلوس پرورى و تملق‏بافى، فرومایگى و ذلت پذیرى، عجب و خود پسندى، حسد و کینه، غرور و تعصب انگیزى، دنباله‏روى و بره منشى، انگیزش بدگمانى و سوء ظن، سخن چینى و فتنه انگیزى، کینه‏توزى و حقد، فخر فروشى و بخل، خشونت و بى‏رحمى، خمودى و تاریک اندیشى، افراط کارى و حق کشى، استبداد و خودسرى، قانون‏شکنى و امتیاز خواهى، برترى‏جویى و تحمیل، انحصار قدرت و امکانات، تحریف حقایق و بازى با احساسات، ابزار سلطه ساختن دین و اهرم فشار ساختن باورهاى مقدس مردم براى تحمیل خواسته‏ها و سلیقه‏هاى فرا قانونى خود به دیگران و پایمال ساختن حقوق و امنیت‏ آنان و ... آفت‏هایى هستند که به خودى خود، هر انسان آگاه و کمال طلب و آزادمنشى را مى‏رانند و دور مى‏سازند.

 


نوشته شده توسط محمدرضا افضلی | نظرات دیگران [ نظر] 
باز خوانی پیام عاشورا(1)
پنج شنبه 94 مهر 23 , ساعت 12:11 صبح  

بسم الله الرحمن الرحیم

 

باز خوانی

 

 

پیام عاشورا

 

پیشگفتار: 

نکته: همانگونه که درابتداء تاسیس وبلاک عرشیات به حضور مخاطبین عزیز توضیح داده شد. این وبلاک برای شرح مثنوی معنوی است وفقط درطول سال به دومناسبت یکی ماه مبارک رمضان جهت پاسداشت ضیافت الهی ، ودیگر به مناست گرامی داشت ماه محرم، جهت عرض ادب به ساحت عزیز عزیزان، سالار وسرورشهیدان حضرت اباعبدالله الحسین(ع)، مقالاتی مرتبط برای ارتقاء سطح معرفت وشناخت بیشترتقدیم خوانندگان محترم ومخاطبین فهیم «عرشیات» میشود. امید است ضمن انجام وظیفه وایفاء مسئولیت، مفید واقع گردد.

مقالات انتخابی پاسداشت  نهضت حسینی تحت عنوان« بازخوانی پیام عاشورا» تقدیم می گردد

قسمتی از نیایش امام حسین (ع) در قنوت : 

 اللهمّ واجعلٍ علی البصیرة مَدرجتی ، بارالها! راه کمالم را بصیرت قرار ده

 وعلی الهدایة محجّتی ، وهدف نهایی خلقتم را بر هدایت خود بنا کن

وعلی الرّ شاد مسلکی ، وراه وروشم را بر رشد بنیان گذار

حتّی تُنیلنی وتُنیل بی اُمنیّتی، تا بدینوسیله مرا به آرزویم وآرزویم رابه من برسانی

وتُحلّ بی علی ما به اردتنی، ومرا به قل? بلند قرب وکمال که از من خواسته ای

وله خلقتنی، والیه آویتنی، وبرای آنم آفریده ای وبه آن پناهم داده ای فرود آوری

واَعِذ اولیاءک من الافتنان بی، خدایا ! اولیای خود را به سبب من درفتنه وسختی میفکن

وفتّنهم برحمتک لرحمتک فی نعمتک تفتین الاجتباء، وبه رحمت خود آنان را در سای? نعمت معرفت وعبودیت خود شیدای لطف خویش ساز

والاستخلاص بسلوک طریقتی ، شیدای گزیده وشیدای رهیده که طریق مرا پیمایند

واتّباعِ منهجی ، وراه راست مرا پی گیرند

« بنقل از سید بن طاووس » 

نغمه عا شقانه مولانا 

    

مشتری من خدایست او     مرا 

 

می‌کشد بالا که اللهاشتری

خونبهای من جمالذوالجلال

 

