بهترین همدم، دانش است . [امام علی علیه السلام]
عرشیات
شرح مناجات شعبانیه
دوشنبه 92 خرداد 27 , ساعت 7:42 عصر  

شرح مناجات شعبانیه

فهرست  :

دیباچه
پیش‏گفتار
قسمت اول
قسمت دوم
قسمت سوم
قسمت چهارم
قسمت پنجم
قسمت ششم
قسمت هفتم
قسمت هشتم
قسمت نهم
قسمت دهم
قسمت یازدهم
قسمت دوازدهم
قسمت سیزدهم
قسمت چهاردهم
قسمت پانزدهم
قسمت شانزدهم
قسمت هفدهم
قسمت هیجدهم
قسمت نوزده‌ام
قسمت بیستم
قسمت بیست‏ویکم
قسمت بیست‏ودوم
قسمت بیست‏وسوم
قسمت بیست‏وچهارم
قسمت بیست‏وپنجم
قسمت بیست‏وششم
قسمت بیست‏وهفتم
قسمت بیست‏وهشتم
قسمت بیست‏ونهم
قسمت سی‏ام
کتاب‏نامه
پى‏نوشت‏ها

 

دیباچه

خداوند شنونده، داناست. خدا نزدیک انسان است نزدیکِ نزدیک؛ حتىنزدیک‏تر از رگ‏هاى گردن.

میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست  

تو خود حجاب خودى حافظ از میان برخیز  

و چه زیبا امیر عابدان و عارفان فرموده است «لا حجابٌ بَیْنَهُ و بَیْنَ خَلْقِهِ؛ هیچحجابى بین خدا و خلق خدا نیست»(1).

این ماه‏ها، رجب و شعبان مقدمه وصول به مهمانى بزرگ است. مؤمنان سالکپس از شستن تن و جان در زمزم روح‏بخش دعاهاى ماه رجب، بار دیگر، در ماهشعبان روح و روان از غبار ناخالصى‏ها مى‏شویند و چون پرنده‏اى سبک‏بار بهسوى ضیافت دوست در ماه رمضان ره مى‏سپارند.

رهروان فضیلت، تمرین خوب خواستن و خوب زیستن را در ماه‏هاى دعا وعبادت، یعنى ماه رجب و شعبان به انجام مى‏رسانند و روش خوب خواستن رامى‏آزمایند. آنان بلند همتى را که شایسته مؤمنان است و آن‏را از معصومینآموخته‏اند، از نظر دور نمى‏دارند؛ در طلب خوبى‏هاى دنیا و آخرت در این ماه‏هابر مى‏آیند و در طلب داشتن فرزندان صالح، دوستان با ایمان، معلمان شایسته،رزق حلال و... .

بندگان شایسته از زرق و برق دنیا مى‏گریزند. در دعاهاى خود دیگر دوستى رابه خوبى از سیده دو عالم با توصیه «یا بنى الجار ثم الدار؛ پسرم اول همسایه سپسخانه»، آویزه گوش جان مى‏سازند و از دیوار و حصار «منیّت و خودخواهى»مى‏رهند تا درهاى فیض و رحمت الهى را به سوى خود باز گشایند.

عاشقان طریقت در این ایام روحانى با دعا و نیایش که جوششى درونى وفطرى است، اندرون خویش را نورانى و معطر مى‏سازند تا با آرامشىوصف‏ناشدنى، ماه رمضان و لیله القدر را درک کنند و نردبان قرب بپیمایند.

در این سلوک معنوى، پژوهشگر ارجمند و نویسنده توانا جناب آقاىسیدمحمود طاهرى در دریاى کلام نورانى بهترین راهنمایان بشر، غور کرده واین‏بار، مرواریدهاى همیشه درخشان «مناجات شعبانیه» را از صدف اهل بیت عصمت و طهارت علیهم‏السلام استخراج و آن را به سالکان طریق تقدیم داشته‏اند. 

مرکز تعلیمات اسلامی واشنگتن


نوشته شده توسط محمدرضا افضلی | نظرات دیگران [ نظر] 
ادامه متن مناجات شعبانیه
دوشنبه 92 خرداد 27 , ساعت 5:38 عصر  

إِلَهِی جُودُکَ بَسَطَ أَمَلِی وَ عَفْوُکَ أَفْضَلُ مِنْ عَمَلِی

خدایا جود و بخشش تو، دامنه آرزوهایم را گسترده است و بخشایش تو، برتر از عمل من است.

إِلَهِی فَسُرَّنِی بِلِقَائِکَ یَوْمَ تَقْضِی فِیهِ بَیْنَ عِبَادِکَ
خدایا! آن روز که میان بندگانت‏به داوری می‏پردازی، با دیدار چهره رافت‏خود، مسرورم ساز.



إِلَهِی اعْتِذَارِی إِلَیْکَ اعْتِذَارُ مَنْ لَمْ یَسْتَغْنِ عَنْ قَبُولِ عُذْرِهِ فَاقْبَلْ عُذْرِی یَا أَکْرَمَ مَنِ اعْتَذَرَ إِلَیْهِ الْمُسِیئُونَ


خدایا! پوزش‏طلبی من به درگاهت، عذرخواهی کسی است که از عذرپذیری تو بی‏نیاز نیست، پس عذرم را بپذیر، ای کریمترین بزرگواری که زشتکاران، به درگاهش عذر گناه می‏برند.

إِلَهِی لا تَرُدَّ حَاجَتِی وَ لا تُخَیِّبْ طَمَعِی وَ لا تَقْطَعْ مِنْکَ رَجَائِی وَ أَمَلِی


پروردگار من! حاجت و نیازم را رد مکن و دست امید و آرزویم را از درگاه خویش، کوتاه مگردان.

إِلَهِی لَوْ أَرَدْتَ هَوَانِی لَمْ تَهْدِنِی وَ لَوْ أَرَدْتَ فَضِیحَتِی لَمْ تُعَافِنِی


خداوندا! اگر می‏خواستی خوارم کنی، هدایتم نمی‏کردی. و اگر می‏خواستی رسوایم سازی، از عقوبت دنیا معافم نمی‏کردی.

إِلَهِی مَا أَظُنُّکَ تَرُدُّنِی فِی حَاجَةٍ قَدْ أَفْنَیْتُ عُمُرِی فِی طَلَبِهَا مِنْکَ

خدایا! باور ندارم که در حاجتی دست رد به سینه‏ام بزنی، حاجتی که عمر خویش را در پی آن گذراندم و عمری از تو طلبیدم.


إِلَهِی فَلَکَ الْحَمْدُ أَبَدا أَبَدا دَائِما سَرْمَدا یَزِیدُ وَ لا یَبِیدُ کَمَا تُحِبُّ وَ تَرْضَی


خدایا! ستایش ابدی و ثنای سرمدی تنها از آن توست، سپاسی همواره فزاینده و بی‏کم و کاست، آنگونه که تو دوست داری و می‏پسندی.

إِلَهِی إِنْ أَخَذْتَنِی بِجُرْمِی أَخَذْتُکَ بِعَفْوِکَ


خدایا! اگر مرا به جرمم بگیری، دست‏به دامان عفوت می‏زنم.

وَ إِنْ أَخَذْتَنِی بِذُنُوبِی أَخَذْتُکَ بِمَغْفِرَتِکَ


و اگر مرا به گناهانم مؤاخذه کنی، تو را به بخشایشت‏بازخواست می‏کنم.

وَ إِنْ أَدْخَلْتَنِی النَّارَ أَعْلَمْتُ أَهْلَهَا أَنِّی أُحِبُّکَ


اگر در دوزخم افکنی، به دوزخیان اعلام خواهم کرد که تو را دوست دارم.

إِلَهِی إِنْ کَانَ صَغُرَ فِی جَنْبِ طَاعَتِکَ عَمَلِی فَقَدْ کَبُرَ فِی جَنْبِ رَجَائِکَ أَمَلِی


خدایا! اگر در کنار طاعتت، عملم کوچک است، امید و آرزویم بزرگ و بسیار است.

إِلَهِی کَیْفَ أَنْقَلِبُ مِنْ عِنْدِکَ بِالْخَیْبَةِ مَحْرُوما وَ قَدْ کَانَ حُسْنُ ظَنِّی بِجُودِکَ أَنْ تَقْلِبَنِی بِالنَّجَاةِ مَرْحُوما


خدایا! از آستان تو چگونه تهیدست و محروم برگردم، با آنکه گمان نیک من نسبت‏به جود تو، آن است که نجات یافته و رحمت‏شده مرا باز گردانی.

إِلَهِی وَ قَدْ أَفْنَیْتُ عُمُرِی فِی شِرَّةِ السَّهْوِ عَنْکَ وَ أَبْلَیْتُ شَبَابِی فِی سَکْرَةِ التَّبَاعُدِ مِنْکَ إِلَهِی فَلَمْ أَسْتَیْقِظْ أَیَّامَ اغْتِرَارِی بِکَ وَ رُکُونِی إِلَی سَبِیلِ سَخَطِکَ


خدایا! عمرم را در رنج غفلت از تو تباه ساختم،جوانی‏ام را در سرمستی دوری از تو هدر دادم،خداوندا! آن روزها که به کرم تو مغرور شدم و راه خشم تو را سپردم، از خواب غفلت‏ بیدار نگشتم.

إِلَهِی وَ أَنَا عَبْدُکَ وَ ابْنُ عَبْدِکَ قَائِمٌ بَیْنَ یَدَیْکَ مُتَوَسِّلٌ بِکَرَمِکَ إِلَیْکَ

پروردگارا! من بنده توام و زاده بنده تو. در آستان بزرگیت ایستاده‏ام و کرمت را وسیله تقرب به حضور تو قرار داده‏ام.

إِلَهِی أَنَا عَبْدٌ أَتَنَصَّلُ إِلَیْکَ مِمَّا کُنْتُ أُوَاجِهُکَ بِهِ مِنْ قِلَّةِ اسْتِحْیَائِی مِنْ نَظَرِکَ وَ أَطْلُبُ الْعَفْوَ مِنْکَ إِذِ الْعَفْوُ نَعْتٌ لِکَرَمِکَ


خدایا! بنده‏ای زشتکارم که به عذرخواهی آمده‏ام، از نگاه تو شرم نداشته‏ام، اینک از تو بخشش می‏طلبم، چرا که عفو، صفت‏بزرگواری توست.


إِلَهِی لَمْ یَکُنْ لِی حَوْلٌ فَأَنْتَقِلَ بِهِ عَنْ مَعْصِیَتِکَ إِلا فِی وَقْتٍ أَیْقَظْتَنِی لِمَحَبَّتِکَ وَ کَمَا أَرَدْتَ أَنْ أَکُونَ کُنْتُ فَشَکَرْتُکَ بِإِدْخَالِی فِی کَرَمِکَ وَ لِتَطْهِیرِ قَلْبِی مِنْ أَوْسَاخِ الْغَفْلَةِ عَنْکَ


آفریدگارا! توان آن نداشته‏ام که از نافرمانیت دست‏شویم،مگر آنگاه که به عشق و محبت‏خویش بیدارم ساخته‏ای، یا آنگونه بوده‏ام که تو خود خواسته‏ای. تو را سپاس، که مرا در کرم خویش وارد کردی و دلم را از آلایشها و کدورتهای غفلت از خودت را پاک نمودی.