خونبهای خود خورم کسبحلال

 

 

تو مکن تهدید از کشتن کهمن

 

تشنه‌ی زارم به خونخویشتن

عاشقان را هر زمانیمردنیست

 

مردن عشاق خود یک نوعنیست

او دو صد جان دارد از جانهدی

 

وآن دوصد را می‌کند هر دمفدی

گر بریزد خون من آندوست‌رو

 

پای‌کوبان جان برافشانمبرو

آزمودم مرگ من درزندگیست

 

چون رهم زین زندگیپایندگیست

اقتلونی اقتلونی یاثقات

 

ان فی قتلی حیاتا فیحیات

 


نوشته شده توسط محمدرضا افضلی | نظرات دیگران [ نظر] 
شرح وتفسیرمثنوی دفتردوم(388)
جمعه 94 مهر 10 , ساعت 9:36 صبح  

تأثیر کلام رهبری در بهبودی میان امت(ادامه2)


 ( 3720)تو چو موری، بهر دانه می‌دوی

 

هین! سلیمان جو، چه می‌باشی غَوی؟

( 3721)دانه‌جو را دانه‌اش دامی شود

 

و آن سلیمان‌جوی را هر دو بود

( 3722)مرغ جان‌ها را درین آخر زمان

 

نیستشان از هم‌دگر یک دم امان

( 3723)هم سلیمان هست اندر دور ما

 

کو دهد صلح و نماند جور ما

( 3724)قول إن مِن اُمَّةٍ را یاد گیر

 

تا به إلاّ و خَلا فیها نذیر

( 3725)گفت خود خالی نبود است امتی

 

از خلیفه‌ حق و صاحب‌همتی

( 3726)مرغ جان‌ها را چنان یک‌دل کند

 

کز صفاشان بی‌غش و بی‌غل کند

( 3727)مشفقان گردند هم‌چون والده

 

مسلمون را گفت نفس واحده

( 3728)نفس واحد از رسول حق شدند

 

ور نه هر یک دشمن مطلق بدند

 سلیمان: استعاره از راهنماى کامل.

غَوى: به معنای گمراه است.

دانه جوى: کنایه از کسى که در پى متاع دنیاست.

سلیمان جو: کنایه از آن که در جست و جوى راهنماى کامل است.

مرغ جان: اضافه مشبه به به مشبه .

آخر زمان: دور اخیر را که دور قمر است دور آخر زمان نامیده‏اند. هر «دور» چهار هزار سال است، و گفته‏اند هفت هزار سال، و چنین پندارند که این دور که دور آخر است به قیامت منتهى شود. «آخرالزمان»، یعنی عصر محمدی.  

مِن اُمِّةٍ: برگرفته است از آیه «وَ إِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلاَّ خَلا فِیها نَذِیرٌ: و امّتى نیست جز که در آن ترساننده‏اى است.»[1]

نَفس واحدة: «المُؤمِنُونَ کَنَفسٍ واحَدِةٍ» بعضى آن را حدیث شمرده‏اند.[2] ، و نظیر این جمله است آن چه از امام صادق (ع) آمده است که «المُؤمِنُونَ فِى تَبارِّهِم و تَراحُمِهِم وَ تَعاطُفِهم کَمَثِل الجَسَد.»[3]

( 3720) تو مثل مور پى دانه مى‏روى گمراه نشو و سلیمان را جستجو کن‏. ( 3721) آن که دانه را مى‏جوید دانه براى او دام مى‏شود ولى کسى که سلیمان را جست هم سلیمان را دارا شده و هم بدانه مى‏رسد. ( 3722) در این آخر الزمان مرغ جانها یک آن از یکدیگر ایمن نیستند. ( 3723) در دوره ما سلیمان هم هست که میانه جانها صلح را برقرار نموده و ظلمها را از میان ببرد. ( 3724) آیه« إِنْ مِنْ أُمَّةٍ» را تا « إِلاَّ خَلا فِیها نَذِیرٌ» بخوان. ( 3725) که مى‏فرماید: هیچ امتى از یک صاحب همت و خلیفه حق خالى نبوده است‏. ( 3726) که مرغ جانها را طورى یکدل سازد که صاف و بى‏غل و غش باشند. ( 3727) و چون مادر با هم مهربان گردند این است که فرمود مسلمانان چون نفس واحد هستند. ( 3728) مسلمانان از طرف حضرت رسول (ص ع) بود که چون نفس واحد شدند و گرنه همگى دشمن جانى همدیگر بودند.