إِلَهِی انْظُرْ إِلَیَّ نَظَرَ مَنْ نَادَیْتَهُ فَأَجَابَکَ وَ اسْتَعْمَلْتَهُ بِمَعُونَتِکَ فَأَطَاعَکَ


پروردگارا! مرا بنگر، نگاه آنکه ندایش دادی پس پاسخت گفت، و به طاعتش فراخواندی و به یاریش گرفتی پس مطیع تو گشت.


یَا قَرِیبا لا یَبْعُدُ عَنِ الْمُغْتَرِّ بِهِ وَ یَا جَوَادا لا یَبْخَلُ عَمَّنْ رَجَا ثَوَابَهُ


ای خدای نزدیک; که از مغروران و فریفتگان دور نیستی،ای بخشنده‏ای که نسبت‏به امیدواران جود و بخششت، بخل نمی‏ورزی،


إِلَهِی هَبْ لِی قَلْبا یُدْنِیهِ مِنْکَ شَوْقُهُ وَ لِسَانا یُرْفَعُ إِلَیْکَ صِدْقُهُ وَ نَظَرا یُقَرِّبُهُ مِنْکَ حَقُّهُ


خدایا! مرا قلبی بخش که شوق و عشق، به تو نزدیکش سازد،و زبانی عطا کن که صداقت و راستی‏اش به درگاهت‏بالا رودو نگاهی بخش، که حقیقتش، زمینه‏ساز قرب به تو گردد!


إِلَهِی إِنَّ مَنْ تَعَرَّفَ بِکَ غَیْرُ مَجْهُولٍ وَ مَنْ لاذَ بِکَ غَیْرُ مَخْذُولٍ وَ مَنْ أَقْبَلْتَ عَلَیْهِ غَیْرُ مَمْلُوکٍ [مَمْلُولٍ‏]


خدایا! آنکه به تو معروف گردد، ناشناخته نیست،آنکه به تو پناه آورد، خوار و درمانده نیست،و آنکه تو، به او روی عنایت آوری برده دیگری نیست،


إِلَهِی إِنَّ مَنِ انْتَهَجَ بِکَ لَمُسْتَنِیرٌ وَ إِنَّ مَنِ اعْتَصَمَ بِکَ لَمُسْتَجِیرٌ وَ قَدْ لُذْتُ بِکَ یَا إِلَهِی فَلا تُخَیِّبْ ظَنِّی مِنْ رَحْمَتِکَ وَ لا تَحْجُبْنِی عَنْ رَأْفَتِکَ


خدایا! آنکه از تو راه را یافت، روشن شد و آنکه پناهنده تو شد، پناه یافت،خداوندا! من به تو پناه آورده‏ام، از رحمت‏خویش مایوس و محرومم مساز و از رافت و مهربانیت محجوبم مگردان.


إِلَهِی أَقِمْنِی فِی أَهْلِ وَلایَتِکَ مُقَامَ مَنْ رَجَا الزِّیَادَةَ مِنْ مَحَبَّتِکَ


خداوندا! در میان اولیاء خویش، مرا مقام کسی بخش که آرزوی محبت افزون‏تر تو را دارد.


إِلَهِی وَ أَلْهِمْنِی وَلَها بِذِکْرِکَ إِلَی ذِکْرِکَ وَ هِمَّتِی فِی رَوْحِ نَجَاحِ أَسْمَائِکَ وَ مَحَلِّ قُدْسِکَ


خدایا! مرا شیفته یاد خود ساز و همتم را در نشاط دستیابی به نامهایت و قرارگاه عظمت و قدست قرار بده.


إِلَهِی بِکَ عَلَیْکَ إِلا أَلْحَقْتَنِی بِمَحَلِّ أَهْلِ طَاعَتِکَ وَ الْمَثْوَی الصَّالِحِ مِنْ مَرْضَاتِکَ فَإِنِّی لا أَقْدِرُ لِنَفْسِی دَفْعا وَ لا أَمْلِکُ لَهَا نَفْعا


خداوندا! تو را به خودت سوگند، که مرا به جایگاه اهل طاعتت‏برسان و به منزلگاه شایسته و پسندیده خویش، رهنمون باش، که من، نه می‏توانم شری را از خویش دور سازم و نه سودی به خویش رسانم.


إِلَهِی أَنَا عَبْدُکَ الضَّعِیفُ الْمُذْنِبُ وَ مَمْلُوکُکَ الْمُنِیبُ [الْمَعِیبُ‏] فَلا تَجْعَلْنِی مِمَّنْ صَرَفْتَ عَنْهُ وَجْهَکَ وَ حَجَبَهُ سَهْوُهُ عَنْ عَفْوِکَ


کردگارا! من، بنده ناتوان و گنهکار توام و برده عیبناک تو، که بسویت آمده‏ام. پس مرا از آنان مگردان که چهره لطف خویش از آنان برگردانده‏ای و اشتباهاتشان حجاب بخشایش تو گشته است.


إِلَهِی هَبْ لِی کَمَالَ الانْقِطَاعِ إِلَیْکَ وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِیَاءِ نَظَرِهَا إِلَیْکَ حَتَّی تَخْرِقَ أَبْصَارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ فَتَصِلَ إِلَی مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ وَ تَصِیرَ أَرْوَاحُنَا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِکَ


خدایا! مرا کمال گسستن از غیر و پیوستن به خودت عطا کن‏دیده دلهایمان را با فروغ نگاه به خود، روشن سازتا دیده‏های بصیرت دل، حجابهای نور را از هم بر درد و به کانون عظمت‏برسد و جانهای ما آویخته درگاه عزت و قدس تو گردد.


إِلَهِی وَ اجْعَلْنِی مِمَّنْ نَادَیْتَهُ فَأَجَابَکَ وَ لاحَظْتَهُ فَصَعِقَ لِجَلالِکَ فَنَاجَیْتَهُ سِرّا وَ عَمِلَ لَکَ جَهْرا


خدایا! مرا از آنان قرار ده که ندایشان کردی، پاسخت گفتندو نگاهشان کردی، مدهوش جلال تو گشت،با آنان، راز گفتی و نجوا کردی، آشکارا برای تو کار کردند.


إِلَهِی لَمْ أُسَلِّطْ عَلَی حُسْنِ ظَنِّی قُنُوطَ الْإِیَاسِ وَ لا انْقَطَعَ رَجَائِی مِنْ جَمِیلِ کَرَمِکَ


خداوندا! هرگز نومیدی را بر حسن ظن خویش مسلط نساخته‏ام،و هرگز امیدم از کرم نیکو و زیبایت نگسسته است.


إِلَهِی إِنْ کَانَتِ الْخَطَایَا قَدْ أَسْقَطَتْنِی لَدَیْکَ فَاصْفَحْ عَنِّی بِحُسْنِ تَوَکُّلِی عَلَیْکَ


پروردگارا! اگر گناهان مرا در پیشگاه تو خوار و پست کرده، پس به سبب توکل و اعتماد نیکویم به تو، از من درگذر.


إِلَهِی إِنْ حَطَّتْنِی الذُّنُوبُ مِنْ مَکَارِمِ لُطْفِکَ فَقَدْ نَبَّهَنِی الْیَقِینُ إِلَی کَرَمِ عَطْفِکَ


آفریدگارا! اگر گناهان، مرا از لطف والای تو دور ساخته، اما یقین به کرم و عنایتت، آگاه و امیدوارم ساخته است.


إِلَهِی إِنْ أَنَامَتْنِی الْغَفْلَةُ عَنِ الاسْتِعْدَادِ لِلِقَائِکَ فَقَدْ نَبَّهَتْنِی الْمَعْرِفَةُ بِکَرَمِ آلائِکَ


خدایا! اگر خواب غفلت، از آمادگی برای دیدارت، باز داشته، معرفت‏به نعمتهای ارجمندت، بیدارم داشته است.


إِلَهِی إِنْ دَعَانِی إِلَی النَّارِ عَظِیمُ عِقَابِکَ فَقَدْ دَعَانِی إِلَی الْجَنَّةِ جَزِیلُ ثَوَابِکَ


خداوندا! اگر عقوبت‏سنگین تو، به آتش دوزخم فرا می‏خواند، پاداش فراوانت، به بهشتم دعوت می‏کند.


إِلَهِی فَلَکَ أَسْأَلُ وَ إِلَیْکَ أَبْتَهِلُ وَ أَرْغَبُ


آفریدگارا! من از تو می‏خواهم و تنها به آستان تو دست نیاز برمی‏آورم و تو را خواستارم.


وَ أَسْأَلُکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَجْعَلَنِی مِمَّنْ یُدِیمُ ذِکْرَکَ وَ لا یَنْقُضُ عَهْدَکَ وَ لا یَغْفُلُ عَنْ شُکْرِکَ وَ لا یَسْتَخِفُّ بِأَمْرِکَ


از تو می‏خواهم که بر محمد و دودمانش درود فرستی و مرا از آنان قرار دهی که همواره به یاد تواند و پیمان تو را نمی‏شکنند و از سپاس تو غافل نمی‏شوند و فرمانت را سبک نمی‏شمرند.


إِلَهِی وَ أَلْحِقْنِی بِنُورِ عِزِّکَ الْأَبْهَجِ فَأَکُونَ لَکَ عَارِفا وَ عَنْ سِوَاکَ مُنْحَرِفا وَ مِنْکَ خَائِفا مُرَاقِبا


خدایا! مرا به فروغ نشاطبخش عزت خود بپیوند تا تنها شناسای تو باشم و از غیر تو روی برتابم و تنها از تو ترسم و بیم تو داشته باشم.


یَا ذَا الْجَلالِ وَ الْإِکْرَامِ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی مُحَمَّدٍ رَسُولِهِ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ وَ سَلَّمَ تَسْلِیما کَثِیرا.


ای شکوهمند و بزرگوار! بر محمد و خاندان پاکش درود تو باد، و سلام بی‏پایان و بسیار.


نوشته شده توسط محمدرضا افضلی | نظرات دیگران [ نظر] 
متن مناجات شعبانیه
دوشنبه 92 خرداد 27 , ساعت 5:37 عصر  

متن مناجات شعبانیه:

بسم الله الرحمن الرحیم

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اسْمَعْ دُعَائِی إِذَا دَعَوْتُکَ وَ اسْمَعْ نِدَائِی إِذَا نَادَیْتُکَ وَ أَقْبلْ عَلَیَّ إِذَا نَاجَیْتُکَ


خدایا! بر پیامبر و دودمان پاکش درود فرست، و آنگاه که تو را می‏خوانم و صدایت می‏زنم، صدا و دعایم را بشنو و اجابت کن،و آنگاه که با تو نجوا می‏کنم، بر من عنایت کن.


فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَیْکَ وَ وَقَفْتُ بَیْنَ یَدَیْکَ مُسْتَکِینا لَکَ مُتَضَرِّعا إِلَیْکَ رَاجِیا لِمَا لَدَیْکَ ثَوَابِی


من از همه به سوی تو گریخته و در پیشگاه تو ایستاده‏ام،در حالی که دلشکسته و نالان درگاه توام و به پاداش تو امیدوار.