در این‌جا سلیمان؛ سلیمان نبی نیست؛ مرد حق در هر زمانه‌ای و در میان هر قومی است و آنها که جویندگان حق‌اند باید به او تکیه کنند. مطابق آیه‏های 18 و 19 سورهْ «نمل» هنگامی‌که سپاه سلیمان به وادی موران رسید، یکی از موران گفت: به لانه‏های خود بروید که سلیمان و سپاهش شما را آسیب می‏‏رسانند. سلیمان خندید و از پروردگار خواست که او را به کار نیک وادارد. مولانا مردان حق را مانند سلیمان خیرخواه و خیراندیش توصیف می‏‏کند. «دانه جو»، یعنی کسی که فقط منافع خود را می‏‏خواهد؛ (دنیا‌دوست). در مقابل او، جویندهْ مرد حق موری است که هم دانه به‌دست می‏‏آورد و هم حمایت سلیمان را. مولانا می گوید: در این زمانه، جان‌ها با یکدیگر درستیزند و مردان حق می‏‏توانند آنها را از تفرقه برهانند. مضمون این سخن اشاره دارد به آیهْ ‌شریفه سوره «فاطر»که می فرماید: ما تو را فرستادیم، مژده‌دهنده و بیم‌دهنده و هیچ امتی نیست مگر آن‌که در میان آنان بیم‌دهنده‌ای است. حق تعالی فرمود: هیچ امتی نیست که از خلیفه و صاحب‌همتی خالی باشد. در اثر سلیمان روزگار و مردان حق، همهْ مؤمنان مانند یک نَفس واحد به یک‌دیگر مهربان می‏‏شوند. مضمون این سخن به حدیث نبوی اشاره دارد: «المؤمنُونَ کَنفسٍ واحدةٍ؛ مؤمنان نَفس واحد هستند و یا هم‌چون فردی واحدند».



[1] - (سوره فاطر،آیه 24)

[2] - (احادیث مثنوى، ص 43)

[3] - (بحار الانوار، ج 71، ص 234)

 


نوشته شده توسط محمدرضا افضلی | نظرات دیگران [ نظر] 
شرح وتفسیرمثنوی دفتردوم(387)
جمعه 94 مهر 10 , ساعت 9:33 صبح  

 

تأثیر کلام رهبری در بهبودی میان امت(ادامه1)

 

 

 ( 3714)پس ریای شیخ به ز اخلاص ماست

 

کز بصیرت باشد آن وین از عماست

( 3715)از حدیث شیخ جمعیت رسد

 

تفرقه آرد دم اهل جسد

( 3716)چون سلیمان کز سوی حضرت بتاخت

 

کو زبان جمله مرغان را شناخت

( 3717)در زمان عدلش آهو با پلنگ

 

انس بگرفت و برون آمد ز جنگ

( 3718)شد کبوتر آمن از چنگال باز

 

گوسفند از گرگ ناورد احتراز

( 3719)او میانجی شد میان دشمنان

 

اتحادی شد میان پرزنان

 

 بصیرت: بینایى، دانستن حقیقت.

عما: عمى، کورى.

أهلِ جسد: مقابل اهل روح و اهل معناست، آنان که از معنى و حقیقت بهره ندارند. که در پى پرورش جسم‏اند.