وَ تَعْلَمُ مَا فِی نَفْسِی وَ تَخْبُرُ حَاجَتِی وَ تَعْرِفُ ضَمِیرِی وَ لا یَخْفَی عَلَیْکَ أَمْرُ مُنْقَلَبِی وَ مَثْوَایَ وَ مَا أُرِیدُ أَنْ أُبْدِئَ بِهِ مِنْ مَنْطِقِی وَ أَتَفَوَّهَ بِهِ مِنْ طَلِبَتِی وَ أَرْجُوهُ لِعَاقِبَتِی


آنچه را در دل من می‏گذرد می‏دانی، از نیاز من آگاهی، ضمیر و درونم را می‏شناسی و فرجام و سرانجام زندگی و مرگم از تو پنهان نیست. آنچه را که می‏خواهم بر زبان آورم و از خواسته‏ام سخن بگویم و به حسن عاقبتم امید بندم، همه را می‏دانی.


وَ قَدْ جَرَتْ مَقَادِیرُکَ عَلَیَّ یَا سَیِّدِی فِیمَا یَکُونُ مِنِّی إِلَی آخِرِ عُمْرِی مِنْ سَرِیرَتِی وَ عَلانِیَتِی وَ بِیَدِکَ لا بِیَدِ غَیْرِکَ زِیَادَتِی وَ نَقْصِی وَ نَفْعِی وَ ضَرِّی


در آنچه تا پایان عمرم و از نهان و آشکارم خواهد بود، قلم تقدیرت نافذ و جاری است و افزونی و کاهشم و سود و زیانم، تنها به دست توست.


إِلَهِی إِنْ حَرَمْتَنِی فَمَنْ ذَا الَّذِی یَرْزُقُنِی وَ إِنْ خَذَلْتَنِی فَمَنْ ذَا الَّذِی یَنْصُرُنِی


خدایا! اگر محرومم سازی، کیست که روزیم دهد؟ و اگر خوارم کنی، کیست که یاریم کند؟


إِلَهِی أَعُوذُ بِکَ مِنْ غَضَبِکَ وَ حُلُولِ سَخَطِکَ


خدایا! از خشم و فرا رسیدن غضبت، به خودت پناه می‏آورم.


إِلَهِی إِنْ کُنْتُ غَیْرَ مُسْتَأْهِلٍ لِرَحْمَتِکَ فَأَنْتَ أَهْلٌ أَنْ تَجُودَ عَلَیَّ بِفَضْلِ سَعَتِکَ


خدایا! اگر شایسته رحمت تو نیستم، تو سزاواری که رحمت گسترده‏ات را بر من عطا کنی.


إِلَهِی کَأَنِّی بِنَفْسِی وَاقِفَةٌ بَیْنَ یَدَیْکَ وَ قَدْ أَظَلَّهَا حُسْنُ تَوَکُّلِی عَلَیْکَ فَقُلْتَ [فَفَعَلْتَ‏] مَا أَنْتَ أَهْلُهُ وَ تَغَمَّدْتَنِی بِعَفْوِکَ


خدایا! گویا چنانم که در پیشگاه لطف تو ایستاده‏ام و سایه‏سار توکل نیکویم بر من بال گشوده و آنچه را تو شایسته آنی گفته‏ای و مرا در هاله‏ای از بخشایش خویش پوشانده‏ای.


إِلَهِی إِنْ عَفَوْتَ فَمَنْ أَوْلَی مِنْکَ بِذَلِکَ


خدایا! اگر ببخشایی، کیست که از تو سزاوارتر به عفو باشد؟


وَ إِنْ کَانَ قَدْ دَنَا أَجَلِی وَ لَمْ یُدْنِنِی [یَدْنُ‏] مِنْکَ عَمَلِی فَقَدْ جَعَلْتُ الْإِقْرَارَ بِالذَّنْبِ إِلَیْکَ وَسِیلَتِی


و اگر اجلم فرا رسیده و کار شایسته‏ای نداشته‏ام که مرا به تو نزدیک سازد، اعتراف به گناه را وسیله آمرزش تو ساخته‏ام.


إِلَهِی قَدْ جُرْتُ عَلَی نَفْسِی فِی النَّظَرِ لَهَا فَلَهَا الْوَیْلُ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَهَا

خداوندا! با مهلت و میدانی که به نفس داده‏ام، بر خویش ستم کرده‏ام، پس اگر مرا نیامرزی، پس وای بر من.


إِلَهِی لَمْ یَزَلْ بِرُّکَ عَلَیَّ أَیَّامَ حَیَاتِی فَلا تَقْطَعْ بِرَّکَ عَنِّی فِی مَمَاتِی


خدایا! همواره در طول زندگی، از لطف و احسانت‏برخوردار بوده‏ام، پس از مرگ هم، لطف خویش از من دریغ مدار.


إِلَهِی کَیْفَ آیَسُ مِنْ حُسْنِ نَظَرِکَ لِی بَعْدَ مَمَاتِی وَ أَنْتَ لَمْ تُوَلِّنِی [تُولِنِی‏] إِلا الْجَمِیلَ فِی حَیَاتِی

خدایا! چگونه مایوس باشم از اینکه پس از مرگ هم نگاه لطف و احسان تو بر من خواهد بود، در حالی که در طول حیاتم، با من جز احسان و نیکی نکرده‏ای.


إِلَهِی تَوَلَّ مِنْ أَمْرِی مَا أَنْتَ أَهْلُهُ


خدایا! کار مرا آنگونه به سامان برسان که تو سزاوار آنی (نه آن سان که من در خور آنم).


وَ عُدْ عَلَیَّ بِفَضْلِکَ عَلَی مُذْنِبٍ قَدْ غَمَرَهُ جَهْلُهُ


و با بزرگواریت، به من عنایت کن، بر گناهکاری که در لجه جهل خویش فرو رفته است.

إِلَهِی قَدْ سَتَرْتَ عَلَیَّ ذُنُوبا فِی الدُّنْیَا وَ أَنَا أَحْوَجُ إِلَی سَتْرِهَا عَلَیَّ مِنْکَ فِی الْأُخْرَی [إِلَهِی قَدْ أَحْسَنْتَ إِلَیَ‏] إِذْ لَمْ تُظْهِرْهَا لِأَحَدٍ مِنْ عِبَادِکَ

الصَّالِحِینَ فَلا تَفْضَحْنِی یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَلَی رُءُوسِ الْأَشْهَادِ

در دنیا گناهانی را بر من پوشانده‏ای که در آخرت، نیازمندترم که پرده پوشش خود را بر آنها افکنی. خدایا! چون گناهانم را پوشاندی و بر هیچ یک از بندگان شایسته‏ات فاش نساختی، بر من نیکی کردی، خدایا، پس در روز قیامت نیز رسوای خلایقم مگردان.


 


نوشته شده توسط محمدرضا افضلی | نظرات دیگران [ نظر] 
شرح مناجات شعبانیه
دوشنبه 92 خرداد 27 , ساعت 2:2 عصر  

شرح‏

مناجات‏شعبانیه

 

مقدمة

‏آدمى جهت تقرّب به خدا و به دست آوردن آرامش روحى و تحصیل مکارم اخلاق و دورى از معاصى و رذائل، و زدودن کدورات روانى، و وسوسه‏هاى شیطانى، و تقویت اراده و نیروى تعقل و فکر، و قضاى حوائج مادى و معنوى، نیاز به دعا و نیایش به درگاه پروردگار متعال داشته و دارد، و لذا بخش وسیعى از تعلیمات انبیا را عموما و پیامبر بزرگوار و ائمه معصومین علیهم السّلام را خصوصا دعا و نیایش تشکیل مى‏دهد.

دعاهایى که از پیشوایان دین و امامان معصوم علیهم السّلام رسیده و در دست است، یکى از نفائس منابع علوم و معارف و اخلاق اسلامى بشمار مى‏روند زیرا آن بزرگواران با شناختى که از خدا و مبادى عالیه و همچنین از انسان و نیازمندیهایش داشتند به گونه‏اى از مکنونات دل آدمى در مقام دعا تعبیر کرده و از حقایق اعتقادى و اخلاقى پرده برداشتند، که بطور قطع در بسیارى موارد، شبیه معجزه است.

گاهى در ادعیه مأثوره به قدرى ظرائف و معانى بلند وجود دارد که آدمى شک نمى‏کند که آنها از انسان‏هاى معمولى نیست و یقین مى‏کند که آنها از افرادى صادر شده که به دقائق علوم الهى و به اسرار آفرینش و رموز خلقت عالم و آدم و ابعاد وجودى وى آگاهى داشته‏اند.

از این رو برخى از دعاها نیاز به صحت سند از لحاظ علم حدیث ندارد، بلکه متن آنها بهترین گواه است که از معصوم رسیده است، چنانکه استاد کل مرحوم وحید بهبهانى در این باره مى‏گوید:

«امارات و قرائن، براى حجّیت خبر واحد، زیاد است و از آن جمله است امور زیر:

دانشمندان اسلامى بالکل (اجماع) و یا بطور اکثرى (شهرت) بر طبق آن فتوا داده و یا عمل کرده باشند و یا آن را روایت و یا تلقى به قبول کرده باشند مانند «مقبوله عمر بن حنظلة» و یا آنکه محتواى آن موافق با کتاب و یا سنت و یا اجماع و یا عقل باشد و یا تجربه صحت محتواى آن را ثابت کرده و یا آنکه متن آن به گونه‏اى است که گواهى مى‏دهد تنها از معصوم: صدور کلماتى مانند آن ممکن است، مثل خطبه‏ها، نامه‏ها و حکم نهج البلاغه و ادعیه صحیفه سجادیه و دعاى ابو حمزه ثمالى، و زیارت جامعه کبیره و...»«».

نقش دعا در زندگى و دنیاى امروز

در دنیاى امروز که بیش از نود درصد مردم، گرفتار ناراحتیهاى روحى و عصبى هستند«» و هر روز، میلیونها جرم و جنایت وحشتناک در جهان واقع مى‏شود و بسیارى از مردم بر اثر اضطراب روحى و ضعف اراده و کمبودها و مشکلات زندگى به مواد مخدر و قرصهاى خواب‏آور و الکل و فیلمهاى مبتذل و نوارهاى بدآموز و... پناه مى‏برند و جمع زیادى از آنها در نیمه راه زندگى از ادامه تحصیل و اشتغال به شغل مناسب و تشکیل عائله بازمانده یا دست به انتحار و خودکشى مى‏زنند و یا عاطل و باطل به گونه‏هاى مختلف، سربار جامعه مى‏شوند، گویا که این امور، به قول «الکسیس کارل» کفاره‏اى است که ما باید در ازاى تمدن صنعتى و تغییراتى که در طرز زندگى ما داده است، ادا نماییم».«» در چنین شرایطى بیش از هر وقت دیگر به دعا و نیایش نیاز داریم که «دیل کارنگى» بعد از ارائه آمار زیاد که حکایت از افزایش وحشتناک جرایم و جنایات در غرب و آمریکا دارد، اضافه مى‏کند:

«اگر مردم دنبال آن آرامشى که در مذهب و دعاهاى مذهبى پنهان است، مى‏رفتند، بیشتر این خودکشیها و دیوانگیها منتفى مى‏شد»«» و در مورد دیگر از قول «الکسیس کارل» نقل مى‏کند که او گفته است:

«قویترین قدرتى که ممکن است انسان تولید کند، همانا از رهگذر دعا و عبادت است، قدرتى که مانند نیروى جاذبه زمین وجودش حقیقى و قابل احساس است، در زندگى پزشکى به کسانى برخورد کرده‏ایم که هیچ کدام از وسائل مداوا برایشان مؤثر نبوده است، ولى به مدد عبادت و ادعیه نجات یافته‏اند.