سلیمان: منظور حضرت سلیمانِ نبی است، مصداق و شاهد تأثیر مردان حق در ایجاد تفاهم است.

از سوى حضرت تاختن: یعنی از جانب حق مأمور شد ، کنایه از پیمبرى یافتن.

زبان مرغان شناختن: برگرفته است از آیه «قالَ یا أَیُّهَا اَلنَّاسُ عُلِّمْنا مَنْطِقَ اَلطَّیْرِ وَ أُوتِینا مِنْ کُلِّ شَیْ‏ءٍ: و گفت اى مردم آموختند ما را گفتار مرغان و داده شدیم از هر چیزى.»[1]

احتراز آوردن: دورى جستن، پرهیز کردن.

ناورد احتراز: یعنی نمی‏‏ترسید، دوری نمی‏‏کرد.

پَر زنان: مرغان، پرندگان.

 ( 3714) پس ریاى شیخ بهتر از اخلاص ما است براى اینکه کار او از روى بصیرت و اخلاص ما از روى نادانى و کورى است‏. ( 3715) سخن و صحبت شیخ باعث جمعیت و دم اهل حسد باعث تفرقه است‏. ( 3715) چون سلیمان از طرف حضرت حق برخاسته بود زبان همه مرغان را دانست‏. ( 3717) و در زمان حکومتش آهو با پلنگ انس گرفته و جنگ را کنار گذاشتند. ( 3718) کبوتر از چنگال باز ایمن شده گوسفند و گرگ از هم احتراز نداشتند. ( 3719) او میانه دشمنان میانجى شده پرندگان با هم اتحاد کردند.

در این ابیات، سخن از تأثیر کلام مردان حق در بهبودی میان امت است. عارف بالله، اگر کاری از او سر بزند که در ظاهر مخالف شرع یا طریقت باشد، بهتر از کارهای پسندیدهْ ماست، زیرا در هر کارِ عارف بالله حکمت و مصلحتی هست. «اخلاص ما» از روی بصیرت نیست؛ کورانه است و ممکن است در مسیر الی‌الله نباشد. سخن مرد حق امت را به جایی می‏‏رساند که دل‌ها و اندیشه‏ها و سخنان آنها در یک راه می‏‏افتد و با هم موافق می‏‏شود (جمعیت)، اما آنها که به زندگی مادی و جسمی خود چسبیده‌اند، سخنانی می‏‏گویند که دل‌های امت و جامعه را از هم و از حق دور می‌کند و موجب می‏‏شود که افراد جامعه در جست‌وجوی حق، هر دم در راهی قدم گذارند (تفرقه) و هرگز به مقصود نرسند. «اتحاد» هم‌دلی و پیوند باطنی و معنوی است و این‌که همه، جلوه‏های وجود واحد حق‌اند.



[1] - (سوره نمل،آیه 16)

 

 


نوشته شده توسط محمدرضا افضلی | نظرات دیگران [ نظر] 
<      1   2   3   4   5      >
درباره وبلاگ

عرشیات

محمدرضا افضلی
تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد ....
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 189 بازدید
بازدید دیروز: 514 بازدید
بازدید کل: 1401815 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
فهرست موضوعی یادداشت ها
دین . عرفان . مثنوی .
نوشته های پیشین

اردیبهشت 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
دی 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
اردیبهشت 93
خرداد 93
تیر 93
مرداد 93
شهریور 93
مهر 93
آبان 93
آذر 93
دی 93
بهمن 93
اسفند 93
فروردین 94
اردیبهشت 94
خرداد 94
تیر 94
مرداد 94
شهریور 94
مهر 94
آبان 94
آذر 94
دی 94
بهمن 94
اسفند 94
فروردین 95
اردیبهشت 95
خرداد 95
تیر 95
مرداد 95
شهریور 95
لوگوی وبلاگ من

عرشیات
لینک دوستان من

معماری نوین
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(222)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(221)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(220)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(219)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(218)
[عناوین آرشیوشده]