فایده این اعمال این است که آدمى مى‏تواند به کمک آنها نیروى مختصر را با توسل به نیروى شگرف و بى‏پایان دیگرى تا اندازه زیادى توسعه و قدرت دهد، وقتى که مشغول دعا خواندنیم، معنیش این است که خود را با نیروى بى‏پایان مربوط ساخته‏ایم، که تمام کائنات را مى‏گرداند، ما از آن نیرو استدعا مى‏کنیم که مقدارى از وقت خود را صرف حوائج ما نماید (در صورتى که لا یشغله شأن عن شأن) فقط همین تمنا کافى است که مشکلات و کمبود کارمان را برطرف کرده و قدرتمان افزونتر گردد».«» این است که پیامبر اکرم دعا را سلاح مؤمن و ستون دین و نور آسمان‏ها و زمین معرفى فرموده است:«الدعاء سلاح المؤمن و عمود الدین و نور السموات و الارض».«»

و على علیه السّلام در یکجا دعا را کلید پیروزى و مفتاح رستگارى مى‏شمرد:«الدعاء مفاتیح النجاح و مقالید الفلاح و خیر الدعاء ما صدر عن صدر نقى و قلب تقى».«»

و در دعاى کمیل، آن را مایه تقویت جسم و روح و عامل خدمتگزارى در راه خدا و خلق و سیر عرفانى به سوى عالم قرب الهى معرفى مى‏کند:«قوّ على خدمتک جوارحى و اشدد على العزیمته جوانحى وهب لی الجد فی خشیتک و الدوام فی الاتصال‏ بخدمتک حتى اسرح إلیک فی میادین السابقین و اسرع إلیک فى البارزین و اشتاق إلى قربک فی المشتاقین و ادنو منک دنو المخلصین و اخافک مخافة الموقنین و اجتمع فی جوارک مع المؤمنین‏

- توانا کن در خدمتت اعضایم را و محکم کن اراده‏ام را و به من عنایت کن کوشش خوف از تو و همواره در خدمتت بودن را تا شتاب کنم به سویت در میدان پیشتازان و سرعت گیرم به سوى تو در زمره شتاب‏کنندگان، و مشتاق قربت باشم در جمله مشتاقان، و نزدیک شوم به تو همانند قرب مخلصین، بترسم از تو همانند ترس اهل یقین و گرد آیم در جوارت با مؤمنین».«» و در قرآن مجید نیز نوید داده: هر گاه مرا بخوانند من نزدیک آنهایم، دعاهایشان را مستجاب مى‏کنم:«و اذا سئلک عبادى عنى فانى قریب اجیب دعوة الداع اذا دعان فلیستجیبوا لی و لیؤمنوا بى لعلهم یرشدون» 2: 186و هنگامى که بندگانم از تو درباره من سؤال کنند بگو: من نزدیکم دعاى دعا کننده را به هنگامى که مرا مى‏خواند پاسخ مى‏گویم، پس آنها دعوت مرا بپذیرند و به من ایمان بیاورند، باشد که به حقیقت راه یابند».«»


نوشته شده توسط محمدرضا افضلی | نظرات دیگران [ نظر] 
ادامه حکایت پادشاه (20)
دوشنبه 92 خرداد 27 , ساعت 12:49 عصر  

انسان فانى ومستغرق قادر بر بیان کشف وشهود خودنیست،

        

( 128) لا تکلفنى فانى فى الفنا

 

کلت افهامى فلا احصى ثنا

( 129) کل شى‏ء قاله غیر المفیق

 

إن تکلف أو تصلف، لا یلیق‏

 

لا احصى ثنا: برگرفته است از حدیث: اللَّهمَّ اِنّى اَعُوذُ بِرضاکَ مِن سَخَطِکَ وَ اَعُوذُ بِمُعافاتِکَ مِن عُقُوبَتِکَ و اَعُوذُ بِکَ مِنکَ لا اُحصى ثَناءً عَلیکَ أَنتَ کَما َاثنَیتَ على نَفسَکَ.[1]

   ( 128) ثناى او را از من مطلب من در حال فنا بوده سر از پا نمى‏شناسم فهم و ادراک من از کار باز مانده و نمى‏توانم انعام او را بشمارم.( 129) کسى که هوشیار نیست آن چه با تکلف و خود بندى بگوید شایسته نبوده و سخن صحیحى نخواهد بود.

استاد فروزانفر در توضیح این بیت افزوده است که «ثنا گفتن نشانه صحو و هشیارى است و کسى که بى‏خویش و مستغرق باشد رسوم و آثارش در مشهود خود فانى و مضمحل مى‏شود و بیانش منقطع مى‏گردد»

 

( 130) من چه گویم یک رگم هشیار نیست

 

شرح آن یارى که او را یار نیست‏

( 131)شرح این هجران و این خون جگر

 

این زمان بگذار تا وقت دگر

                  

یک رگم هشیار نیست: جمل? حالیه است، یعنی درحالی که یک رگم هشیار نیست، من از خود بی خود شده ام.

 ( 130) من که یک رگ هوشیار در بدنم نیست چگونه آن یار بى‏همتا را وصف کنم.( 131) اکنون شرح این خون جگرها و ایام تیره هجران را براى وقت دیگر بگذار.

مضمون ومقصود سخن آنست که شرط بیان و وصف از هیچ طرف وجود ندارد چه نسبت بمولانا که از فرط استغراق و مستى قادر بر اداء مطلب نیست و چه نسبت بمعشوق از آن جهت که مثل و مانند ندارد و راهى براى توصیف او پدید نمى‏شود زیرا معانى را بوسیله‏ى تشبیه بیان مى‏کند و آن حقیقت که بى‏مانند باشد چیزى که او را بدان تشبیه کنند بضرورت وجود ندارد.

اغتنام وقت و فرصت،

( 132) قال اطعمنى فانى جائع

 

و اعتجل، فالوقت سیف قاطع‏

( 133) صوفى ابن الوقت باشد اى رفیق

 

نیست فردا گفتن از شرط طریق‏

( 134) تو مگر خود مرد صوفى نیستى

 

هست را از نسیه خیزد نیستى‏

 

فالوقت: وقت قسمت محدودی از زمان ودر حوزه عرفان حال ووصفی ایت که بر دل سالک غلبه دارد،یاهرگونه تغییر درونی و روحانی،بطوریکه این تغییر روحانی سالک را از امور دیگر باز می دارد ورشته ارتباط او را با دلبستگی های این جهانی می بُرد،ازاین نظر چون شمشیر برنده یی است. در چنین حالی است که سالک ممکن است به کشف حقایق توفیق یابد ونباید این فرصت را ازدست بدهد، زیرا ممکن است که آن حال وآن کشف بار دیگر پیش نیاید.

الوقت سیف: از تعبیرات دیرین صوفیان است، و مقصود آنست که وقت بتصرف خود، سالک را از امور دیگر گسسته مى‏دارد چنان که شمشیر بهر چه برسد آن را مى‏برد.

ابن الوقت: صوفى است به اعتبار آن که فرصت را از دست نمى‏دهد و آن چه فریضه است در حال و بوقت خود ادا مى‏کند و عمر را بباطل نمى‏گذراند و یا بلحاظ آن که بحکم وارد غیبى است و هر چه مقتضاى آن باشد در عمل مى‏آورد.[2]و اینکه امروز آن را بمعنى بى‏بند و بار و لا ابالى در فکر و عمل بکار مى‏برند بکلى دور از منظور صوفیان است.

طریق: راه سلوک، طریقت،

   ( 132) گفت وجود من گرسنه ثناى اوست بیا و مرا سیر کن زود باش عجله کن وقت چون شمشیر برنده زود گذر است . ( 133) صوفى ابن الوقت است در طریقت فردا گفتن خطا است پس تو هم. عجله کن و بگو. ( 134) مگر تو صوفى نیستى مگر نمى‏دانى که اگر آن چه را فعلا موجود و عبارت از زمان حال است از دست بدهیم نابود شده دیگر دست ما باو نخواهد رسید.

        عرفا به اغتنام فرصت و وقت اهمیت بسیار مى‏دهند و معتقداند که دست و دل سالک باید پیوسته در کار باشد و مناسب حال خود بوظائف قلبى یا اعمال ظاهرى همواره قیام کند و نفس را بحال خود باز نگذارد چه در آن هنگام نفس بى‏کار نمى‏نشیند و از طریق وسوسه خاطر سالک را مشوش و افکار پریشان و بى‏هوده را بر وى مسلط مى‏سازد و بکارهاى باطل مى‏گمارد و بنا بر این سالک همواره بکارى که در خور است اشتغال دارد و در آن چه بود یا خواهد بود اندیشه نمى‏کند و وقت را عزیزترین چیز مى‏شمارد و بدین مناسبت او را «ابن الوقت و یا ابن وقته» مى‏گویند و معلوم است که اگر کسى بامید فردا کار امروز را از دست دهد زندگى و فرصت نقد را از دست داده و به فردا هم نرسیده است و شاید که هرگز نرسد، دراین صورت عمر بهدر مى‏رود و آدمى مانند کسى است که سرمایه را همواره به نسیه مى‏دهد و چیزى بجاى آن نمى‏نهد و در نتیجه سرمایه‏ى او در نسیه مستهلک مى‏گردد و هیچ چیز براى او باقى نمى‏ماند، مولانا درین ابیات همین مطلب را بیان مى‏فرماید که از اصول مهم طریقت است، این ابیات هم نزدیک بدین معنى است:

            مگو نام فردا اگر صوفیى             همین دم یکى شو اگر هم دمى‏[3]

            چو مرد عشرتى اى جان بکف کن دامن ساقى          چو ابن الوقتى اى صوفى میاور یاد پار اى دل‏[4]

غزالى نیز درین مورد شرحى بسیار موثر و بیدار کننده دارد.[5] .



[1]   - احادیث مثنوى، ص 2.

 

[2]   - احیاء العلوم، ص 112، 289

[3]   - دیوان ، ب 33475

 

[4]   - همان مأخذ، ب 35303

 

[5]   - احیاء العلوم، ج 4، ص 329


نوشته شده توسط محمدرضا افضلی | نظرات دیگران [ نظر] 
<      1   2   3   4   5   >>   >
درباره وبلاگ

عرشیات

محمدرضا افضلی
تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد ....
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 113 بازدید
بازدید دیروز: 678 بازدید
بازدید کل: 1401225 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
فهرست موضوعی یادداشت ها
دین . عرفان . مثنوی .
نوشته های پیشین

اردیبهشت 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
دی 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
اردیبهشت 93
خرداد 93
تیر 93
مرداد 93
شهریور 93
مهر 93
آبان 93
آذر 93
دی 93
بهمن 93
اسفند 93
فروردین 94
اردیبهشت 94
خرداد 94
تیر 94
مرداد 94
شهریور 94
مهر 94
آبان 94
آذر 94
دی 94
بهمن 94
اسفند 94
فروردین 95
اردیبهشت 95
خرداد 95
تیر 95
مرداد 95
شهریور 95
لوگوی وبلاگ من

عرشیات
لینک دوستان من

معماری نوین
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(222)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(221)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(220)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(219)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(218)
[عناوین آرشیوشده]